سرنوشت مبهم انسان؛
صعود به فراتر از ملائک یا سقوط به پایینتر از حیوانات
سپهرغرب، گروه اندیشه - حامد محمدی متین: تمایز انسان از حیوانات و فرشتگان میتواند ما را در فهم هرچه بهتر جایگاه انسان در آفرینش یاری کند. خداوند علاوهبر فرشتگان و حیوانات، نوع سومی از موجودات را آفریده که میان فرشته بودن و حیوان ماندن مردد است.
با وجود آنکه انسان نوعی حیوان است، میتواند از حیوانیت فراتر رفته و فرشته شود. مدعا این بوده که تفاوت انسان با سایر حیوانات در این است که همه حیوانات حیوان آفریده شده و حیوان باقی میمانند، اما انسان با وجود آنکه حیوان آفریده شده است، میتواند به فرشته مبدل شود.
ملاک حیوانیت
برای روشن شدن جایگاه انسان ابتدا لازم است قدری در مورد موجودات بالادستی و پاییندستی او سخن بگوییم. در این شماره راجع به حیوانات و در شماره بعد درباره ملائک سخن خواهیم گفت. همه ما با حیوانات آشنا هستیم، اما اینبار میخواهیم از زاویه خاصی به ویژگیهای حیوانی نظر کنیم، حیوانات دو چیز دارند و یک چیز ندارند؛ آنچه که از آن محروم هستند عبارت است از عقل. عقل نیروی درک و فهم بوده، نیرویی است که توسط آن انسان به تجزیه و تحلیل اتفاقات مختلف زندگی دست میزند، از آنها عبرت میگیرد، حوادث آینده را پیشبینی میکند و براساس آن به برنامهریزی میپردازد. پیشرفت حیرتانگیز دانشهای مختلف و تبدیل سبک زندگی مشقتبار به زندگی قرین با رفاه و آسایش از طریق گسترش ابزارآلات مختلف، مرهون چنین نیروی خدادادی است. حیوانات یا بهکلی از نیروی عقل بیبهره هستند، یا بهره کمی از آن دارند؛ ازاینرو شاهد پیشرفتی در زندگی آنان نیستیم. گربه هزار سال پیش همان غذا را میخورد که امروزه در سرزمینهای متمدن میخورد. اینگونه نیست که در قرن بیستویکم خوراکیها و روابط خود را تغییر داده باشد! برای نمونه به زندگی مسالمتآمیزی با موش دست زده و یا دم از صلح و دوستی بزند که این به جهت فقدان عقل و نیروی درک حقایق فراحسی است.
اما حیوانات واجد دو نیروی دیگر بهنام «شهوت و غضب» هستند که عوامل مؤثری در تدام حیاتشان است. «شهوت» درواقع نیرویی بوده که موجب میشود حیوانات به سمت اموری که به سودشان است، جذب شوند و «غضب» نیز درواقع نام کلی نیرویی بوده که موجب میشود به اموری که به ضرر نوع حیوان است، بیمیل بوده و از آنها دوری کنند.
عامل اصلی همه حرکات و سکنات حیوانات همین دو نیرو است. اگر تغذیه میکنند، به جهت آن است که به آن تمایل دارند، اگر میخوابند، اگر تولید مثل میکنند، اگر در راستای تهیه غذا کیلومترها راه را طی میکنند، همه و همه به دلیل آن است که از این امور لذت میبرند و دست خلقت تمایل به این امور را در وجودشان نهادینه کرده تا خود برای بقای نوعشان تلاش و نیازهای خود را رفع کنند؛ بنابراین اگر حیوانی گرسنه باشد و علفی در اطراف بیابد، بدون آنکه اندکی فکر کند به قول معروف «بیبرو و برگرد» به سمت علف حرکت کرده و آن را میخورد؛ نه به تبعات آن فکر میکند و نه اینکه از کجا تهیه شده است و نه اینکه چه کسی آن را فراهم کرده! او تنها به رفع گرسنگی فکر میکند و بس.
بنابراین ملاک رفتار حیوانی این است که رفتاری در اثر میل به چیزی بدون آنکه به تبعاتش توجه شود، انجام گیرد؛ یعنی ریشه رفتار «شهوت» باشد و یا آنکه در اثر بیمیلی کاری ترک شود. درواقع ریشه و عامل اصلی آن رفتار نیروی «غضب» باشد، آنهم بدون اینکه به تبعاتش توجه شود. برای مثال همواره حیوانات برای تهیه غذا یا قلمرو مورد نیاز خود به درگیری رو میآورند و هیچگاه به این مسئله نمیاندیشند که اگر همان غذای محدود را میان خود با عدالت تقسیم کنند، همه میتوانند به زندگی ادامه دهند و این به نفع اهالی جنگل خواهد بود. داشتن چنین انتظاری از حیوان بیجا است؛ چراکه حیوان حیوان بوده و رفتارهایش از تمایلات و حب و بغضهایش نشأت میگیرد.
شاعر حیوانیت را بهدرستی در یک بیت خلاصه کرده است: «خور و خواب و خشم و شهوت/ حَیَوان خبر ندارند ز جهان آدمیت». خوردن و خوابیدن و انتخاب همسر و رفتارهایی از این قبیل ازجمله رفتارهایی هستند که انسان با همه حیوانات در آنها شریک است؛ بنابراین داشتن چنین رفتارهایی هرچه هم باکیفیتتر باشد، افتخاری برای انسان نمیآفریند. اتفاقاً بسیاری از حیوانات در رفتارهای حیوانی از انسان پیشرفتهتر هستند. برای نمونه وقتی شیری آهویی را شکار میکند، اگر با محاسبات انسانی لحاظ کنیم، هر وعده غذایش چندبرابر وعده غذایی انسان ارزش دارد! این درحالی است که انسانها در بهترین شرایط از غذاهایی تناول میکنند که میزان گوشت آن یکدهم گوشت مصرفی شیر هم نیست و یا ادراکات حسی حیوانات در بسیاری از موارد قابل مقایسه با انسان نیست؛ برای نمونه سطح شنوایی حیوانات دیگر با توجه به تحقیقات زیستشناختی و فیزیولوژیکی چندبرابر انسان است. به همین جهت زلزله را زودتر از انسان تشخیص میدهند، حتی مورچهها صداهایی را با فرکانس بسیار بالا میشنوند که انسانها به جهت بلندی بسیار بالای طول موجشان، آن صداها را نمیشنوند و اگر شرایط بهگونهای شود که آن صداها را انسان بشنود، پرده گوش او در اثر شدت جریان صوت پاره میشود.
همه اینها نشان میدهد که حیوانات دیگر در قوای حسی و رفتارهای ویژه حیوانی از انسان پیش هستند و برتری انسان نمیتواند در حیوانیتش باشد.
ازاینرو اگر انسان نیز رفتارهایش ناشی از نیروی شهوت و غضب باشد، رفتارهایی حیوانی بوده و در تکامل انسانیتش هیچ نقشی ندارد. رفتاری انسانی است که از نیروها و تمایلات ویژه انسانی (عقل و گرایش به کمال مطلق) ناشی شود. اگر انسان در رفتارهای خود به خدا توجه نکند، تفاوتش با حیوان چیست؟ کسانی که از نزدیک دام و طیور را مشاهده کردهاند، میدانند که وقتی دامدار برای گاو و گوسفند غذا میریزد، آنها بلافاصله به خوردن مشغول میشوند. نهایت کاری که برخی از حیوانات انجام میدهند این است که دمی برای صاحب خود از باب تشکر تکان دهند. برای حیوان اهمیتی ندارد که چه کسی ولی نعمت او بوده و این علف را برایش تهیه کرده است و یا آنکه حق کسی پایمال شده یا خیر، اگر برای تعدادی مرغ و خروس دانه بریزید، خواهید دید که به سمت دانههای گندم هجوم میآورند و برخی از فرط پُرخوری چینهدانشان به حالت انفجار میرسد و برخی دیگر از گرسنگی تلف میشوند؛ آنها تنها به خوردن میاندیشند. البته کاربرد واژه «اندیشیدن» درباره حیوانات از باب ناچاری بوده و حقیقت آن است که آنها به خوردن هم نمیاندیشند، فقط میتوان گفت غرق خوردن هستند. از این جهت برخی پای خود را روی سر دیگری گذاشته و بهسرعت مشغول خوردن میشوند. «بخور بخور» عبارتی است که بهخوبی معرف رفتار حیوانی بوده، درحالی که اساسیترین ویژگی انسان «اندیشمند بودن» است؛ به همین جهت میاندیشد که چه کسی او را آفریده و نعمتهای بیشمار به او داده است؟ تنها به خوردن اکتفا نمیکند و از باب تشکر سر به سجده میگذارد.
شناسه خبر 51752