شناسه خبر:38379
1400/1/5 13:09:18

در سالی که به نام کرونا ثبت شد، قلم‌ها در کنار جهادگران سلامت به روایت تلاش‌های مردمی چرخید و آثاری ثبت شد تا این روزها و حمایت‌ها فراموش نشود.

 سال ۹۹ عجیب در خاطره‌ها و تاریخ ثبت خواهد شد. تمام دنیا تحت تاثیر یک ویروس قرار گرفت و در همین زمینه کتاب‌های مختلفی در سراسر جهان تالیف و ترجمه شد.

در میان ناشران داخلی کشورمان، کتاب‌هایی چون «دل پلاس» نوشته محمدعلی جعفری از نشر شهید کاظمی، اثری از فائضه غفار حدادی با نام «به من دست نزن» باز هم از نشر شهید کاظمی، «به چند خیاط ماهر نیازمندیم» نوشته سمانه سنایی، «نوبت شماست» نوشته سجاد اسماعیلی و همچنین کتاب «لشگر فرشتگان» که از سوی مؤسسه فرهنگی هنری خیبر تهیه می‌شود، دربردارنده خاطرات زنان در ایام کرونا بود. اثر دیگری که در این زمینه نوشته شد، «دوران کوران» نوشته سیدحسام الدین رایگانی بود.

کتاب‌هایی نیز در همین زمینه ترجمه شده و یا گروهی تالیف شده‌اند که از آن جمله می‌توان به «ویروس جهش‌ یافته و بیماری نوپدید ناشی از آن» تالیف گروه نویسندگان، منتشره از سوی انتشارات تیمورزاده اشاره کرد.

در همین زمینه می‌توان به کتاب «کرونا ویژه کودکان» انتشارات فرشته، «ویروسی به نام کرونا» انتشارات آفرینش مهر، «کلمات علیه کرونا» انتشارات صاد، «مراقب باشید کوویج‌تان نوزده نشود!» انتشارات سیمای شرق، کتاب «عروس داماد ماسکی» انتشارات سیمای شرق، «ویروس کرونا به زبان ساده» نوشته الیزابت جنر، کیت ویلسون، نیارا برتز با تصویرگری اکسل شفلر و ترجمه زهره حق‌بین توسط انتشارات کتاب یک اشاره کرد، اما سهم تولید در کشور ما کم بود.

در میان آثار یاد شده، برخی قالب داستانی دارند که در این مجال کوتاه به آنها می‌پردازیم.

دل پلاس

«دل پلاس»، روایتی داستانی از فعالیت‌های جهادی در مقابله با ویروس منحوس کرونا به قلم محمدعلی جعفری است.

نویسنده در این اثر سراغ نیروهای جهادی که در روزگار کروناویروس دل به خطر داده و وارد میدان مبارزه با این ویروس منحوس شده‌اند، رفته است. جهادگرانی که در عرصه‌های مختلفی چون غسالی، دوخت ماسک، تهیه آبمیوه، کمک به کادر درمان و خبرنگاران به صورت مردمی فعالیت داشته‌اند.

در هر یک از روایت‌های دل‌پلاس با ابعادی از همدلی مجاهدانه آشنا می‌شویم که پازل برادری و مواسات را تکمیل می‌کند.

جعفری درباره این اثر خود به خبرنگار فارس می‌گوید: این کار سفارشی نبود. از ابتدا و همان روزهای آغازین خصوصا پس از تاکید رهبر انقلاب بر روایت از کرونا دغدغه‌ای شکل گرفت و تصمیم بر نوشتن گرفتم.

وی افزود: نکته این بود که افراد درگیر در کرونا حوصله مصاحبه طولانی و بیان مصائب را نداشتند؛ چون گرفتار بیماری بودند. اما اگر همان زمان مصاحبه می‌گرفتم، شعاری می‌شد. تصمیم گرفتم کمی زمان سپری شود و ماجرا از شدت بیفتد تا سراغشان بروم.

این نویسنده گفت: در میان افراد به دنبال سوژه‌های خاص بودم تا قصه‌ها جذاب شود و کار به کلیشه نرسد؛ پس اجازه دادم کمی زمان بگذرد.

وی در ادامه با تاکید بر اینکه ابتدا افراد را پیدا کردم و مصاحبه‌ها انجام شد،‌ گفت: افراد بسیاری در این میان حضور داشتند، اما دنبال شاخص‌ها بودم تا از دل مصاحبه‌ها قصه استخراج کنم و داستان کشش داشته باشد.

جعفری ضمن بیان اینکه ۳۰ مصاحبه گرفته شد تا ۱۸ روایت و قصه از میان آنها استخراج شود، گفت: برای مصاحبه از این افراد به محل کارشان رفتم. جالب است بدانید حتی برای نخستین بار برای آشنایی بیش‌تر لباس پوشیدم و به غسالخانه و بیمارستان رفتم و وارد کارگاه‌های ماسک دوزی شدم تا از نزدیک فضا را درک کنم.

این مولف تصریح کرد: برای اینکه مصاحبه‌ها ملموس‌تر شود دو روز در بیمارستان با بچه‌های جهادی پای کار ایستادم و با افراد مختلف صحبت کردم. بعد از آن، تصمیم گرفتم بیمارستان و فضای کار در آنجا را نیز تجربه کنم. با مسئول ثبت نام تماس گرفتم و گفتم دو روز نامم را بنویسد. بدون اینکه کسی متوجه شود نویسنده‌ام، در پوشش جهادی مشغول به کار شدم و روایت آخر در کتاب «دل پلاس» هم مربوط به همین ماجراست.  

به من دست نزن

کتاب «به من دست نزن» اثر فائضه غفار حدادی است که با موضوع کرونا منتشر شده است.

این اثر تلاش مجاهدانه‌ای است که هرگز به اندازه تلاش کادر درمان و مدیران و مسئولان، دیده نخواهد شد. اما ثبت و ضبط آن‌ها برای گم نشدن تاثیرات مهم زنان‌خانه‌دار در تاریخ و ابراز همدردی و انتقال تجربه‌‎ها ضروری است؛ مخصوصا نقش مادران فداکار و مظلوم که اگر ثبت نمی شد، بعدها در تاریخ گم می‌شد.  ن

غفارحدادی در کسوت یک مادر خانه‌دار خاطراتش را از  ۳۰ بهمن ۱۳۹۸ تا اول دی ۱۳۹۹ در این کتاب آورده است.

«به من دست نزن» شرح دشواری‌های تحمیلی کرونا به خانواده‌هاست؛ شرح تلاش‌های بعضاً مجاهدانه زنان و مادران برای حفظ سلامت جسمی و نیز ایجاد تعادل روحی در خانه. مجاهدتی که خیلی کم به چشم آمد؛ ولی حضوری مداوم داشت. تلاش‌ها و مدیریتی که تکه‌ای مهم در پازل مدیریت بحران کرونا بود؛ نقشی که اگر ثبت نمی‌شد، بعدها در تاریخ گم می‌شد. مثل خیلی از تأثیرات مهم زنان خانه‌دار که در لایه‌های بی‌رحم تاریخ گم شد و به چشم نیامد.

دغدغه‌ فائضه غفارحدادی در این کتاب فقط مسائل مربوط به خانه‌داری و بچه‌داری نیست. او به‌عنوان یک زن تحصیل‌کرده و نویسنده کاملاً به اخبار و اوضاع اجتماعی اقتصادی فرهنگی سیاسی کشور و حتی جهان آگاه است و از بررسی و مقایسه همه این شرایط چشم‌پوشی نکرده است.

نکته‌ برجسته‌ این دست‌نوشته‌ها نثر و لحن آمیخته به طنز نویسنده است. طنزی که گرچه کمی از تلخی وقایع و شرایط کم می‌کند، اما اثری عمیق به جا می‌گذارد.  

به چند خیاط ماهر نیازمندیم

«به چند خیاط ماهر نیازمندیم» خاطرات بانوان خیاط یزدی از ایام کروناست که سمانه سنایی، تحقیق و ملیحه جهان‌آرا، زینب کشاورز و اسما مرتضایی‌راد نیز تدوین آن را برعهده داشته‌اند.

 در سال‌های جنگ آن قدر عملکرد خیاط‌خانه‌های یزد گسترش یافت که در سراسر کشور، پشتیبانی جنگ یزد به خیاط‌خانه‌هایش شهره شد. . . »

«. . . شکل‌گیری گروه‌های مردمی آن سال‌ها بر دل مردم، به خصوص زنان یزد ماند تا اینکه سی‌واندی سال بعد از آن روزها، اواخر سال ۱۳۹۸ پای کرونا به ایران باز شد. آمدنش همه را غافلگیر کرد. مثل نبردی خانمان‌سوز تلفات می‌گرفت و بیشتر دستگاه‌های دولتی و رسمی درمانده شده بودند. در این موقعیت، خیاطان یزدی سال‌های جنگ به میدان آمدند و دوباره چرخ‌های خیاط‌خانه‌ها به چرخش درآمد؛ اما خیاطان آن سال‌ها دیگر مادربزرگ شده بودند و به تنهایی نمی‌توانستند شهر و کشور را نجات دهند؛ این بود که دخترانی که در گهواره‌های خیاط‌خانه با لالایی جهاد بزرگ شده بودند، دست به کار شدند و هم‌پای مادران، ورق کرونا را برگرداندند.

سمانه سنایی درباره این کتاب به خبرنگار فارس می‌گوید: بانوان استان یزد از همان دیرباز تاکنون، نقش مهمی در جامعه داشته‌اند. حتی در دوران دفاع مقدس بانوان این استان یکی از نخستین‌ها در پشتیبانی جنگ بودند. یکی از بانوان استان یزد، مهری مجیریان است که کارهای مهمی در دوران دفاع مقدس انجام داد.

وی افزود: حجم عظیمی از پوشاک رزمندگان از استان یزد تامین می‌شد. از آن دوران تاکنون این همت وجود دارد و آنچه برایم جالب بود، بانوان آن روزگار هنوز هم در دوران کرونا با وجود سن بیشتر باز هم در تکاپو بودند که برایم زیبا بود.

سنایی اضافه کرد: موردی که برایم باارزش بود،‌ خانواده‌ای بود که تمکن مالی خوبی نداشت، ولی به نحوی چرخ خیاطی اقساط خریده بودند و خانوادگی ماسک می‌دوختند. این بلندنظری برایم بسیار ارزشمند بود. از موارد دیگر اینکه خانم سیما راغبیان از افراد فعال در حوزه کروناست. این بانوی مسن با من تماس گرفت و گفت از من کاری ساخته نیست اما می‌خواهم به شما کمک کنم، ولی از خانه نمی‌توانم خارج شوم. به او گفتم ختم صلوات برای ما بگیرید و برایمان دعا کنید. او هم از این پیشنهاد استقبال کرد و از پایان ختم هر دوره به ما خبر می‌داد.

این محقق به خاطره‌ای دیگر اشاره کرد و گفت: دختربچه ۱۲ ساله‌ای در خیاط خانه خیاطی می‌کرد و گان و ماسک می‌دوخت و این از مهم‌ترین خاطره‌ها بود. حتی جو و فضای داخل خیاط‌خانه‌ها هم با همه جا فرق داشت.

نوبت شماست

تحقیق این کتاب را سجاد اسماعیلی و سمانه سنایی و تدوین آن را سجاد اسماعیلی بر عهده داشته‌اند.

در این کتاب تلاش شده منتخبی از خاطرات فعالیت مجموعه‌های مختلف شهر یزد در مبارزه با کرونا جمع‌آوری شود. این خاطرات از دل مصاحبه با ۷۰ نفر به دست آمده و فقط گوشه‌ای از فعالیت‌های کادر درمان و گروه‌های جهادی و مردمی و شرکت‌های‌دانش‌بنیان است. بیان خاطرات به تنهایی نمی‌تواند عمق اتفاقات و فعالیت‌ها را آشکار سازد؛ اما گستره این فعالیت‌ها در گروه‌ها و بخش‌های گوناگون کاملاً نمایان است.

سجاد اسماعیلی درباره مسیر تالیف این کتاب می‌گوید: در خصوص بحث کرونا سال گذشته و ایام عید جلسه‌ای با مسئولین دفاتر تاریخ شفاهی داشتیم. ایده‌ای مطرح شد که آیا کرونا جای کار دارد یا نه؟ در آن جلسه آقای وحید جلیلی مسئول دفتر مطالعات حضور داشتند و تاکید کردند باید ورود کنیم.

این محقق متذکر شد: پس از آن فرصتی دست داد تا رصدی انجام شود، کم و بیش مطلع بودیم که گروه‌های جهادی مشغول به فعالیت هستند، اما گستره را باخبر نبودیم تا حجم دقیق فعالیت‌ها را ارزیابی کنیم. برای شروع به کار تصمیم گرفتیم از سوژه‌های خودمان شروع کنیم؛ مثل شرکت‌های دانش‌بنیان در عرصه پیشرفت که فعالیت می‌‌کنند و. . . از این موارد شروع کردیم و دیدیم تصور اولیه ما محقق نشده و مدام درگاه جدید باز می‌شود.

وی افزود: مصاحبه‌ها آغاز شد. خیاط‌خانه‌ها به بانوان واگذار شد تا بررسی‌ها را انجام دهند. هرچند مصاحبه‌ها کوتاه بود اما در پی سوژه‌های عمیق بودیم. آقایان هم چند نفری از سمت دیگر مسیر را پیگیر شدیم. از سویی طلابی بودند که برای بیماران آبمیوه می‌گرفتند. به بیمارستان‌ها رفتیم و استارت مصاحبه‌ها زده شد. مسئولشان به ما گفت جمعیت ما سه برابر این میزان است و بچه‌ها به شکل شیفتی کار می‌کنند. برای همین، چند روز پشت هم رفتیم و مصاحبه گرفتیم. حتی با مدیر بیمارستان هم صحبت کردیم و از کادر درمان هم برای مصاحبه افرادی معرفی شدند. نکته جالب اینکه مدیر بیمارستان آقای زارع زاده در آن روزها مشغله زیادی داشت. شماره‌ داد تا هماهنگ کنیم. ۵۰ دقیقه مصاحبه گرفتم. پس از آن با گروه‌های جهادی مصاحبه‌هایی گرفته شد. ستاد مردمی امداد در یزد تشکیل شده بود و هرکسی ظرفیت داشت ذیل جبهه فرهنگی استان فعالیت‌های کرونا را مدیریت می‌کرد.

اسماعیلی تصریح کرد: یکی از ایده‌هایی که مطرح می‌شد، این بود خروجی‌ها را چه کنیم؟ یکی بحث مستند مطرح شد که چند مورد کار شد، اما به این نتیجه رسیدیم که ظرفیت کتاب شدن را دارد. از این رو بحث ظرفیت هر شهر را در قالب کتاب مطرح کردیم. مثل اینکه خیاط‌خانه‌ها در یزد حتی در جنگ هم فعال بودند یا غسالخانه‌ها در شیراز و. . . بحث خروجی گرفتن از کتاب‌ها از ماحصل مصاحبه‌ها مطرح شد. در شهر یزد هم حجم زیادی مصاحبه تهیه شده بود و حیف بود جایی منتشر نشود. قرار شد یک کتاب خیاط‌خانه‌ها و یک کتاب هم خاطرات کرونا منتشر شود. از همانجا مصاحبه‌ها را خواندیم و جدا کردیم. تصور کلی در ذهن داشتیم، اما فصول را نمی‌دانستیم. تدوین و بازنویسی آغاز شد و حین بازنویسی فصل‌بندی انجام شد.

این محقق در پایان گفت: در مجموع مصاحبه‌هایی که دفتر یزد گرفت در کتاب «نوبت شماست» ۴۰ راوی دارد که خاطراتشان در کتاب آمده است اما ۴ برابر این میزان مصاحبه گرفته شده.

دوران کوران

دوران کوران نوشته سیدحسام الدین رایگانی، یک داستان عاشقانه و اجتماعی در روزهای کرونایی است. داستان درباره پزشکی به اسم نرگس است که با شیوع بیماری کرونا درگیر چالش‌های کار و زندگی و رویارویی با این بیماری کشنده و همه‌گیر می‌شود.

 رایگانی داستان این کتاب را با تلفیقی از حقیقت و تخیل نوشته است. او برای نوشتن این رمان از همان روزهای شروع بیماری با کمک خواهرش که پزشک است، به مشاهده و تحقیق حال و روزبیماران و کادر درمان در بیمارستان مسیح دانشوری پرداخته تا بتواند ایده نوشتن رمان را در ذهن خود پرورش دهد. به گفته رایگانی ۸۰ درصد این اثر برگرفته از واقعیت است.

 هدف اصلی نویسنده از نوشتن این رمان بازتاب تلاش‌ها و سختی‌های کادر درمان و حال و روز بیماران در بیمارستان‌ها مراکز درمانی بوده است.

«رایگانی» نویسنده کتاب درباره این اثر به خبرنگار فارس گفت: نگارش کتاب حدود پنج ماه طول کشید. یعنی از ابتدای ایده اولیه تا انتشار کتاب حدود پنج زماه زمان طی شد.

وی با بیان اینکه کار سفارشی نبود، بلکه ایده خودش بوده، افزود: از روزهای آغازین کرونا روایت‌های مختلفی شنیده و دیده می‌شد. از سویی خانواده من هم جز مدافعان سلامت و کادر درمان بودند. به همین دلیل، بستر جذابی برای داستان شکل گرفت.

رایگانی ابراز داشت: بیان معضلات و نشان دادن فداکاری‌ها و روایت آن روزها طی دو ماه آغاز شیوع بیماری مدنظرم قرار گرفت و شروع به نوشتن کردم. این اثر روایت داستانی از دوماه ابتدایی کرونا در کشورمان است و تمام بیم و امیدها را روایت می‌کند.

این نویسنده بیان داشت: به واسطه اینکه می‌خواستم صحنه‌ها و روایت‌ها واقعی باشند در فضای مجازی و حقیقی بیمارستان حضور پررنگی داشتم. حتی چند بار به بیمارستان رفتم و از ابتدای حضور بیمار کرونایی تا بستری و فوت را ثبت می‌کردم. اوایل، ماجرا مخوف‌تر بود چون آمار به شدت بالا می‌رفت، واکنش‌ها هم به این اتفاقا متفاوت بود و من همه را ثبت می‌کردم.

وی با بیان خاطره‌ای متذکر شد: روزی در در بخش آی‌سی یوی بیمارستان بعثت پرستاری را دیدم که به پهنای صورت اشک می‌ریخت. متوجه شدم یک هفته پرستار بیماری بوده و چون قادر نبود برای بیماری کاری انجام دهد و او به کما رفته بود، گریه می‌کرد، یا پرستار و کادر درمانی که خانواده‌اش گرفتار بیماری شده بودند و نمی‌توانست آنها را ببیند. در واقع در زندگی هر کدام از این پرستارها قصه فراوانی نهفته است که جای روایت دارد.

در این اثر می‌خوانیم: «تماسمان تمام شد و از حالم چیزی نگفتم. نمی‌خواستم بی‌دلیل باعث نگرانی‌ات شوم. قبلا هم از این سرفه‌های آلرژیک داشته‌ام. دلیلی برای برای نگرانی وجود ندارد. مراجعین مرکز کم شده‌اند و اخبار شبکه استانی از مثبت شدن تست چند نفر از اهالی شاه میرکوه خبر می‌دهد. از هفته پیش نکات بهداشتی به صورت ویژه‌تری رعایت می‌شوند. حذف فرهنگ دست دادن، بسیار سخت‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم! بومی‌های اینجا توصیه‌های این چنینی را قبول نمی‌کنند ولی جوان‌ترها اکثرا رعایت می‌کنند. بارها این صحنه را دیده‌ام که فردی دستش را دراز کرده و فرد مقابل، معذب و از روی تعارف دست داده است! هرچه می‌گویم قضیه جدی است، کسی جدی نمی‌گیرد. البته با خبری که از ورود کرونا به استانشان پخش شده، کمی بیشتر رعایت می‌کنند…

دلم برایت تنگ شده. دوازده روز است که ندیدمت. امروز دائما به یاد آن حرفت بودم که وقتی تخصص چشم قبول شدم، به شوخی گفتی! یادت هست؟!

گفته بودی: نکند بروی و با آدم‌های جدید روبه‌رو شوی و من را از خاطرت ببری؟! آن روز جوابی جز یک لبخند ندادم ولی این چند روز هم آدم‌های زیادی به چشمم دیدم. می‌دانی نرگس… اتفاقا خوب است این دور شدن و اغیار را دیدن. چه مثل و مشابهی داری تو که در نظرم بهتر جلوه کند؟! خوب است این دور شدن، تا به یقین بدانم هیچ کس چون تو نیست برای من! بگذار همه را ببینم و بیشتر دلتنگت شوم…

همچنین «هفت‌خوان شستن» محمدحسین عظیمی (مسئول تحقیق) و «جهاد در قرنطینه» نوشته فروغ زال همچنین «نذر نفس» از کتاب‌هایی هستند که به زودی منتشر می‌شوند.

هرچند کتاب‌های دیگری نیز درباره کرونا در انتظار چاپ هستند و یا مجوز دریافت کرده و همین روزها به بازار می‌آیند اما در این گزارش سعی شده به آنچه منتشر شده و روایتی داستانی دارند، پرداخته شود.


منبع: خبرگزاری فارس

شناسه خبر 38379