شناسه خبر:51752
1400/11/9 09:43:05

سپهرغرب، گروه اندیشه - حامد محمدی متین: تمایز انسان از حیوانات و فرشتگان می‌­تواند ما را در فهم هرچه ­بهتر جایگاه انسان در آفرینش یاری کند. خداوند علاوه‌­بر فرشتگان و حیوانات، نوع سومی از موجودات را آفریده که میان فرشته ­بودن و حیوان ­ماندن مردد است.

با وجود ­آن­که انسان نوعی حیوان است، می‌­تواند از حیوانیت فراتر رفته و فرشته شود. مدعا این بوده که تفاوت انسان با سایر حیوانات در این است که همه حیوانات حیوان آفریده شده و حیوان باقی می‌­مانند، اما انسان با وجود آن­که حیوان آفریده شده است، می‌­تواند به فرشته مبدل شود.

   ملاک حیوانیت

برای روشن ­شدن جایگاه انسان ابتدا لازم است قدری در مورد موجودات بالادستی و پایین‌­دستی او سخن بگوییم. در این شماره راجع به حیوانات و در شماره بعد درباره ملائک سخن خواهیم گفت. همه ما با حیوانات آشنا هستیم، اما این‌­بار می‌­خواهیم از زاویه خاصی به ویژگی‌­های حیوانی نظر کنیم، حیوانات دو چیز دارند و یک ­چیز ندارند؛ آن­چه که از آن محروم هستند عبارت است از عقل. عقل نیروی درک و فهم بوده، نیرویی است که توسط آن انسان به تجزیه و تحلیل اتفاقات مختلف زندگی دست می‌­زند، از آن‌­ها عبرت می‌­گیرد، حوادث آینده را پیش­‌بینی می‌­کند و براساس آن به برنامه­‌ریزی می‌­پردازد. پیشرفت حیرت‌­انگیز دانش‌­های مختلف و تبدیل سبک زندگی مشقت‌بار به زندگی قرین با رفاه و آسایش از طریق گسترش ابزارآلات مختلف، مرهون چنین نیروی خدادادی است. حیوانات یا به‌­کلی از نیروی عقل بی‌­بهره هستند، یا بهره کمی از آن دارند؛ ازاین‌­رو شاهد پیشرفتی در زندگی آنان نیستیم. گربه هزار سال پیش همان غذا را می­‌خورد که امروزه در سرزمین­‌های متمدن می‌خورد. این‌­گونه نیست که در قرن بیست‌ویکم خوراکی‌­ها و روابط خود را تغییر داده باشد! برای نمونه به زندگی مسالمت‌­آمیزی با موش دست زده و یا دم از صلح و دوستی بزند که این به ­جهت فقدان عقل و نیروی درک حقایق فراحسی است.

اما حیوانات واجد دو نیروی دیگر به‌نام «شهوت و غضب» هستند که عوامل مؤثری در تدام حیاتشان است. «شهوت» درواقع نیرویی بوده که موجب می‌­شود حیوانات به­ سمت اموری که به­ سودشان است، جذب شوند و «غضب» نیز درواقع نام کلی نیرویی بوده که موجب می­‌شود به اموری که به ­ضرر نوع حیوان است، بی‌­میل بوده و از آن‌ها دوری کنند.

عامل اصلی همه حرکات و سکنات حیوانات همین دو نیرو است. اگر تغذیه می‌­کنند، به جهت آن است که به آن تمایل دارند، اگر می‌­خوابند، اگر تولید مثل می­‌کنند، اگر در راستای تهیه غذا کیلومتر­ها راه را طی می‌­کنند، همه و همه به ­دلیل آن است که از این امور لذت می‌­برند و دست خلقت تمایل به این امور را در وجودشان نهادینه کرده تا خود برای بقای نوعشان تلاش و نیازهای خود را رفع کنند؛ بنابراین اگر حیوانی گرسنه باشد و علفی در اطراف بیابد، بدون آن­که اندکی فکر کند به­ قول معروف «بی­‌برو و برگرد» به سمت علف حرکت کرده و آن ­را می­‌خورد؛ نه به تبعات آن فکر می‌­کند و نه این­که از کجا تهیه­ شده است و نه این­که چه ­کسی آن­ را فراهم کرده! او تنها به رفع گرسنگی فکر می‌کند و بس.

بنابراین ملاک رفتار حیوانی این است که رفتاری در اثر میل به چیزی بدون ­آن­که به تبعاتش توجه شود، انجام گیرد؛ یعنی ریشه رفتار «شهوت» باشد و یا آن­که در اثر بی­‌میلی کاری ترک شود. درواقع ریشه و عامل اصلی آن رفتار نیروی «غضب» باشد، آن‌­هم بدون این­که به تبعاتش توجه شود. برای مثال همواره حیوانات برای تهیه غذا یا قلمرو مورد نیاز خود به درگیری رو می­‌آورند و هیچ­گاه به این مسئله نمی‌­اندیشند که اگر همان غذای محدود را میان خود با عدالت تقسیم کنند، همه می‌­توانند به زندگی ادامه دهند و این به نفع اهالی جنگل خواهد بود. داشتن چنین انتظاری از حیوان بی‌­جا است؛ چراکه حیوان حیوان بوده و رفتارهایش از تمایلات و حب و بغض­‌هایش نشأت می­‌گیرد.

شاعر حیوانیت را به­‌درستی در یک بیت خلاصه کرده است: «خور و خواب و خشم و شهوت/ حَیَوان خبر ندارند ز جهان آدمیت». خوردن و خوابیدن و انتخاب همسر و رفتارهایی از این ­قبیل ازجمله رفتارهایی هستند که انسان با همه حیوانات در آن‌­ها شریک است؛ بنابراین داشتن چنین رفتارهایی هرچه هم باکیفیت‌­تر باشد، افتخاری برای انسان نمی‌­آفریند. اتفاقاً بسیاری از حیوانات در رفتارهای حیوانی از انسان پیش­رفته‌­تر هستند. برای نمونه وقتی شیری آهویی را شکار می‌­کند، اگر با محاسبات انسانی لحاظ کنیم، هر وعده غذایش چندبرابر وعده غذایی انسان ارزش دارد! این درحالی است ­که انسان‌­ها در بهترین شرایط از غذاهایی تناول می­‌کنند که میزان گوشت آن یک‌دهم گوشت مصرفی شیر هم نیست و یا ادراکات حسی حیوانات در بسیاری از موارد قابل مقایسه با انسان نیست؛ برای نمونه سطح شنوایی حیوانات دیگر با توجه به تحقیقات زیست­‌شناختی و فیزیولوژیکی چندبرابر انسان است. به ­همین­ جهت زلزله را زودتر از انسان تشخیص می­‌دهند، حتی مورچه­‌ها صداهایی را با فرکانس بسیار بالا می‌­شنوند که انسان­‌ها به ­جهت بلندی بسیار بالای طول موجشان، آن صداها را نمی‌­شنوند و اگر شرایط به­‌گونه‌­ای شود که آن صداها را انسان بشنود، پرده گوش او در اثر شدت جریان صوت پاره می­‌شود.

همه این­‌ها نشان می­‌دهد که حیوانات دیگر در قوای حسی و رفتارهای ویژه حیوانی از انسان پیش هستند و برتری انسان نمی‌­­تواند در حیوانیتش باشد.

ازاین‌­رو اگر انسان نیز رفتارهایش ناشی از نیروی شهوت و غضب باشد، رفتارهایی حیوانی بوده و در تکامل انسانی­تش هیچ نقشی ندارد. رفتاری انسانی است که از نیروها و تمایلات ویژه انسانی (عقل و گرایش به کمال مطلق) ناشی شود. اگر انسان در رفتارهای خود به خدا توجه نکند، تفاوتش با حیوان چیست؟ کسانی که از نزدیک دام و طیور را مشاهده کرده‌­اند، می­‌دانند که وقتی دامدار برای گاو و گوسفند غذا می‌­ریزد، آن‌­ها بلافاصله به خوردن مشغول می‌­شوند. نهایت کاری که برخی از حیوانات انجام می‌­دهند این است که دمی برای صاحب خود از باب تشکر تکان دهند. برای حیوان اهمیتی ندارد که چه­ کسی ولی­ نعمت او بوده و این علف را برایش تهیه کرده است و یا آن­که حق کسی پایمال شده یا خیر، اگر برای تعدادی مرغ و خروس دانه بریزید، خواهید دید که به ­سمت دانه‌­های گندم هجوم می‌­آورند و برخی از فرط پُرخوری چینه‌­دانشان به ­حالت انفجار می‌رسد و برخی دیگر از گرسنگی تلف می‌­شوند؛ آن­‌ها تنها به خوردن می­‌اندیشند. البته کاربرد واژه «اندیشیدن» درباره حیوانات از باب ناچاری بوده و حقیقت آن است که آن‌­ها به خوردن هم نمی‌­اندیشند، فقط می‌­توان گفت غرق­ خوردن هستند. از این ­جهت برخی پای خود را روی سر دیگری گذاشته و به­‌سرعت مشغول خوردن می‌­شوند. «بخور بخور» عبارتی است که به­‌خوبی معرف رفتار حیوانی بوده، درحالی ­که اساسی‌­ترین ویژگی انسان «اندیشمند بودن» است؛ به ­همین جهت می‌­اندیشد که چه ­کسی او را آفریده و نعمت‌­های بی‌­شمار به او داده است؟ تنها به خوردن اکتفا نمی­‌کند و از ­باب تشکر سر به سجده می‌گذارد.

شناسه خبر 51752