سپهرغرب، گروه کافه کتاب: حمید حسام در مراسم رونمایی از کتاب جدید خود گفت: سردار همدانی نام خانوادگی فرزندان خود را تغییر داده بود و تا روز شهادت ایشان، همکاران فرزندش نمیدانستند که او فرزند شهید همدانی است.
نشست بررسی ساختار و تدوین کتب خاطرات شهدای مدافع حرم با محوریت کتاب «خداحافظ سالار» و مراسم رونمایی از کتاب «هفتادودومین غواص» جدیدترین اثر حمید حسام، با حضور این نویسنده و جمعی از علاقهمندان به ادبیات انقلاب و دفاع مقدس عصر یکشنبه هشتم دیماه در کتابفروشی بهنشر در شهر مشهد برگزار شد.
ابتدا دبیر این نشست با ذکر تاریخچهای از فعالیتهای حمید حسام در حوزه ادبیات دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم، گفت: حمید حسام کارشناس ادبیات فارسی دانشگاه تهران، حضور فعالی در هشت سال دفاع مقدس داشته و معاونت ادبیات و انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و تألیف 14 عنوان کتاب در حوزه ادبیات دفاع مقدس همچون «وقتی مهتاب گم شد»، «فقط غلامحسین باش»، «غواصها بوی نعنا میدهند» و غیره این جانباز دفاع مقدس را به شخصیتی تبدیل کرده که در حوزه نویسندگی و ورود به تاریخ شفاهی ادبیات دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و حوزه مدیریت فرهنگی، عملکرد شاخصی داشته باشد.
محمد خسرویراد افزود: پرداخت به تاریخ شفاهی دفاع مقدس بهطور جدی پس از پایان جنگ از حدود سال 68 آغاز شد. نگاه اولیه بر مبنای ثبت آثار بود که این خاطرات از میان نرود، بنابراین در آن زمان بخشی از قصهنویسان کشور تاریخ را با جذابیتهای عناصر داستانی درآمیختند و از این محصول کاری را تولید کردند که برای مخاطب عام جذاب باشد. به همین دلیل از همان ابتدا در مرکزیت این ایده دو گروه شدند؛ عدهای که برای جذاب شدن اثر به دخل و تصرف در آن میپرداختند و متهم بودند که بخشی از تاریخ را دستکاری میکنند و عدهای که دنبال تاریخ صرف بودند.
تا اینکه سالها گذشت و ما با نوع دیگری از ادبیات شفاهی دفاع مقدس بر مبنای خاطرهنویسی که به دست مخاطب عام برسد و پُرتیراژ شود، مواجه شدیم که نه داستان بود، نه خاطره و نه تاریخ صرف و ثبت وقایع، بلکه برگرفته از واقعیت و ماجرای مستند بود که با استفاده از عناصر داستانی و بر مبنای توانمندیهای قصهنویسی نگارش میشد و در همین زمان کتابهای پُرفروشی تولید شدند؛ «خداحافظ سالار» نیز از همان دسته توانمندیهای یک نویسنده برای جذاب شدن اثر بود، اگرچه مبنای آن مستند است.
«خداحافظ سالار»؛ بسامد اربعینی زندگی سردار شهید همدانی با نگاهی زینبی
در ادامه این نشست حمید حسام گفت: پیوند بین داستان نه به معنای محض خاطره شفاهی و نه به معنای تاریخ خشک است، بلکه پیوند بین آنها، دو تراز برای اقامه میشود؛ بنابراین از این جهت نویسنده خود را در معرضی قرار میدهد که برای این دو نحله و این دو نظر، باید آمادگی داشته باشد. کسانی که از سمت داستان به حوزه تاریخ وارد میشوند، ترجیح میدهند از عناصر زیباییشناسی که در ماهیت و روایت نهفته، نگذرند. از این جهت باید ساعتها مصاحبهها را خواند و در ذهن مرور کرد. مثلاً باید دید تعلیق در این متن کجاست و اگر ندارد، آیا من اجازه دارم در آن تعلیق ایجاد کنم؛ بنابراین کار راحتی نیست و نویسنده هم باید تاریخ دقیق ارائه کند و مانند محقق نکتهسنج حقیقتیاب واقعیتهای تاریخ شفاهی را پیدا کرده باشد.
از این جهت اعتقاد دارم یک مدون باید قبل از آن، یک محقق باشد و از بین گفتههای متفاوت، گاه متعارض و متقابل، حقیقت را پیدا کند؛ اما در بخش داستانی از عناصری استفاده کند که صدای راوی شنیده شود و نه قلم نویسنده، بنابراین این کار به نظرم نقطه خاص و شمشیر دولبه است. وقتی دوره 40 ساله زندگی سردار شهید همدانی را نقل میکنیم، یک عدد در ذهن منِ محقق میآید و این 40، یک اربعین است که آن را من نساختهام، بلکه حقیقت زندگی ایشان است. آشنایی من با قصه زندگی این شهید والامقام نه بر مبنای 30 ساعت مصاحبه، بلکه حاصل 36 سال مصاحبت با این شهید بوده که این بسامد زندگی ایشان یک نگاه پیامرسانی و زینبی است.
وی با بیان اینکه سردار همدانی در اوج گمنامی میزیسته، افزود: من درتلاش بودم از رهگذر دادهها و راویان این نکات را پیدا کنم و در زنجیره تدوین قرار دهم و عملاً یک بسامد اربعینی در قصه زندگی ایشان درمیآید. هنر کسی که تاریخ شفاهی کار میکند این است که تلاش کند از ذات روایت، قصه پیدا کند. کار به زمان زیادی احتیاج دارد، زیرا سوژه در یک لوکیشن خاص و محدود انتخاب میشود، اما نویسنده دو خط موازی باید داشته باشد؛ یک خط برای زندگی همسر در پشت جبهه از دفاع مقدس تا سوریه اتفاق میافتد و یک خط برای قهرمان قصه یعنی سردار شهید همدانی است و اینها باید در روایت همسر دوخته شود. زیرا خاطرات شفاهی اول شخص کار میکنیم و اگر میخواهیم مخاطب دچار انقطاع زمانی نشود، باید همراه با تفکر، تحقیق و ارتباط و آشنایی باشد.
نویسنده کتاب «غواصها بوی نعنا میدهند» در ادامه گفت: تلاش کردم در این اثر به خیلی از سؤالات پاسخ داده شود، اما به شکل غیر مستقیم و در حدی که امکانپذیر بود. من با سردار همدانی زندگی کردهام و ایشان اعتقاد داشت باید ناگفتهها بیان شود و بهترین کار این بود که شخصیت او را از زبان همسرش بشناسیم؛ بنابراین بخشی از این اثر گزارش است که برای بیان اطلاعات به مخاطب داده شده و باید گفته میشد.
سردار همدانی نام خانوادگی فرزندانش را تغییر داده بود
حسام در بخشی از سخنانش گفت: سردار همدانی نام خانوادگی فرزندان خود را تغییر داده بود و تا روز شهادت ایشان، همکاران فرزندش نمیدانستند او فرزند شهید همدانی است. این شهید بزرگوار معتقد بود که هیچکس در جامعه نباید بداند که شما فرزند من هستید تا بهخاطر من برای شما تبعیض قائل شود؛ بنابراین برخی روایتهایی که در «خداحافظ سالار» بیان شده، نباید حمل بر تفاوت و تمایز باشد. سعی کردم از لحن تکراری استفاده نکنم، اما بخشهایی همانند رسالت زینبی بودن در صحبتهای همسر شهید است و من مقید و ملزم هستم این واژهها را بهکار ببرم، چون پیام بزرگی دارد. بحث دیگر تاریخ و اطلاعات است؛ سردار همدانی میان مسلحان و داعش تمایز قائل بودند، درست مانند افرادی که در شرایط امروز منتقد و معترض هستند، اما برانداز نیستند؛ آنجا هم عدهای که ناراحت بودند، مسلح شدند، بنابراین بسیار دقت شد که دادههای دقیق تاریخی ارائه شود و مرزبندی براساس واقعیتهای موجود در سوریه بیان شده بود.
نویسنده کتاب «آب هرگز نمیمیرد» گفت: «خداحافظ سالار» قصه عشق زمینی است که پایان آن آسمانی میشود، این کتاب پیوند حماسه و عشق است؛ اعتقاد دارم تا زمانی که همسر مینشیند و دست به قلم میبرد، اثر کاملاً ریتم داستانی دارد و از زمان بازگشت از سوریه درواقع مختصات داستانی خیلی بیشتر شده و گزارشی ارائه شده است، بنابراین علت طولانی شدن بهدلیل حجم زمان و اتفاقاتی همچون سال 88 بود که ناگزیر بودم به آنها اشاره کنم؛ این شکل گزارشی بودن را میپذیرم و اگر بخشهایی از آن حذف شود، خوشخوانتر میشود. اگر این مدل را در تدوین انتخاب کنیم، باید به دو مورد متعهد باشیم؛ یک راست بگوییم و درعینحال تلاش کنیم از ادبیات و مختصات داستانی کمک بگیریم.
همانند تعبیر مقام معظم رهبری در یکی از تقریظها که فرموده بودند: «شما به کلمات راوی جان دادید»، این هنر نویسنده است که صحبت راوی را در موقعیت مناسب بهکار ببرد؛ نویسندهها در تدوین این کارها به چند دسته تقسیم میشوند، ممکن است به آنها مطالبی داده شود که کار تحقیقی میشود و میزان توفیق نویسنده نسبی است، مورد بعد نویسنده سوژه را میشناسد و به جهت شناخت از کنشها و نوع اندیشه میزان توفیق از دسته نخست بیشتر است، اما در مورد سوم نویسنده سوژه را زیسته و با آن یکی شده، بنابراین این نوع ادبیات برای عدهای مجاز است که به نظرم سوژه را زیسته باشند.
باید سوژه را زیسته باشید
نویسنده کتاب «وقتی مهتاب گم شد» ادامه داد: وقتی سوژه را خوب بشناسید، میتوانید نقدی به اندیشههای او بزنید که اصلاً در نوشتهها وجود ندارد؛ گمشده ما بیان مشاهدات نیست و تحول درونی را نمیتوانید بیان کنید، مگر اینکه سوژه را زیسته باشید. یافتن قصه در روایت بسیار مهم است و در کتاب «آب هرگز نمیمیرد» این بسامد سه واژه آب، ابوالفضل (ع) و تشنگی دست به دست هم دادند و کتاب 700 صفحهای شکل گرفت. وقتی عناصر زیبایی که بسامد و کلیدواژههای شخصیت در مصاحبههای شفاهی هستند را کنار هم بگذاریم، به داستانی تبدیل میشود، درحالی که داستان نیست و نام آن را تدوین داستان- خاطره و قصه برگرفته از واقعیت میگذارم.
«هفتادودومین غواص» روایت تکمیلی از غواصان کربلای 4 است
وی در ارتباط با کتاب «هفتادودومین غواص» نیز که در این مراسم رونمایی شد، اظهار کرد: این اثر با موضوع 72 غواص عملیات کربلای چهار برگرفته از روایت محوری و خاطرات جانباز، کریم مطهری فرمانده گردان غواصی جعفر طیار لشکر انصارالحسین (ع) است که توسط انتشارات شهیدکاظمی منتشر شده، این کار از آن جهت مهم است که با حدود 20 نفر از غواصانی که در این عملیات اسیر شده بودند، مصاحبه و تلاش شده روایتهای پیرامونی و تکمیلی داشته باشد، زیرا پیدا کردن حقیقت بعد از 30 سال بسیار مهم است.
در این برنامه همچنین رضا وحید، از نویسندگان مشهدی گفت: نکتهای که در «خداحافظ سالار» به چشم میآید، تفاوت بچههای لشکر فاطمیون با سردار شهید همدانی بود که به نظر میرسد روایت تمایز دارد.
سیدجلال قوامی، از دیگر نویسندگان حاضر در این برنامه نیز بیان کرد: مقدمه کتاب بسیار خوب انتخاب شده و به دل مینشست، این کتاب تلفیق زیبایی بود از عشق و لحن حماسی؛ به نظرم برای کسی که روی تاریخ شفاهی کار میکند، وفادار بودن به اصل وقایعی که اتفاق افتاده، بسیار مهم است و پرداختن به وقایع زندگی سردار شهید همدانی در طول کار نقطه قوت این اثر محسوب میشود. در همین زمینه نویسنده سعی کرده برای خوشایند کسی مطلبی را سانسور نکند که این امر بر جذابیت کار افزوده بود. برخی از کلیشههای کار هم اذیت میکرد، همچنین تکرار چندینباره برخی از جملات و مستقیمگویی از ایرادات این اثر محسوب میشود.
بتول پادام، از نویسندگان جوان و نوقلم داستاننویسی رضوی نیز در این برنامه گفت: «خداحافظ سالار» قدرت قلم نویسنده را نشان میدهد، داستانی شستهرفته که حس تعلیق را در مخاطب برمیانگیزد؛ این چیدمان خیلی با قوت انجام شده و در این اثر دچار پراکندهگویی نیستیم؛ این اثر نیز مانند سایر گونههای داستانی به سمت گزارشگری رفته است. نگارش درباره انسانهای مشهور مانند شمشیر دولبه بوده که حساسیت بالایی برای پرداختن به آن وجود دارد.
یکی از فعالان فرهنگی مشهد نیز با بیان اینکه «خداحافظ سالار» تفاوت جدی بهلحاظ سبک کاری با دیگر آثار خاطرات شهدای مدافع حرم دارد، اظهار کرد: جذابیت این اثر بهدلیل شخصیت سردار شهید همدانی است، درحالی که کتابهای دیگری درباره سرداران شهید نتوانستهاند نظر مخاطب را جذب کنند؛ «خداحافظ سالار» اثری است که درباره برخی شبهات درخصوص شهدای مدافع حرم پاسخ میدهد و توانسته از فضای کلیشهای دربیاید، هرچند با نقطه مطلوب فاصله دارد و باید به لحاظ حجم سبکتر شود، اما اثری خواندنی و جذاب است.
مجید عسگری با خوانش بخشی از این اثر، گفت: در «خداحافظ سالار» شاهد بیان برخی از فنها و تاکتیکهای رزمی هستیم، همچنان که این کتاب توانست فضای خانوادگی سردار را در فضای واقعی جنگ سوریه بیان کند و از سمت خاطره به سوی داستان رفته است که نقطه قوت این کار است؛ بنابراین اگر بهلحاظ برخی لغات و حجم اصلاح شود، یک رمان کلاسیک برای فضای جهانی خواهد بود.
بخش پایانی مراسم رونمایی از کتاب «هفتادودومین غواص» و جشن امضای این اثر بود.
شناسه خبر 15914