مشروطه مجموعه کوششها و رویدادهایی در نظر و عمل است که برای تغییر در مدیریت کشور آغاز شد، این جنبش از نیمه دوم سده سیزدهم خورشیدی شروع شد و میتوان مردادماه 1288 را زمان پایان آن دانست.
خواست واقعی ملت ایران در نهضت مشروطه، نو شدن زندگی فردی و اجتماعی همراه با پایبندی به سنت و سعادت اخروی بود که با گسترش آزادیهای سیاسی و مشروط شدن حکومت به قیود شریعت، تأمین میشد. بررسی ریشههای جنبش و کارنامه رهبران و پیروان موج نخست آن، بهخوبی نشانگر درستی این ادعا است.
اما در موج دوم مشروطه که از سفارت بریتانیا برآمد، روشنفکران سکولار (که پیش از آن بهدلیل فقدان پایگاه مردمی، خود را همراه با نهضت عدالتخواهانه مردم به رهبری عالمان دینی نشان میدادند) جریان مشروطه را به حرکتی برای دینزدایی و حاکم کردن ارزشهای سکولار تبدیل کردند.
نتیجه این امر در فرآیندی 14 ساله، روی کار آمدن حکومت رضاخان میرپنج شد که قلدری و خودکامگی سیاسی را با غربگرایی و دینگریزی جمع میکرد. حاکمیت پهلوی، خواست روشنفکری غربگرا (قداستزدایی و عرفیسازی) را تأمین میکرد؛ گرچه خواست مردم (عدالت و آزادی در سایه دینداری) را یکسره بر باد میداد. بیدلیل نیست که عامه مردم همیشه از دوران حکومت رضاخان، تصویری سیاه در ذهن دارند، اما روشنفکران او را سرآغاز ایران نوین و متجدد میخوانند!
مصطفی غفاری
شناسه خبر 42437