شناسه خبر:56595
1401/3/25 09:09:06

سپهرغرب، گروه جوانی: مدیر شبکه «امید» که به نوجوانان اختصاص دارد از رویکردهای خود برای برنامه‌ریزی و برنامه‌سازی برای مخاطب نوجوان سخن گفت که معتقد است تا به حال کمتر کاری برایشان انجام شده است.

وقتی خواننده آن طرف آبی قطعات سخیف و چرک بیرون می‌دهد که یک باره همه جا وایرال شده و ورد زبان کودک و نوجوان می‌شود، نگرانی‌ها بالا می‌رود که هیچ کاری برای این رده سنی انجام نشده و تازه خلاء موسیقی‌های جذاب برای این گروه عیان می‌شود. وقتی یک ویدئوی غیرمعمول از یک دعوا پر بازدید می‌شود و نوجوانانی قمه به دست را سوژه روز می‌کند، همه یادشان می‌آید که هنوز برای نوجوانان و فرهنگ پرریسک و لطمه دیده آن‌ها در سنین بلوغ ایده و آموزشی نداریم و بر این گروه کمتر (و درواقع هیچ) در فیلم و سریال‌ها الگوسازی شده است. وقتی دختران کم سن و سال خود را قربانی اینستاگرام و انواع مدیوم‌ها می‌کنند تا دیده شوند همه حیرت می‌کنند که اصلاً چرا این قشر را ندیده‌اند. با این همه، «نوجوانی» هنوز هم در رده نادیده گرفته شده‌ها قرار دارد و این روزها در کشور، نوجوانان بیشتر از اینکه بتوانند محصول و سبد فرهنگی مختص خودشان را داشته باشند مخاطب آثار خارجی می‌شوند و سبک زندگیشان با محصولاتی که کمتر تطابقی با فرهنگ و فکر و اندیشه اینجا دارد، شکل می‌گیرد.

از قشر خاکستری نوجوان حرف می‌زنیم، آن‌ها که کمتر در خانواده‌هایی بوده‌اند که الگو و فرهنگ مشخصی پیدا کرده باشند و حالا می‌خواهند همه دنیای پیش رویشان را خودشان تجربه کنند، بسازند و زندگی کنند و این میان کمتر برایشان اهمیت دارد که چه از دست می‌دهند یا قربانی چه خواهند شد.

شبکه امید تلویزیون اولین بار با هدف ساخت الگو و فرهنگ و محور قرار دادن همین نوجوانان در سال 95 شکل گرفت و سال 96 به طور رسمی افتتاح شد. مهدی سالم مدیریت این شبکه را در این سال‌ها بر عهده داشت با این حال این شبکه اگرچه معدود برنامه‌های حرفه‌ای و با مخاطب استاندارد هم داشته است اما کمتر طرف توجه مخاطب هدف خود قرار گرفته است و اصلاً کمتر در رده بندی آمار و نظرسنجی‌های تلویزیون به چشم آمده است.

سالم حدود یک سالی است که از شبکه امید رفته و چندی پیش که بخش اعظم مدیران تلویزیون در دوره تغییرات مدیریتی جا‌به‌جا شدند صادق باطنی مدیریت این شبکه را بر عهده گرفت. باطنی در حوزه‌های مختلفی دست به فعالیت‌های پژوهشی و عملیاتی زده است. در حوزه مستندسازی، اجرا، کارگردانی و برنامه‌سازی ورود کرده و طی چند سال اخیر نیز مدیریت مجتمع آوینی وابسته به صداوسیما را بر عهده داشته که اتفاقاً در آنجا هم با برگزاری دوره‌های مختلف سعی در تربیت نیروی نوجوان در حوزه‌های مختلف هنری و فرهنگی و رسانه داشته است.

با محمدصادق باطنی درباره حضورش به عنوان مدیر شبکه امید گفتگو کرده‌ایم که اولین گفتگوی او در ساحت مدیریت شبکه‌ای است که در باب مسائل مختلف آن سخن گفته است.

این گفتگو را در زیر می‌خوانید:

 نوجوان امروز بیشترین محصول رسانه‌ای‌اش را جز محتوای غربی از فیلم و سریال‌هایی می‌گیرد که در شبکه نمایش خانگی یا سینما ارائه می‌شود. سریال‌هایی شبیه «زخم کاری»، «یاغی» و حتی آثاری که شاید از سن و سال او خیلی بالاتر باشند اما همچنان طیف گسترده‌ای از مخاطبان نوجوان به تماشای آن‌ها می‌نشینند. در چنین فضایی مخاطب نوجوان چقدر می‌تواند شبکه امید را دنبال کند و مخاطبش قرار بگیرد؟ چقدر این نگاه انتقادی را قبول دارید که در این سال‌ها شبکه امید یک شبکه ویترینی بوده و کمتر توانسته محتوا و ساختار جذاب و مورد پسند مخاطب نوجوان امروزی را تولید کند؟

زمانی دوگانه تلویزیون و ماهواره را داشتیم، یعنی رسانه‌های بیگانه‌ای در مقابل صداوسیما قرار داشتند. الان ماهواره هم به صورت ساختاری در کنار صداوسیما قرار گرفته است و همه با هم رسانه‌های «برودکست» را تشکیل می‌دهند و در مقابل اینها رسانه‌های «برودبند» به معنای شبکه‌های اجتماعی، وی او دی‌ها، گیم استریم و بازی‌های رایانه‌ای و یا هر آنچه از موسیقی و ویدئویی که در فضای مجازی وجود دارد، قرار می‌گیرد. ما هم در فضای برودکست تلویزیونی از ذائقه جدیدی که نسل جدید رسانه‌ها از مخاطب به دست آورده است، عقب افتاده‌ایم.

ما نتوانستیم خود را همپای آن ذائقه حرکت دهیم. به علاوه اینکه از دیرباز ما در فهم مخاطب نوجوان (نه کودک) دچار ضعف بوده‌ایم. گویی برای پیدا کردن زبان مشترک با نسل جدید همیشه لنگیده‌ایم. همه اینها با هم جمع شده است و در قاب شبکه امید در صداوسیما قرار است جواب بدهد. همه عقب‌ماندگی‌های ما جمع شده است و وقتی به این شبکه اختصاصی در صداوسیما رسیده است، دارد خود را نشان می‌دهد. ما هم نتوانسته‌ایم خود را تطبیق بدهیم.

یکی از مشکلات ما این است که از میان مخاطبان، آن دسته که اصولاً از همه کمتر تلویزیون می‌بینند در سنین بین 15 تا 18 سال یا همین «نوجوانان» هستند. این محدوده در همه نظرسنجی‌های سازمان جزو مخاطبانی هستند که خیلی کم از محصولات سازمان بهره می‌گیرند که حدود سه تا چهار میلیون می‌شود یعنی 12 میلیون دانش‌آموز داریم و حدود یک سوم از این‌ها مخاطب تلویزیون هستند. این مخاطبان محصولی هم که از سازمان می‌بینند کاملاً گزینش شده است. مثلاً فقط فوتبال می‌بینند، «عصر جدید» را دنبال می‌کنند یا فوقش چند فیلم سینمایی از تلویزیون تماشا می‌کنند. اینگونه نیست که اینها مصرف کننده‌های دائمی باشند یا ما قلابی داشته باشیم که بخشی از این‌ها را با آن هوادار خود کنیم.

حالا این سوال مطرح می‌شود که آیا تلویزیون هیچ گاه نمی‌تواند اینها را جذب کند و نباید خود را خسته کنیم؟ من فکر می‌کنم ما اصولاً خیلی از حوزه‌های مورد علاقه نسل جدید را امتحان نکرده‌ایم و حتی دستی به سمتش دراز نکرده‌ایم.

  شبکه امید تا الان بیش از پنج سال است که تشکیل شده و در این سال‌ها هم این تلاش نبوده است؟

بحث من این نیست که تلاش داشته یا نداشته است. بگذارید اینگونه بگویم که صندلی شبکه امید بالاترین صندلی رسمی نظام جمهوری اسلامی است که به صورت تخصصی در موضوع نوجوان فعالیت می‌کند و برای این کار بنا شده است؛ این نکته را فارغ از اثربخشی آن می‌گویم. همه صندلی‌های دیگری که در این حوزه هستند یا دانش‌آموزی هستند و یا مرتبط با کودک و نوجوان هستند.

این صندلی در بین مشاغل رسمی دارای جایگاه درجه یک است. نقطه ابداعش نیتی درست بوده، منتها در نقطه صفری که این آنتن به این اتفاق سپرده شده، هنوز نگاه تخصصی شکل نگرفته است. به طور مثال آنقدر که به حوزه سلامت یا حتی کودک نگاه شده است به این شبکه نگاه نشده است، درحالیکه شبکه نوجوان یک شبکه فوق تخصصی است. نیاز به بهره‌گیری از نظرات متخصصان دارد و به شدت به نظرسنجی از نوجوانان نیازمند است.

در زمینه نوجوان نه فقط در تلویزیون بلکه در سینما هم خلا داریم. مثلاً شما ببینید درباره دختران نوجوان چه کرده‌ایم؟ فیلم‌های «من ترانه 15 سال دارم»، «هیس دخترها فریاد نمی‌زنند»، «درساژ»، «لاک قرمز»، «فراری» و هرچه فیلم نوجوان برای دختران اسم ببرید همه آنها به بدبختی‌های دختران می‌پردازد. به خود دخترها بگویید می‌خواهیم این چند فیلم را ببینیم، به نظر شما چه حسی خواهند داشت؟ حس نشاط و انرژی و انگیزه می‌گیرند یا برعکس بدبختی و ناامیدی روی ناامیدی هایشان می‌آید.

 البته برخی از این فیلم‌ها هم دغدغه‌ها و آسیب‌هایی را مطرح کرده‌اند که ضرورت داشته است.

دغدغه‌ها شریف است. اما می‌خواهم بگویم دختر نوجوان ما دنبال چه می‌گردد؟ زمانی ما می‌گوییم فیلم را برای بزرگسال ساخته‌ایم تا آسیب شناسی کنیم. اما وقتی می‌گوییم برای نوجوان ساخته‌ایم ابتدا باید ببینیم او به چه دلیلی به سینما می‌آید؟ یک برای سرگرم شدن، دوم برای اینکه بگردد و ببیند می‌تواند الگو یا پیشنهادی برای حرکت رو به جلو در آینده پیدا کند؟

ما اصلاً این زبان مشترک با نوجوان را پیدا نکرده‌ایم. این فقط هم مخصوص تلویزیون و سینما نیست در همه حوزه‌ها اینگونه است. ما حوزه گیم و بازی‌های رایانه‌ای را در دوره رییس جمهور قبلی تعطیل کردیم. اوایل دهه 90 اتفاقاتی در حوزه گیم در حال شکل‌گیری بود اما دولت آقای روحانی همان قدر که به صنعت هسته‌ای ضربه زد و آن را از بین برد، همپای آن گیم را هم که قله صنایع فرهنگی است از بین برد. گیم از این حیث قله قرار می‌گیرد که بیشترین ترنور (گردش) مالی در میان صنایع فرهنگی روز دنیا در حوزه بازی‌های رایانه‌ای است که از سینما هم جلوتر است. وی او دی‌ها، نتفلیکس و… به پای آن هم نمی‌رسند. بسیاری از کسانی که اوایل دهه 90 به این حوزه ورود کردند در دوره دولت آقای روحانی از کشور رفتند و یا حوزه کارشان را تغییر دادند.

  حوزه تخصصی شما در این سال‌ها هم برنامه سازی و هم تربیت استعدادهای نوجوان بوده است و هم در حوزه رسانه فعالیت‌های تخصصی داشته‌اید و حتماً در مقام تئوری آنچه مطرح می‌کنید درست و مسلم است اما چطور می‌توانید این تئوری‌ها را عملی کرده و در قالب شبکه تلویزیونی محقق شان کنید؟

ما سه‌گانه ای را در شبکه در نظر داریم که برای اینکه تکلیفمان را با نوجوان مشخص کنیم ابتدا سراغ این سه‌گانه می‌رویم که شامل «میل نوجوان»، «نیاز نوجوان» و «مصلحت نوجوان» می‌شود. ما معمولاً بین میل و مصلحت نوجوان گیر کرده‌ایم. یا می‌گوییم مصلحت تو این است که این موضوع را ببینی یا بشنوی و یا دقیقاً برعکس است و به او می‌گوییم هر چه دوست داری همان را انجام بده اما در مقابل این دو نگاه افراط و تفریطی چقدر به نیاز آنها توجه می‌کنیم؟! مثلاً بچه‌های نوجوان دوست دارند که برای کنکورشان به آنها مشورت دهیم و این نیازشان است.

نوجوان به شدت نیاز دارد که یک نفر پای درد دل او بنشیند و به او مشورت بدهد. ما برای چنین نیازهایی کار می‌کنیم. به حوزه مصرف فرهنگی ورود خواهیم کرد. بسیاری از نوجوانان ما امروز دارند موسیقی‌ها و فیلم‌های کره‌ای می‌شنوند و می‌بینند. سریال نتفلیکس می‌بینند. ما می‌خواهیم به مصرف فرهنگی آنها سمت و سو دهیم. مصرف و نیازی که در همه زمینه‌ها وجود دارد. مثلاً گفته می‌شود احکام تقلیدی است اما اصول دین که اکتسابی است و نوجوان در سن بلوغ نیاز دارد که درباره اینها با او صحبت شود. او می‌خواهد توحید و یگانگی خدا را خودش به دست بیاورد. او فیلم هالیوودی می‌بیند و در آن فیلم به شکل مفصلی درباره خدایی که یک هالیوودی می‌فهمد، با نوجوان حرف زده می‌شود. اما اینجا دستی به سمت او دراز نیست. شناسنامه او به او می‌گوید مسلمان است اما کسی در این باره با او حرفی نمی‌زند.

 واقعاً می‌توان به این مسائل پرداخت؟ حتی اگر به همین مورد آخر بپردازیم واقعاً تلویزیون می‌تواند بدون محافظه کاری به چالش‌های اعتقادی و مذهبی بپردازد؟

نکته من این است که چون تاکنون به سمت این موضوعات نرفته‌ایم و نگاه ما همیشه دم دستی و کلیشه زده بوده، این رویکرد با اقبال مواجه نشده است. سوال شما این است که مگر می‌شود؟ سوال من این است که مگر ما تاکنون چنین مواردی را تجربه کرده‌ایم؟ آیا درباره اتاقی که همیشه تاریک بوده است می‌توان پرسید که به این اتاق بروم و زمین نخورم؟

  تجربه نشان داده است که چنین برنامه‌هایی همیشه ممنوع بوده است.

ما زبانش را پیدا نکرده‌ایم و یا برای پیدا کردن این زبان مشترک تلاش نکرده‌ایم.

  مثلاً در تلویزیونی که درباره موسیقی خیلی صحبت نمی‌شود چطور می‌توان درباره «کی پاپ» و «بی تی اس» حرف زد تا بدون اینکه نشان دهیم سوگیری و گارد داریم یک نوجوان را نسبت به این محتوا قانع کنیم؟

ما آیه‌ای داریم که می‌گوید «و ما هیچ رسولی در میان قومی نفرستادیم مگر به زبان آن قوم تا بر آن‌ها (معارف و احکام الهی را) بیان کند،» یعنی این فرستادگان به لسان قوم خود مجهز بوده‌اند. درباره موسیقی کره‌ای هم من دو نکته دارم. یک رویکرد این است که بگوییم اینها همه شیطان پرستی است. زبان دیگر این است که برای این نوجوانانی که برخی شان دوست دارند به کره مهاجرت کنند چند جوان ایرانی را که مهاجرت کرده به این کشور نشان دهیم و اگر مثلاً ترانه «بوی ویت لاو» توسط بی تی اس ترند می‌شود فضایی برای نقد باز کنیم و سریال «اسکویید گیم» را تحلیل کنیم که درباره اختلاف طبقاتی است و هنرمندان کره‌ای با قالب فیلم و سریال درباره‌اش حرف می‌زنند. «اسکویید گیم» توانست جایگاه اول پربازدیدترین سریال دنیا را به دست آورد. موضوعش اختلاف طبقاتی است و می‌توان اینها را به بحث گذاشت. درواقع بحث سر سکوت یا عدم سکوت بر سر موضوعات نیست. بحث سر آن «زبان مشترک» است.

 ولی دقیقاً بحث بر سر چگونگی است.

بله ما هم تلاشمان این است که بتوانیم زبان گفتگوی نسل جدید را به قدر بضاعت خود تقویت کنیم. این دیکته ممکن است غلط هم داشته باشد و حتی یک جا هم از خط بیرون بزند. چون تجربه نشده و یا کم تجربه شده است و باید تجربه کنیم تا اتفاق مورد نظر به وقوع بپیوندد.

 شما کارنامه‌ای در برخی نهادها و جریان‌ها داشته‌اید چقدر این کارنامه ممکن است باعث شود دایره مخاطبان شبکه را صرفاً به برخی طیف‌ها و برنامه سازی برای برخی عقاید خاص منحصر کنید.

من به شدت معتقدم در سنین نوجوان و به ویژه نوجوان امروز (و نه نوجوان دهه 60) اساساً خیلی از دوگانه‌های روشنفکر و حزب‌اللهی یا چپ و راست و… معنا ندارد. بچه‌های امروزی خیلی خودشان را در دسته بندی‌هایی که در ذهن ما وجود دارد غرق نکرده‌اند.

به تعریض حاج قاسم و اینکه چرا در جامعه دوگانه سازی می‌کنیم اشاره کنم. حتماً ما طیفی داریم که سفت و سخت مذهبی هستند و طیف دیگری داریم که به همان سفت و سختی تصمیم دیگری برای خودشان گرفته‌اند. اما اگر درصد خاکستری را کنار بگذاریم و به درصد این دو طیف نگاهی بیندازیم حتماً امروز تعدادشان کمتر شده و طیف افراد خاکستری خیلی بیشتر است.

فاصله دختری که مانتوی جلو باز را انتخاب کرده با دختری که چادر را انتخاب کرده است و ایدئولوژی که پشت این تصمیم وجود دارد خیلی کمتر از گذشته شده است. چون زیست دوره جدید حتی به برخی از آنها فرصت نمی‌دهد که عقاید خود را ته نشین کنند. انتخاب اینقدر زیاد است و انقدر ما معیار برای این انتخاب‌ها کم داده‌ایم که اینها فرصت ندارند این معیارها را ته نشین کنند و به ایمان تبدیلش کنند.

در چنین فضایی پس خیلی نمی‌توان نوجوان را به «آ» و «ب» یا «سیاه» و «سفید» تقسیم کرد. نکته دیگر این است که ما در شبکه امید به دنبال این هستیم که با همه نوجوانان ایران صحبت کنیم؛ چه انقلابی و غیرانقلابی چه دارا و چه ندار، چه تهرانی و شهرستانی، برای همه حرف داریم.

  این نگاه فراگیر ایده آل است اما امکانپذیر هم هست؟

نگاه من روشن است. شبکه امید فقط شبکه‌ای در بخشی از صداوسیما و آنتنی برای برنامه‌های این شبکه نخواهد بود. بلکه سپهری است که قرار است در همه حوزه‌ها نگاه به مساله نوجوان را جدی کند. این سپهر رسانه‌ای بخشی در برودکست دارد. بخشی با عنوان «مثبت امید» در تلوبیون فعال خواهد شد و ترکیبی از محتوا و سرویس‌های اختصاصی خواهد داشت. سرویس گیم استریم، شهروند خبرنگار، نظرسنجی و یا سرویس‌های تعاملی برای پخش برنامه‌های تعاملی از این حیث است. بخش سومی هم داریم که میدان یا باشگاه امید است و این سه با هم شبکه را می‌سازند. ما در این سپهر با نوجوانان خارج از کشور و جهان اسلام هم کار داریم و از آن‌ها هم بهره می‌گیریم.

 مثالی هم از حاج قاسم سلیمانی زدید ایشان جمله معروفی دارد که می‌گوید آن دختر کم حجاب هم دختر من است از همین مثال ساده بگیرید تا موارد دیگر؛ اما تلویزیون معمولاً متهم بوده که دایره اش در حوزه مخاطب بسته است.

در حوزه نوجوان که بیشتر از این حرف هاست. مساله این طیف بندی‌ها نیست بلکه ما نسبت به نوجوانان کم کاری کرده‌ایم.

 و در این نگاه هیچ گاه دخترانی که آسیب دیده‌اند و یا فقر فرهنگی دارند دیده نمی‌شوند امثال هلیاها یا سحر تبر و بلاگرها....

شما بلاگر و خواننده و … را می‌گویید، اینها سر جای خود اما در کنارش ما بسیار نوجوانان توانمند و مستعدی داریم که وسط میدان در حال حل مسائل کشور هستند و ما آنها را هم ندیده‌ایم. همین الان اگر شما بخواهید نام پنج نوجوان نخبه یا حتی بازیگر یا حتی توانمند را بگویید نمی‌توانید چون اصلاً در این حوزه کار نشده است. چون این افراد را به تصویر نکشیده‌ایم و البته به همین میزان که به سمت این صحنه نرفته‌ایم صحنه بکر است. من معتقدم نوجوانان به شدت پای کار هستند و اگر به آن‌ها توجه کنیم همین هم برمی‌گردد.

  گاهی از برنامه‌سازانی که در حوزه نوجوان کار کرده‌اند و برنامه‌ها و سریال‌های شاخصی مثل «نیمرخ»، «دنیای شیرین» و… را ساخته‌اند سوال می‌کنیم از نبود حمایت‌های مادی و معنوی و بی توجهی‌ها سخن می‌گویند؛ چقدر فضا برای اینها باز خواهد شد؟

در دهه 70 تلویزیون اتفاقات خوبی رخ داد. «قصه‌های مجید»، «دنیای شیرین»، «دنیای شیرین دریا» و… ساخته شد اما خیلی از این کارها قائم به فرد بودند و اینگونه نبود که سیستماتیک باشد. اسدالله اعلایی البته از جمله مدیرانی بود که خیلی از این افراد تحت حمایت او این برنامه‌ها را ساختند. ولی انگار بعد از آن و به ویژه در دهه 80 نسبت به تولید در حوزه نوجوان نوعی غفلت صورت گرفت. شاید یکی از دلایلش این بود که در دهه 70 مدیران دهه 30 و 40 فرزندان نوجوان داشتند و در دهه 80 خیلی از این بچه‌ها جوان شدند. انگار توجه مدیران هم از نوجوان و نوجوانی برداشته شد.

همین الان فیلمسازان درجه یک کشور را مرور کنیم مثل ابراهیم حاتمی‌کیا، اصغر فرهادی، محمدحسین مهدویان، بهروز شعیبی، احمدرضا درویش کدام یک تاکنون در حوزه نوجوان کار کرده‌اند یا کدامشان در آثارشان یک نوجوان شاخص و نقش اولی داشته‌اند؟ برگردیم به دهه 60 فیلمسازانی مثل بهرام بیضایی، عباس کیارستمی، امیر نادری، مجید مجیدی همه کارهایشان به گونه‌ای بوده که یک نوجوان در آثارشان شاخص بوده است. در عین حال پشت اسامی افرادی که نام بردم کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانانی بود که به گونه‌ای پای تربیت نسل بعدی ایستاد که از همان نقطه صفر به آنها توجه می‌داد و حتی آغاز فیلمسازی با این مخاطب رقم می‌خورد. ما در این سال‌ها در این حوزه کسی را تربیت نکردیم. در حوزه رمان و کتاب هم خلا داریم و تعداد رمان‌ها و داستان‌هایی که نوجوان محور هستند امروزه کمرنگ شده است.

  از همین هنرمندان مثال آوردید خود شما چقدر قرار است برای ساخت سریال و برنامه سراغ افراد شاخص بروید؟

یک ویژگی مهم شبکه امید این است که در موضوع و ساختار محدودیت ندارد. محدودیتش فقط مخاطب است.

  امیدوارم یک سال دیگر به این نقطه نرسیم که گفته شود بودجه یکی از مهمترین محدودیت‌ها بود.

خیر من اصلاً این موضوع را قبول ندارم که بودجه یک محدودیت است. فکر می‌کنم مشکل اصلی در نگاه خودمان است. اگر نگاه خود را بازنگری کنیم هیچ چیز در منابع کم نداریم. ما در همین یک هفته گذشته سراغ برخی از هنرمندان رفته‌ایم. آن هم برای آنتنی که چندان کسی سراغ آن نمی‌آمد. اما در مدت اخیر بهروز افخمی در برنامه‌ای درباره امام خمینی (ره) روی آنتن آمد. مژده لواسانی همزمان با روز دختر به شبکه آمد و چهره‌های مهم سیاسی در شبکه حضور یافتند. چهره‌هایی که چون پیش‌تر نوجوان را بیشتر کودک در نظر گرفته بودیم، در این شبکه نبودند و حالا ما تصمیم گرفتیم نوجوان را جدی‌تر بگیریم و معتقدیم نوجوانان در بازی‌ای وارد می‌شوند که احساس کنند در آن جدی گرفته شده‌اند. در این رویکرد حتماً هنرمندان و چهره‌های مهم کشورمان راهی ندارند جز اینکه به این شبکه بیایند.

  اگر بخواهید قولی بدهید که تا پایان امسال می‌توانیم شاهد چه برنامه یا سریال پربیننده‌ای در شبکه امید باشیم، چه قولی می‌دهید؟

سال آینده با نوجوانان به ظرفیتی خواهیم رسید که بتوانیم کارهای مهمی در سطح کشور انجام دهیم. رسانه پنج کارکرد سنتی دارد که شامل سرگرمی، آموزش، اطلاع‌رسانی، بسیج افکار عمومی و تحکیم وحدت می‌شود. ما معمولاً از پنجمی غافل بوده‌ایم.

  اتفاقاً به نظرم رسانه در مناسبت‌ها بیشتر سراغ همین پنجمی رفته است مثل 22 بهمن که صرفاً در چنین ایامی مخاطب را خواسته بسیج کند و بعد از او غفلت کرده است.

به برخی از شعائر منحصر شده است اما می‌توان با این کارکرد خیلی از مسائل کشور را حل کرد. مثلاً یکی از برنامه‌های ما در تابستان این است که صاحبان مشاغل خرد و خانگی را به نوجوان‌های گرافیست و اینستاگرام کار و… وصل کنیم که با مدلی شبیه خیریه رفع کننده نیازهای اطلاع رسانی و تبلیغاتی مشاغل خانگی خرد شوند. شبکه‌ای هم در «امید دو» خواهیم داشت که این مشاغل به کمک نوجوانان برای خود تبلیغ می‌کنند.

 در حوزه سرگرمی چطور که خودتان هم اول بحث اشاره کردید و از نبود آثار انگیزشی و امیدبخش گفتید.

نقطه اصلی ما این است که گره‌هایی را باز کنیم. در حوزه سرگرمی هم برنامه‌هایی داریم که یک یا چند سریال در دستور کار است.

  تلویزیون در این چند سال سراغ کارگردانان و استعدادهای جوانی در حوزه‌های مختلف تولید رفته است که گاهی خروجی کارشان هم به نتیجه رضایت بخشی نرسیده است...

در حال حاضر دو سریال در دستور کار داریم که هنوز کارگردان‌هایش مشخص نیستند. ما متن خیلی خوبی داریم و سریالی تعاملی با سیمافیلم خواهیم داشت.

  چقدر می‌توانید به فضای روابط دختر و پسر در چارچوب تلویزیون ورود کنید؟ یا چقدر به آن فکر کرده‌اید؟

ما مساله‌ای به نام بلوغ جنسی نوجوان داریم. که خیلی از مسائل دیگر ذیل آن قرار می‌گیرد. ما باید به مسائل نوجوان بپردازیم. در حوزه مستند بیشتر به این حوزه ورود شده است. من اعتقاد دارم که هر چه موضوع حساس‌تر باشد نیاز به ظریف کاری و دقت و حواس جمعی باید بیشتر باشد و بی محابا نمی‌توان سراغ موضوعات حساس رفت ولی حتماً به آن فکر می‌کنیم.

  پس مثل خیلی از مدیرانی که می‌گویند این تلویزیون مخاطب 80 میلیونی دارد و در آن نباید راجع به هر مساله‌ای حرف زد چنین اعتقادی ندارید.

فکر می‌کنم باید زبانش را پیدا کنیم. معتقدم صداوسیما نباید خودش را نسبت به یکی از مسائل مهم نوجوانان به بی‌خیالی بزند.

  به‌عنوان سوال آخر شبکه امید در حال حاضر چند درصد مخاطب دارد و شما می‌خواهید آن را تا چند درصد افزایش دهید؟

این ادبیات درست نیست. منتها آنچه که باید موفقیت شبکه امید را بعد از مثلاً 6 ماه با آن سنجید در تعداد ویدئوهایی است که در پویش‌ها از نوجوانان دریافت می‌کنیم یا تعداد نوجوانانی که در خیریه مجازی وارد می‌کنیم یا تعداد تیم‌هایی که توانسته‌ایم در لیگ گل کوچیک درگیرشان کنیم. در طرح تحول سازمان نوشته شده است که اثرسنجی در کنار نظرسنجی باشد.

به طور مثال ما در زمان برگزاری نمایشگاه کتاب پویشی راه انداختیم و گفتیم هر نوجوان ویدئویی از خود بگیرد یک پاراگراف طلایی از یک کتاب بخواند و برای ما بفرستد که در تلوبیون 445 هزار بازدید خورد و جنس تاثیر شبکه امید را می‌خواهیم با چنین کارهایی نمایش دهیم.

شناسه خبر 56595