سپهرغرب، گروه شهر - عباس سریشی: تا زمانی که زیرساختهای لازم برای مدیریت پسماند در شهر مهیا نشود نهفقط فعالیتهایی چون زبالهگردی و زباله دزدی ادامه دارد بلکه بهرغم تبعات منفی و سیاه خود تعمیق و گسترش نیز خواهد یافت.
شاید امروزه موضوع توجه به صنعت بازیافت و سود حاصل از این امر بسیار مورد توجه دولتها بوده و حتی در خصوص استفاده بهینه و حداکثری از این ثروتهای بهظاهر کثیف و نیز در راستای حفظ محیطزیست، کاهش پسماند، بازفرآوری مواد معدنی و... سرمایهگذاریهای فراوانی در آن صورت میگیرد با این حال نباید موضوع زبالهگردی و جمعآوری ضایعات را بخش یا قسمتی از این فرآیند قلمداد کرده و ضمن به رسمیت شناختن آن نسبت به تبعات این پدیده بیتوجه بود.
در واقع هرچند امروزه جمعآوری زبالههای بازیافتی در برخی کشورها و حتی ایران به نوعی باعث ایجاد اشتغال بدون نیاز به سرمایهگذاری بهعنوان منبع درآمدی برای اقشار پایین جامعه شده اما در مقابل ایجاد یک محیط اجتماعی متخاصم میان زبالهگردها و بهموازات آن نگاه آزاردهنده، مزاحم، مخل و مجرم به این افراد از سوی مردم و مدیران شهری باعث شده تا این فرآیند بیشتر از آنکه شغل محسوب شود به لکههای سیاه خاکستری جامعه تبدیل که فعالان آن نیز دائماً از سوی واسطهها مورد بهرهکشی و سوءاستفاده قرار میگیرند.
به دیگر معنا این مسئله (زبالهگردی) با همه تبعات منفی خود در حال رشد و گسترش بوده و حتی بهمثابه یک شیوه زیست شهری در حال جانمایی در بدنه جامعه است. آسیب چالشزایی که علاوه بر اینکه چهره شهر را مخدوش میکند، میتواند منجر به افزایش انواع بیماری و آلودگی و بزه و تخلفات در سطح شهرها شود.
اینکه بنا بر اعلام برخی سازمانهای معتبر داخلی و بهرغم گردش مالی هزاران میلیارد تومانی صنعت بازیافت اما سهم زبالهگردها و بهرغم تحمل همه مشکلات خطرات و رنجهای این کار در بهترین حالت کمتر از پنج درصد از ارزش واقعی مواد بازیافتی جمعآوری شده است درحالیکه این افراد عموماً از طبقات پایین و قشر ضعیف جامعه بوده و فاقد هرگونه بیمه و تأمین اجتماعی، محل زندگی و خواب مناسب بوده و بهطور معمول از کیفت زندگی بسیار پایین رنج میبرند.
از منظر کارشناسان امروزه آنچه موضوع پسماند و پدیده زبالهگردی را در فضای شهری بیشازپیش به یک معضل بدل کرده و میکند تقویت غیر رسمی زبالهگردی و رشد فزاینده آمار تهیدستان درگیر در اقتصاد زباله (بهخصوص کودکان و زنان زبالهگرد) در سطح شهر و بر سر مخازن زباله است که به دلایلی طی چند ماه گذشته بهعنوان یک سوژه خاص مورد توجه رسانههای داخلی و خارجی؛ سیاستمداران، مدیران و مسئولان شهری قرار گرفته است.
کارشناسان در خصوص دلایل و زمینههای شیوع این مسئله براین عقیدهاند که امروزه تنگناهای مالی، فقدان شغل و بیکاری طولانی، ضرورت تأمین معاش، عدم و یا کاهش حمایت دولتی یا سازمانی، اعتیاد، فقدان حمایت خانواده، تنزل کرامت و شأن انسانی، عدم منع اجتماعی و نیز عدم نیاز به تخصص و سواد و سرمایه خاص را میتوان از مهمترین علل و دلایل شکلگیری این مدل از اقتصاد پنهان و متعاقباً افزایش کمی تعمیق این آسیب خاص دانست.
گو آنکه برخی دیگر از جامعه شناسان نیز رانتبازی و فساد در بدنه دستگاهها و نهادهای بخش عمومی، افزایش سکونتگاههای پیرامونی شهرها، افزایش بستر بروز جرائم و بزههای اخلاقی و تضعیف بخش اقتصادی را هم از دیگر پیامدهای اقتصاد زبالهای قلمداد میکنند که قطعاً نه در شأن جامعه ماست و نه زیبنده شخصیت یک انسان.
تراژدیهای تلخ روزمره...
و اما از آنجا که متأثر از شرایط بد اقتصادی امروزه جمعآوری و فروش پسماندها به یکی از مهمترین منابع اصلی بقا و معیشت تهیدستان و افراد فاقد شغل جامعه مبدل گشته، این روزها به هر خیابان محله و بازار و... که قدم میگذاریم به احتمال بسیار زیاد، به افرادی اعم از زن و مرد و در سنین مختلف برمیخوریم که با سر و وضعی آشفته و نامناسب گونی بر دوش تا کمر به داخل مخازن زبالهها خم شده و ضمن پاره کردن کیسههای زباله و بعضاً واژگون کردن باکسهای زباله بهدنبال مواد بازیافتی هستند.
البته هرچند در سالهای گذشته این افراد را آنهم بهصورت محدود و عموماً در مردان مشاهده میکردیم که در تاریکی و به دور از چشمان مأموران شهرداری بهدنبال مواد بازیافتی بودهاند، اما امروزه شرایط کاملاً فرق کرده و بهصورت کاملاً آشکار شاهد پدیدهای بنام زبالهگردی در قالب زنان، مردان و حتی کودکانی هستیم که به شکل ناخوشایندی به بخشی از تجارب و تصورات روزمره ما تبدیل شدهاند.
قطع یقین هیچکس منکر این حقیقت نیست که همه این افراد از سر ناچاری و فقره به این عمل مبادرت میورزند و دیدن چنین وضعیتی نیز شایسته جامعه ما نیست، با این حال باید این حقیقت را نیز بپذیریم که در نهایت این افراد هماکنون بهعنوان بخشی از جامعه وجودی حقیقی داشته و نمیتوان از کنار آنها بهسادگی گذشت مضاف براینکه کسب درآمد و معاش حلال (ولو با کارهای بهظاهر پَست) نیز بهمراتب شرافتمندانهتر از برخی کارهای نادرست و ضد ارزشی است اما...!
موضوع اینجاست که وقتی چنین مشاغل پستی در جامعه رواج پیدا کرده و بهعنوان یک فرهنگ نانوشته برای خود جایگاه پیدا کند خواهی نخواهی باید منتظر بروز برخی مشکلات و تبعات منفی برای وجهه عمومی و بنیادهای اخلاقی و ارزشی جامعه نیز بود. نمایههایی آشکار از فلاکت و بدبختی که گاه در قالب مشاجره و فحاشی و زد و خورد میان چند انسان بر سر مشتی زباله و پسماندهای بیارزش نمود پیدا میکند که قطع یقین نه در شأن جامعه ماست و نه منزلت یک انسان. حالا البته بحث مخدوش کردن چهره شهر در پی وارونه کردن باکسهای زباله و دهچندان کردن زحمت پاکبانان و عوامل نظافت شهر و سوء تبلیغهای این امر هم به جای خود.
در واقع و از منظر هیچ عقل سلیمی نمیتوان به زبالهگردی و زباله دزدی بهمثابه یک شغل نگریست بلکه باید آن را آخرین تلاش و دست و پا زدن انسانی دانست که از رسیدن به معاش و شغلی معقول مستأصل و درمانده شده و صرفاً برای زنده ماندن و تهیه قوت لایموت و یا در جنبه دیگر تهیه مواد مخدر به آن دست میزند گو آنکه زبالهگردی به هر علت و معلولی که وابسته باشد در شأن جامعه انسانی ما نیست و اگر جامعه به سطحی از باور برسد که این کار به دور از عرف جامعه و شأن انسانی است قطعاً زبالهگردی به این شکل در سطح شهر نمایان نمیشود.
اگر بخواهیم در واقعیات این موضوع نیز کنکاشی ظریفانهتر کنیم باید عنوان کرد که شاید از منظر خود این اشخاص و حتی برخی افراد جامعه این عمل چندان قبیح نبوده و فقر و بیکاری مبادرت به آن را به ظاهر توجیه میکند اما متأسفانه همین سادهاندیشی باعث شده طی چند ماه گذشته بسیاری از رسانهها و خبرگزاریهای معاند با وارونهنمایی و تحریف بتوانند با فاجعه خواندن شرایط اقتصادی کشورمان بهدنبال القای این تصور در اذهان جهانی باشند که به دلیل شرایط بد اقتصادی بخش اعظمی از مردم ما نان خود را رسماً از سطلهای زباله تأمین و حتی بهمثابه...! بهدنبال آشغال دزدی از یکدیگر هستند. حالا بماند که برخی از مسئولان نیز آتشبیار معرکه شده و با اظهارنظرهای غیر تخصصی و غیرمسئولانه (مثل پیشنهاد تعبیه درب، قفل کردن مخازن زباله، گماشتن نگهبان و...) ناخواسته و ندانسته آب به آسیاب دشمن ریخته و نفت به آتش سوء تبلیغات پاشیدند.
تبدیل تهدید به فرصت با کمی هنر مدیریتی...!
و اما مدیریت پسماند یک موضوع کاملاً مشخص شده است که فرآیند و مراحل آن بهخوبی در قانون مدیریت پسماندها تعریف و مشخص شده، براساس این قانون مدیریت اجرایی پسماندها در حریم شهرها بر عهده شهرداریها است که شامل تمام مراحل از ابتدا یعنی تولید و تفکیک پسماند در مبدأ تا جمعآوری، جداسازی، انتقال اصولی و بازیافت، استحصال انرژی، تولید کمپوست، دفع نهایی، آموزش و اطلاعرسانی در این زمینه میشود.
معالوصف و ازآنجا که هنوز زیرساختهای این موضوع بهطور کامل در جامعه ما مهیا نشده و پسماندها بهصورت تفکیک نشده وارد مخازن زباله در سطح شهر میشود ناخواسته این زمینه به وجود میآید که زمینه برای فعالیتهایی چون جمعآوری غیراصولی پسماند که بهاصطلاح به آن زبالهگردی میگویند، ایجاد شود.
در واقع مشکل اینجاست همانطور که میتوان بهمانند بسیاری از کشورها با تعبیه چند نوع مخازن زباله جداگانه و با آموزش شهروندان و ایجاد انگیزه موفق شد تا و با تفکیک زبالههای تر و خشک همچنین پسماندهای شیشهای، پلاستیکی، فلزی و... در مبدأ، زمینه را برای بازگرداندن این پسماندها به چرخه بازیافت و استفاده مجدد فراهم نموده اما در کشور ما صرفاً به دلیل فقدان نگاه منطقی و هدفگذاری مشخص و به سامان؛ زبالهگردی جایگزین غیراصولی و غیرمجاز بخشی از مراحل مدیریت پسماند یعنی تفکیک از مبدأ شود.
این بدان معناست درحالیکه بر اساس ماده 16 قانون مدیریت پسماند نگهداری، مخلوط کردن، جمعآوری، حملونقل، خرید و فروش، دفع و صدور پسماندها خارج از چارچوب مقررات قانون جرم است و افراد متخلف به حکم مراجع قضائی به جزای نقدی محکوم خواهند شد و یا با توسعه صنعت بازیافت و افزایش اشتغال میتوان فرصتهای مناسبی را در اشتغالزایی فراهم کرد اما کوتاهی و بیتفاوتی برخی از مسئولان و مدیران و بسیاری از دستگاههای حمایتی نسبت به این آسیب جدی، خود زمینهساز افزایش زبالهگردی در میان شهر میشود.
همدان نیازمند طرح و ایدهای نو...
و اما ناگفته پیداست که همدان نیز بهمانند همه شهرهای دنیا از این آسیب مصون نمانده و هماکنون شاهد رشد و تعمیق این پدیده در سطح آن هستیم پدیدهای که نهفقط چهره شهر را نازیبا میکند، بلکه زمینه را برای بروز لطمات و آسیبهای بیشتر برای گروههای آسیبپذیر جامعه مهیا خواهد ساخت.
البته در قدم نخست باید بپذیریم که زبالهگردی یک معضل اساسی و ناراحتکننده است هرچند بهزعم عدهای میتواند بهعنوان یک شغل محسوب شود اما بههیچعنوان دارای توجیه منطقی و عقلانی بهواسطه خطرات و آسیبهایی که به همراه دارد نیست درعینحال چه ما بپذیریم و چه تکذیب کنیم واقعیت این است که امروزه این پدیده در زیر پوسته خود شاهد جولان یک مافیای قدرتمند کنترلگر و هدایتکننده شده که علیالاصول مقابله با آن نیز نهفقط با قوانین سختگیرانه امکانپذیر نیست بلکه مدیران و تصمیم سازان نیز بهتنهایی از عهده ساماندهی به آن برنخواهند آمد.
آنچه در این حوزه مهم است لزوم ایفای نقش مؤثر و کارآمد همه نهادها و دستگاههای حمایتی و فرهنگی و اجرایی مدیریتی است تا بتوانند علاوه بر ساماندهی افراد زبالهگرد ایرادات و اشکالات موجود در فرآیند تفکیک زباله را نیز اصلاح کنند زیرا اگر شهروندان با شناخت دقیق اهمیت تفکیک زباله، چنین رویکردی را در پیش بگیرند دیگر در میان زبالههای جمعآوری شده هیچ زبالهگردی به جستجو نمیپردازد و پدیده زبالهگردی نیز به موضوعی مافیایی و فرصتطلبی برای عدهای انگشتشمار تبدیل نمیشود به دیگر سخن اگر مدیریت پسماند مورد حمایت بیشتری به لحاظ زیرساختاری قرار بگیرد قطعاً آسیبهای اجتماعی و بهداشتی زیادی ازجمله زبالهگردی نیز از بین خواهد رفت.
البته وقتی صحبت از ساماندهی میشود منظور این نیست که با روشن کردن چراغ سبز مجوزی صادر شود تا کسانی بهنام پیمانکاران ضمن ایجاد ساختاری منفعتمحور فرصتی پیدا کنند تا ضمن استحصال سود از محل نیاز افراد بیچاره و مفلوک برای خود دم و دستگاهی ایجاد کنند بلکه فهوای کلام ایجاد ساختاری شفاف و قابل نظارت برای مدیریت فرآیند جمعآوری ضایعات بازیافتی (و نه زبالهگردی) با رعایت موازین بهداشتی و ایمنی فردی همراه با سلامت شهر جهت بازگردان این مواد به چرخه اقتصادی و ایجاد چند فرصت شغلی است.
بررسیها نشان میدهد هماکنون قریب به دهها نفر (و عموماً مرد و تعدادکمی زن) در حال جمعآوری ضایعات در سطح شهر هستند که البته ماسوای تعدادی از ایشان که بهصورت دائمی و نسبتاً ایمن با استفاده از وانت و موتور سهچرخه و گاری غالباً در پایان شب اقدام به جمعآوری مواد بازیافتی و فروش آنها به مراکز شناختهشده هستند اما تعداد بیشتری که عموماً معتاد هستند با زبالهگردی روزانه و بروز ناهنجار در سطح شهر مبادرت به این عمل مینمایند که نیازمند برخورد و کنترل هستند.
این دسته تقریباً همان گروهی هستند که با ولگردی و کارتنخوابی روزگار سرکرده و با پاره کردن کیسهها و وارونه کردن باکسهای زباله مروج بینظمی بوده به دلیل گمنامی و ولگردی میتوانند تا پیامدهای مجرمانه دیگری را نیز بر پشت هر و شهروندان تحمیل کنند؛ بنابراین اگر موضوع برخورد در میان باشد قطعاً این افراد را باید در بالای فهرست قرار داد اما در خصوص آندسته افرادی که با رعایت عرف جامعه مبادرت به این عمل میورزند قطعاً راهکار شناسایی ساماندهی و هدایت و تجمیع باید مورد توجه قرار گیرد.
نکته بسیار حائز اهمیت توجه به موضوع زنان و دختران حاضر در این چرخه است زیرا این افراد با توجه به شرایط جسمی و عرفی جامعه در معرض خطرات و تهدیدات و مشکلات بیشتری هستند بنابراین این تصور وجود دارد که اگر مسئولان و مدیران قصد دارند تا در یک اقدام عاجل گرهها و مشکلات بیشتری را در این زمینه رفع کنند توجه به این طیف و تلاش در خارج نمودن آنها از این چرخه با گسترش چتر حمایت و سازمانها و نهادهای ذیربط از اهمیت و اولویت بیشتری برخوردار است. بدین معنا که دراینباره دستگاهها و نهادهای حمایتی و خیریه باید سازوکاری در شناسایی و حمایت از این قشر در نظر بگیرند و نیازهای این افراد و خانوادهشان را تأمین کنند و برنامه جامعی برای مقابله با این پدیده داشته باشند.
و البته در ادامه روند سازماندهی نیز جدا کردن حساب معتادان و افراد ناهنجار از آندست کسانی که بهصورت معقول و مقبول و در ذیل برنامه و نظارت به این فعالیت میپردازند و یا جانمایی مراکز جمعآوری و خارج نمودن آنها از محدوده شهر نیز باید مورد توجه و تأمل مسئولان و مدیران جدید شهر قرار گیرد.
شناسه خبر 47736