سپهرغرب، گروه کافه کتاب: سمانه خاکبازان با تأکید بر اینکه داستاننویسی به دلیل ورود تخیل برای ادبیات دفاع مقدس مضر است، گفت: ما بهعنوان نویسنده دفاع مقدس، فقط اجازه داریم که تاریخ را داستانگونه و متعهد، متناسب با ذائقه نسل جوان روایت کنیم، بدون اینکه دخل و تصرفی در آن داشته باشیم.
کتاب «عقربههای جامانده»، روایتی از زندگی پر فراز و نشیب شهید احمد فرگاه است. نویسنده این کتاب، در آغاز روایت ما را با همسر شهید همراه میکند تا با روایت او به تماشای کودکیها و حال و هوای نوجوانیاش بنشینیم. همدم لحظاتش میشویم تا آنجا که روایت به دلدادگی میرسد و دل بستن. دلبستنی که با دلتنگی آغاز میشود و ما را در کوچه پس کوچههای اضطراب و دلواپسی میکشاند تا در آخر، معنای واقعی همراهی و عشق را از چشمهای او بخوانیم.
این کتاب سیری است از اتفاقات مبارزی که تمام هم و غمش را برای عقیدهاش گذاشت و میشود زبان گویای روایت در آنجا که منیره از تعریف باز میماند. تا خود بگوید اگر منیرهاش نبود، عشق زمین را به آسمان پیوندی نبود.
با سمانه خاکبازان؛ نویسنده کتاب «عقربههای جامانده» درباره مضمون و سیر نگارش این کتاب و جایگاه و نقش ادبیات دفاع مقدس در روزگار کنونی به گفتوگو پرداختهایم که شرح آن را در ادامه میخوانید.
دلایل نگارش کتاب «عقربههای جامانده» چه بود و چه ویژگیهایی در زندگی و شخصیت شهید فرگاه موجب شد سراغ نگارش این کتاب بروید؟
شهید احمد فرگاه، یکی از فعالان عرصه فرهنگی بود که از طرف سازمان تبلیغات اسلامی بعد از انقلاب هم در ارگانهای مختلف بهعنوان بازرس فرهنگی مشغول بهکار بوده است. ایشان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، یک فعال سیاسی بوده و در شهر کاشان، چاپ و توزیع تمام مقالات و نشریههای مربوط به امام خمینی(ره)، صحبتهای ایشان و اعلامیهها را بر عهده داشت. درواقع شهید فرگاه از بنیانگذاران عرصه چاپ، نشر و توزیع اعلامیهها در کاشان بوده و میتوان گفت فعالیتهای قبل از انقلاب ایشان خیلی گسترده بود.
کتاب «عقربههای جامانده» از زبان همسر شهید روایت شده و قسمتهایی که مربوط به عملیاتها بوده، از زبان شهید نقل شده است بدین صورت که ما خاطرات دوستان، همرزمان و برادر شهید را داشتیم و محتوا را به گونهای تنظیم کردیم که قسمتهایی که همسر شهید در جریان نبوده، مثل عملیاتها را از زبان شهید بیان کردیم.
شهید فرگاه از فعالان عرصه فرهنگی بود که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی فعالیت زیادی داشت. من کتاب دیگری نیز درمورد یکی از شهدایی که قبل از انقلاب خیلی فعالیت داشته و با شهید بروجردی همراه بود، نگاشتهام. درکل این حس انقلابیگری شهدا و افرادی که بیباکانه با تمام موقعیتهایی که در آن زمان بوده، حاضر بودند برای روشنگری و هدایت مردم اقدام کنند، برای من جذاب است.
خصوصیت بارزی که در این شهید وجود داشت، همراهی بسیار زیاد همسرش بود. البته همسر شهید، خیلی موافق نبود که در کتاب اسمی از ایشان برده شود، ولی در اصل، همراهی و همدلی بسیار شدیدی که بین شهید و همسرش بود که عاشقانه، آگاهانه و مبارزاتی بوده، من را ترغیب کرد که روایت این زندگی را ثبت کنم.
دلیل شما از انتخاب عنوان «عقربههای جامانده» برای این کتاب چیست؟
دلیل اینکه اسم کتاب را «عقربههای جامانده» انتخاب کردم این بود که شهید اینقدر برای انقلاب و عقایدش ارزش قائل بود و وقت میگذاشت که زمان از وی بازمیماند. شاید در این زمانه برای من و همنسلیهای من اینقدر پشتکار داشتن برای یک عقیده یا انجام تحقیقات وسیع و برسر یک حرف ایستادن و عملیاتیکردن آن جذاب باشد، موضوعی که امروزه حلقه گمشده در بین ماست و همه دوست دارند یک کار آماده داشته باشند، بدون اینکه زحمت خاصی برایشان داشته باشد، اما این شهید شخصی است که از وقت خواب خودش هم میگذرد و پشت سر هم، کار و تحقیق میکرده و این موضوع بهنظر من خیلی جالب بود.
با توجه به فراگیر شدن فضای مجازی در روزگار کنونی، ادبیات دفاع مقدس چگونه میتواند جایگاه خود را حفظ و تأثیر خود را نشان دهد؟
درست است که فضای مجازی وجود دارد و خیلی از جوانان سودای این فضا را دارند، اما ما نه فقط در دفاع مقدس بلکه در تاریخمان، ویژگیهای تاریخی خاص حتی از دوران قاجار داریم. انسانهایی که مبارز بودند، در همه عرصهها حضور پررنگ داشتند و در مقابل غاصب و ظالم میایستادند. این موارد اینقدر جذابیتهای رفتاری خاص برای جوانان دارد که اگر بیان صادقانه از زندگی آنها بدون غلو داشته باشیم، باعث میشود جوانان از فضای مجازی کمی فاصله بگیرند و این سرگذشتها را مطالعه کنند. بنابراین ما بهعنوان نویسنده باید بیانگر و روایتگر این زندگیها باشیم، زیرا این روایتها اینقدر جذابیت دارند که جوانان را از این فضاهای مجازی دور میکند.
حتی در فضای مجازی هم میتوانیم اسطورهها و شهدا را به جوانان بشناسانیم و بعد خواهیم دید که اگر جوانی فقط چند سطر با این کتابها همراه شود، چگونه از فضاهای دیگر دور میشود. در این اثر، سعی کردهام مبنای کتاب طوری باشد که حس تلاش و عملکردهای عمیق به جوانان گفته شود که ثمره آن نوعی روشنگری برای جوانان امروز باشد. مثلا بحثی که مطرح شده و شاید به جوانان امروزی هم معطوف باشد، نپذیرفتن هرنوع باوری است.
در زمانی که این شهید زندگی میکرده، بهائیت خیلی عقاید خود را انتشار میداده و این شهید چون کاشانی هستند و بخش زیادی از داستان نیز در کاشان روایت میشود، روایت جوانهای آن روز را میگوید که علاقهمندیها به این گروه زیاد بوده و گروههای دیگری نیز بودند که مردم به آنها گرایش پیدا میکردند، اما اینکه یک جوان دبیرستانی مطالعه و تحقیق میکند و با این نوع نگرشها مبارزه میکند، برای جوان امروزی الگوی خوبی است که در فضاهای متفاوت حرفهای متفاوت را میشنود و یک دلسپردگی دارد، بدون اینکه باطن آنها را بداند و بهنظرم کتاب از این جهت میتواند جالب باشد که به جوانان میآموزد در برخورد با هر موضوعی با تحقیق و سنجیده رفتار کنند.
در مسیر نگارش اثر برایتان پیش آمده که بخواهید مطلبی را بیان کنید، اما این امکان وجود نداشته باشد؟
همسر شهید خیلی موافق نبود که اسمی از ایشان در کتاب مطرح شود، اما خط قرمزی مبنی بر اینکه خانواده از بیان موضوعی ما را منع کنند، وجود نداشت. بیشتر این موضوع مطرح بود که همسر شهید اعتقاد داشت، همراهی ایشان با شهید دلی و عاشقانه باقی بماند و نمیخواست خودش مطرح شود، اما این خاطرات خواهناخواه با شخصیت ایشان گره خورده بود و من چندینبار با همسر شهید صحبت کردم تا توانستم رضایتش را جلب و خاطرات را دریافت کنم و درکل خطر قرمز فقط همین نکته بود که بهنظر من، باور مقدسی از سوی همسر شهید بود.
مدتی است بحث پیرامون تقابل میان ادبیات داستانی و خاطرهنگاری دفاع مقدس و جنگ در کشور بالا گرفته است، شما به این تقابل اعتقادی دارید؟
این تقابل شاید وجود داشته باشد و نمیتوان منکر شد، اما به فضای جدیدی برمیگردد که اکنون در آن هستیم. اگر قبلا فقط یک خاطره را بیان میکردیم و کمی از شکل و روایت داستانی بیرون بودیم و صرفا خاطرهها را بیان میکردیم، جوانان میپسندیدند و آن را میخواندند، مثل خیلی از کتابهایی که پیش از این نوشته شده بود و هر فرد خاطرهای را درمورد شهید تعریف میکرد و همین یک کتاب میشد و یا اینکه نویسندهای کل خاطرات را بیان میکرد.
در این زمانه که داستانکها و داستانها بیشتر مورد پسند جوانان هستند، سبکها باید به سمت داستانی برود، اما متعهد به تمام نکات زندگی یک شهید باشد و نویسنده تخیل خودش را خیلی درگیر نکند، این سبک برای جوانان ارزندهتر است. مثل خط سیرهایی که الآن داریم که روایت داستانگونه است، نه داستاننویسی، چون در داستاننویسی تخیل وارد میشود و این برای ادبیات دفاع مقدس مضر است و ما بهعنوان نویسنده دفاع مقدس، فقط اجازه داریم که تاریخ را روایت کنیم، بدون اینکه دخل و تصرفی در آن داشته باشیم. اگر این نوع روایت داستانی را داشته باشیم، روند نوشتن را جذابتر کردهایم و جوان و نوجوان اکنون با توجه به ذائقهاش که متفاوت شده، این نوع ادبیات را بیشتر میپسندد. در این کتاب هم سعی شده سبک روایت، روایت روانتری باشد و از قالب آدمها و گفتوگوها بیرون بیاید و در قالب روایت داستانی از زندگی شهید کل را روایت کند.
شناسه خبر 53632