شناسه خبر:34975
1399/10/18 11:11:22

سپهرغرب، گروه خانواده: حمید شریف‌زاده را خیلی‌ها می‌شناسند، بازیگر فعال سینما، تئاتر و تلویزیون است که از ابتدای کرونا زندگی‌اش رنگ دیگری به خود گرفت و با تصمیمش کارگاه دوخت و توزیع ماسک و فعالیت‌های دیگر برای ایجاد شغل برای زنان سرپرست خانوار ایجاد کرد.

تقریباً یک سال از شیوع ویروس کرونا در دنیا می‌گذرد و همین‌طور به‌زودی این ویروس یک دور یک‌ساله را در ایران نیز می‌زند، از شیوع ویروس کرونا در ایران فعالیت خیلی از مشاغل به حالت تعطیل و نیمه تعطیل یا معلق درآمد، آن‌هایی که با مردم و جمعیت سروکار داشتند که این کار هم به‌منظور نگهداری سلامتی جامعه صورت گرفت یکی از این مشاغل فعالیت سالن‌های فرهنگی هنری تئاتر و سینما بود.

یک عده از هنرمندان به‌جای بیکاری در منزل از آن زمان با کارگاه‌هایی دست به تولید لوازم موردنیاز مردم در مناطق مختلف کشور زدند هر چند تلاش برای تأمین این مایحتاج از سوی مسئولان صورت می‌گیرد اما شاهد هستیم که در برخی مناطق لوازم ضدعفونی، ماسک و دستکش و دیگر وسایل حتی در بیمارستان‌ها و درمانگاه‌ها کمتر وجود داشته و از اسفندماه گزارش‌هایی درباره تعدادی از هنرمندان ازجمله مصطفی بیات و فعالیت دوخت و دوز ماسکش در تماشاخانه سرو و منازلشان و حمید شریف‌زاده، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون با دوخت و دوز ماسک، گان پزشکی پرستاری و توزیع مواد ضدعفونی در تالار حافظ و سپس راه‌اندازی کارگاه‌هایی برای فعالیت زنان سرپرست خانوار و نیازمندان اشاره کرد.

     لطفاً از ابتدای فعالیتتان در دوره کرونا و تولید و توزیع ماسک برایمان بگویید؟

ما فعالیت دوخت و دوز ماسک را پیش از عید یعنی دقیقاً زمان شیوع کرونا آغاز کردیم، کارگاهی را یکی از دوستان در شرق تهران در اختیارمان گذاشت ما هم رایگان از خیرین پارچه گرفتیم، گروهی از دوستانمان هم به ما پیوستند و شروع به کار کردیم. برای توزیع هم بخشی را خودمان توزیع می‌کردیم و بخشی را به ارگان‌هایی که مطلع از وضعیت مردم و کمبود امکانات برخی مراکز و بیمارستان‌ها هستند، سپرده بودیم.

یک مدتی در دو کارگاه مشغول بودیم افراد داوطلب می‌آمدند و دوخت و دوز می‌کردند یکی در کارگاه شرق تهران روزی دو ـ سه هزار تولید داشتیم و در کارگاه تالار حافظ هم با 27 چرخ و تعدادی دوستان داوطلب روزانه هزار و اندی ماسک و وسایل استریل تولید و توزیع می‌کردیم.

     شما خودتان خیاطی بلد بودید؟

خیر من بلد نبودم و در این مدت خیلی فشرده یاد گرفتم. خیلی از مردم هم علاقه‌مند بودند، آمدند و یاد گرفتند، خیلی‌ها هم خیریه به ما کمک کردند، از تولیدکننده پارچه تا سایر اقلام حتی برخی دوستان به کمک ما آمدند و ما هم فهمیدیم که کرونا به ما یاد داد که چه کسانی پشتمان هستند و روی چه کسانی نمی‌توانیم حساب کنیم، حتی به ما یاد داد که چه چالش‌هایی کار تولیدی دارد مثل تهیه پارچه، احتکار آن توسط عده‌ای، گران شدن و ارزان شدن دستگاه و اینکه پشت این داستان چه قضایایی است. در این مدت سعی کردیم یک سری مایحتاج هم برای نیازمندان از کولر، یخچال و گاز تا سایر وسایل زندگی تهیه کنیم و در مراکزی که شناسایی کردیم به دست مردم رساندیم که هر یک خاطرات زیادی برایمان دارد.

در این مدت اطلاع دارم که چه سختی‌هایی کشیدید حتی دو کارگاهی که راه‌اندازی کردید برای زنان سرپرست خانوار یکی محله شوش و دیگری غرب تهران، برایمان از فعالیت در این کارگاه‌های جدید بگویید؟

بله یکی از کارگاه‌های خیریه ما در جنت‌آباد تا همین چند وقت قبل هم فعال بود و همین‌طور کارگاه دیگرمان در خیابان شوش که عده‌ای از زنان و مردان سرپرست خانوار از همان محلات مشغول به کار شدند در این کارگاه‌ها هم به تولید ماسک پرداختیم تا مردم ماسک ارزان بخرند و قیمت ماسک هم حداقل به نصف قیمت فعلی برسد.

کارگاه خیریه غرب تهران که تقریباً دو ماهی بود برای زنان سرپرست خانوار راه افتاده بود، متأسفانه با رفتارهایی که از یک سری دوستان مدیر و قیمت‌هایی که بالا پایین می‌شود، نزدیک به 400 تا 500 میلیون ضرر کردیم. بیش از بیست نفر در این کارگاه مشغول به کار بودند ما هم مدام پارچه و دستگاه خریدیم اما قیمت‌ها مدام نوسان پیدا می‌کرد و شرایط طوری شد که قیمت ماسک ارزان و پارچه گران می‌شد، ما هم که تصمیم نداشتیم از کنار این کارگاه‌ها پولدار شویم، تصمیم داشتیم کاری جور کنیم تا یک عده کنار کار نان دربیاورند. ما از کنار این کارها نه می‌خواستیم مطرح شویم و نه اینکه وامی از جایی بگیریم بلکه فکرمان فقط راه‌اندازی یک گروه مردمی بود.

متأسفانه مشکل الآن این است که حمایت از تولیدکننده خیلی کم است خیلی از تولیدکننده‌ها الآن پول دستگاه‌هایشان را درنیاورده‌اند و حال‌وروز خوبی ندارند.

     پس کارگاه تولید ماسک شما هم فعلاً تعطیل‌شده است؟

بله ده روزی می‌شود. ما ماسک‌هایمان را تولید و انبار کردیم و به خاطر عدم حمایت از فروش و خرید پارچه این‌ها قریب به پانصد هزار ماسک انبار شده است. ببینید ما به خاطر هزینه‌هایی که برای تولید کرده‌ایم نمی‌توانیم ماسک‌ها را رایگان توزیع کنیم هیچ متر و معیاری برای کنترل بازار وجود ندارد درصورتی‌که باید تولیدکننده‌ها موردحمایت قرار بگیرند.

همین دولت باید در نظر داشته باشد که گروه‌های خانگی و گروه‌های جهادی قیمت ماسک را پایین آوردند، آن زمانی که ماسک از هزار تومان بیشتر هم بود ما کمتر از هزار تومان ماسک می‌فروختیم. من دو هدف دنبال کردم یک هدف کارآفرینی و دیگری هم قیمت پایین برای مصرف‌کننده بود به‌جای اینکه دولت روی قیمت ماسک دست بگذارد می‌باید دست روی قیمت مواد اولیه بگذارد، اگر مواد اولیه ارزان شود ماسک اگر دویست تک تومنی هم بشود، برای ما مایه خوشحالی است.

الآن همه تولیدکننده‌های ماسک خانگی یا خیرین یک عده بسیار زیادی را این روزها مشغول به کارکرده‌اند، خدا همه آن‌ها را خیر بدهد اما متأسفانه حمایت برای تهیه پارچه و مواد اولیه نیست اگر مواد اولیه ارزان باشد، تولیدکننده می‌داند که چطور آن‌ها را توزیع کند.

     آقای شریف‌زاده چه اتفاقی برای دیگر کارگاهتان در منطقه شوش تهران افتاد؟

آن کارگاه هم تعداد زیادی زنان سرپرست خانوار را مشغول به کار کرده بود اما چون با حمایت نهاد خاصی آنجا را اجاره کرده بودیم، این‌ها بعد مدتی به ما گفتند که این ماسک‌ها را بیرون بدهیم و سود کنیم و دیگر نیازی به کارگرها نداشته باشیم. من هم شبانه تمام وسایلم را جمع کردم و جابه‌جا شدم و گفتم من کاسب نیستم کارم طور دیگری است و این اتفاق هم چهار ماه پیش افتاد و همه آدم‌هایی هم که آنجا کار می‌کردند زخمی طمع نگاه عده‌ای شدند.

اما بعدازآن در کارگاه غرب تهران کاملاً مستقل عمل کردم و گفتم که می‌خواهم نیازمندان این محل را پوشش دهم با کمک گرفتن از امور بانوان شهرداری محل استعلام گرفتم و شروع به کار کردیم اما دو ماه بیشتر نتوانستیم دوام بیاوریم چراکه با همه هزینه‌هایی که کردیم، هیچ حمایتی نشدیم. ما هم گروه مردمی هستیم و تا یکجایی می‌توانیم دوام بیاوریم.

از این‌که در این ایام کرونا دست به کارهای خیریه و عام‌المنفعه زدید با این‌همه سختی که در کار تولید بوده و مشکلاتی که در مسیرتان داشتید، چه احساسی دارید هیچ‌وقت نشده بگویید که ای‌کاش این کارها را شروع نمی‌کردید؟

نمی‌توانم بگویم پشیمان هستم از این‌که این همه آدم آمدند و نام سر سفره زن و بچه‌هایشان بردند، من فقط دلم را خوش می‌کنم و می‌گویم خدا می‌داند که در دل ما چه می‌گذرد و همین برایم بس است که بگویم برای چهار نفر روزی کوچکی رساندیم در غیر این صورت واقعاً کار تولید در ایران و در این شرایط کار سختی است. الآن یک سال است که من از نزدیک با مشکلات این عرصه روبه‌رو هستم و از خردادماه هم این بحث کارآفرینی را راه انداختم چراکه هر کسی به هر نوعی کنارم قرار گرفت نیت‌های متفاوتی داشتند خیلی‌ها همان اول با نیت خیر شروع کردند اما سریع تغییر موضع دادند و نگاهشان به کار اقتصادی و سودبری شد و یک‌مرتبه وارد بازی کثیف پول درآوردن طمع‌کارانه شدند.

     شما خودتان در این شرایط که کار تولیدی می‌کردید وسوسه نشدید که سود اقتصادی برای خودتان داشته باشید؟

نمی‌توانم بگویم که نشدم به‌هرحال همه آدم‌ها زیاده‌خواهی در وجودشان هست و این انکار نشدنی است اما کارهای دیگری که با یک سری رفقا انجام دادم خیلی دلم می‌خواست اگر سودی برای کارهای تولیدی صورت بگیرد، یکجا و یک مکانی مستقل برای این کارها بتوانیم داشته باشیم و بتوانم منسجم‌تر این کارها را راه بیندازم، طمع من همیشه این بود و خدا هم شاهد همه‌چیز است اما نه‌تنها این اتفاق برایم نیفتاد الآن نگرانی‌های مالی زیادی هم دارم که اگر حمایت نشویم فکر می‌کنم منزل شخصی خودم را هم برای این وضعیت نامناسب تولید ماسک از دست بدهم.

الآن یکی از سؤالات من این است که ما در داخل کشور این همه مراکز و نهاد و کارگاه‌های خانگی و جهادی دست به تولید ماسک می‌زنند چه دلیلی دارد که ماسک از خارج از کشور وارد شود؟ چه کسانی آیا ماسک وارد می‌کنند وقتی واردات ممنوع می‌شود؟ اگر دقت کنیم متوجه می‌شویم که در این چند وقت تنها چیزی که در این مملکت ارزان شده، ماسک است بقیه لوازم و همه‌چیز روزبه‌روز گران‌تر می‌شوند. الآن یکی از علل ارزان شدن ماسک همین ورود گروه‌های مردمی و جهادی به این عرصه است اما این واردات ماسک، کار تولیدکننده‌های داخلی را فلج کرد. این چوب لای چرخ گذاشتن تولیدکننده‌های داخلی است اینکه بدون اینکه کار تولیدکننده داخلی را بخرند، واردات می‌کنند و کار تولیدکننده روی دستش می‌ماند.

دولت حتی می‌تواند تولیدکننده‌ها را بخرد و صادر کند، به‌هرحال الآن تولید ماسک در کشور ما زیاد شده است نباید اجازه دهند که تولیدکننده ضرر کنند الآن تعداد زیادی تولیدکننده به طرز بدی ضرر کرده‌اند، کسانی که زندگی‌شان را در این راه گذاشتند.

علاوه بر این روزها دیگر چه کارهایی می‌کنید؟

من الآن برای یک سریالی هم صحبت کردم و قرار است کار را شروع کنم اما به‌هرحال فکرم درگیر این بدهی‌ها و کارهای تولیدی و ماسک‌هایی که انبار شده است.

شما در این دوره مادربزرگتان هم فوت کردند و ظاهراً نبودشان خیلی روی شما تأثیر گذاشت...

بله خیلی؛ انشا‌الله هیچ‌کس غم نبیند، من سال‌ها با مادربزرگم زندگی می‌کردم و شاید بتوانم بگویم که بیش از مادرم او را می‌دیدم به‌هرحال ما هم‌خانه هم بودیم و فوتشان درد بزرگی بود، چون هم مادر و هم پدر برایم بود، واقعاً هم حالش خوب بود یک‌هفته‌ای بیمارستان رفت و یک‌بار گفتند مشکل تنفسی دارد، یک‌بار گفتند مشکل قلبی است و بعد هم کرونا و درنهایت هم گفتند که سرطان دارد یعنی ما یک‌هفته‌ای او را از دست دادیم از زمانی که بیمارستان رفت و تشخیص درستی هم آخر ما نگرفتیم که چه اتفاقی افتاد.

من توقع داشتم که در این مدت که کار خیریه کردم، برای سرپرستان خانوار کار جور کردم و تولید ماسک داشتیم همه به ما کمک کنند یعنی هرکسی که دستش می‌رسد اما متأسفانه چوب لای چرخم گذاشتند که کمکم نکردند.

* زهره سعیدی

 

شناسه خبر 34975