در شماره سابق اشاره شد که خدمت به مردم درصورتی که در راستای انجام وظیفه الهی قرار گیرد، اَجر اُخروی هم دارد؛ یعنی اگر کاری با خداوند ارتباط پیدا کند، ارزش اخلاقی پیدا میکند، وگرنه در سعادت اُخروی نقشی نخواهد داشت. بههمینجهت شایسته است بهطور کلی درباره گروههایی که سعادتمند و شقاوت هستند، سخن بگوییم. ابتدا رویکرد مسیحیان را مطرح و نقد و بررسی کرده و سپس رویکرد اسلامی را تبیین خواهیم کرد.
انحصارگرایی یهودیت و مسیحیت
مسیحیان معتقدند فقط کسانی که رسماً مسیحی باشند، اهل نجات و بهشتی هستند. یهودیها هم بهلحاظ سنتی همین اعتقاد را دارند که تنها یهودیها هستند که ممکن است وارد بهشت شوند؛ به بیان دیگر پیروان هیچ دین دیگری را نمیشود در بهشت پیدا کرد.
قرآن کریم این مدعا را از قول یهود و نصاری نقل میکند: «و قالُوا لَن یَدخُلَ الجَنَّةَ إلاّ مَن کانَ هُوداً أو نَصاراً، تِلکَ أمانِیُّهُم، قُل هاتُوا بُرهانَکُم إن کُنتُم صادِقینَ» گفتند هیچکس نمیتواند داخل بهشت شود، مگر آنکه یهودی یا مسیحی باشد، آن گفته آمال و آرزوهای آنان است، بگو اگر راست میگویید برهان خود را ارائه کنید (بقره، 111). البته یهودیان و مسیحیان یکدیگر را تخطئه میکنند؛ یعنی هرکدام خود را برحق میدانند و معتقدند که هیچ دین دیگری راه به جایی نخواهد برد. از ابتدا این اعتقاد رسمی دین یهودیت و مسیحیت است که فقط پیروان خودشان را اهل نجات میدانستند.
تناول از میوه درخت ممنوعه، ملاک پلیدی انسان
انحصارگرایی مسیحیت ریشه در مبانی خاصی دارد؛ «به اعتقاد مسیحیت همه انسانها گنهکار زاده میشوند» و هر انسانی فطرتاً گنهکار است؛ زیرا همه انسانها بنیآدم و فرزندان حضرت آدم (ع) هستند. روشن است که پدر دچار معصیت شد و خدا را با خوردن «میوه درخت ممنوعه» نافرمانی کرد؛ بنابراین همه انسانها که فرزندان آدم هستند، ذاتاً گنهکارند. «انسان ذاتاً گنهکار و پلید بوده، چون پدرش گنهکار است»! عیسی مسیح (ع) که به اعتقاد آنها فرزند خدا و تجسمیافته خدا است، خودش را با کشته شدن و به صلیب کشیده شدن فدای انسانها کرد تا گناه ذاتی آنها بخشیده شود.
ایمان به الوهیت مسیح و مرگ فدیهوار او، کفاره گناه ذاتی انسان
اما چگونه ممکن است مرگ مسیح (ع) باعث نجات دیگر انسانها شود؟ از این طریق که انسانها ایمان بیاورند به اینکه مسیح همان خدا است؛ یعنی به الوهیت مسیح و به ربوبیت او ایمان بیاورند و به این طریق در مرگ فدیهوار او شریک بشوند. یعنی بپذیرند که مسیح خود را فدای انسانها کرده است؛ بنابراین مبانی اعتقادی مسیحیت این است: خوردن از میوه درخت ممنوعه توسط حضرت آدم ابوالبشر (ع) آنچنان زشت بود که مایه پلیدی میلیادها انسانی شده است که نسل او را تشکیل میدهند. این گناه درحقیقت لکه ننگی بر دامن همه انسانها است و تنها درصورتی شسته میشود که مسیح که فرزند خدا بوده و درعینحال خود یکی از سه خدا است (العیاذ بالله) به زمین بیاید و در زمین توسط ستمگران به صلیب کشیده شود و خود را فدای انسانها کند. شهادت مسیح که به اعتقاد مسیحیت خدا است، کفاره گناه آدم است؛ بنابراین معنای این سخن آن است که خداوند خود را فدای انسان کرده (نعوذ بالله). پس مسیح خودش را فدا کرد تا گناه انسان بخشیده شود، البته با یک شرط! شرطش این است که انسانها ایمان بیاورند که این جریان اتفاق افتاده است.
بنبست مسیحیت در ترسیم سعادت غیر مسیحیان
حال کسانی که در زمان مسیح نبودند، چه عاقبتی در انتظارشان است؟ این افراد به صلیب کشیده شدن حضرت عیسی (ع) را نه دیده و نه شنیدهاند و طبعاً به آن ایمان ندارند. اساساً ایمان برای چنین افرادی امکان عقلی ندارد؛ بنابراین از منظر مسیحیت نجات از عقوبت اُخروی برای این افراد ممکن نیست. باید توجه داشت که «آموزه نجات» در مسیحیت یک کلیدواژه است، انسانها به آن جهت که همگی ذاتاً گنهکارند، ذاتاً اهل عقوبت و جهنم هستند؛ یعنی به اعتقاد مسیحیت جایگاه اصلی انسان جهنم است. حال تنها مسیحیان برخلاف اصل مذکور از جهنم نجات پیدا میکنند، اینطور نیست که راه بین بهشت و جهنم از ابتدا یکسان باشد. به اعتقاد مسیحیت همه انسانها از لحظه آفرینش در قعر جهنم جای دارند؛ هرچند برخی نجات پیدا میکنند، اما چه کسانی نجات پیدا میکنند؟ برای خلاصی از دوزخ یک راه بیشتر وجود ندارد، راه رهایی این است که انسانها به اینکه عیسی مسیح خودش را فدا کرده است، ایمان بیاورند. حال کسانی که این ادعا را نشنیدند و ایمان نیاوردند، به همان حالت گنهکاری ذاتی باقی میمانند.
خوشبختانه این لطف الهی شامل حالمان شده است که خداوند پیش از ما وارد عالم خاکی شده و العیاذ بالله بهصورت جسم درآمده و خود را فدا کرده تا بتوانیم اهل نجات باشیم. اعتقاد مسیحیان سنتی اینچنین است؛ البته هم کاتولیکها هم پروتستانها هردو به «آموزه نجات» معتقد هستند.
«لیمبو» آخرین مرحله نجات انبیای اولوالعزم
«مسیحیان تصریح میکنند که لازمه رویکرد انحصارگرایانه اعتقاد به «آموزه نجات» این است که انسانهای گذشته حتی پیامبران سابق نمیتوانند وارد بهشت شوند»! حضرت موسی و حضرت ابراهیم علیهمالسلام که جزء بزرگترین اولیای الهی هستند، نمیتوانند وارد بهشت شوند. البته مسیحیت یک تخفیف برای انبیا قائل میشود؛ ارفاقی که برای آنان درنظر گرفته میشود این است که انبیا در روز قیامت در یک جایگاهی بین بهشت و دوزخ به نام «لیمبو» قرار میگیرند؛ سپس مسیحیت به آنان عرضه میشود و به آن ایمان میآورند، آنوقت است که میتوانند وارد بهشت بشوند؛ اما اگر این اتفاق در روز قیامت نمیافتاد، آنها هم نمیتوانستند وارد بهشت شوند، چون از منظر مسیحیت ایمان به مسیحیت تنها شرط ورود به بهشت است.
بنابراین، برای ورود به بهشت قربانی و فدیه لازم بود. چه کسی باید فدا میشد؟ خداوند در قالب عیسی مسیح خود را فدا کرد؛ اما خداوند خود را یا فرزند خود را فدای چه کسی کرد؟ پاسخ روشن است؛ فدای انسانها. بنابراین اعتقاد عجیب مسیحیت این است که خدا قربان انسانها رفته! اما فدایی شدن خدا برای انسان به شرطی ضامن سعادت و نجات انسان میشود که به الوهیت مسیح (خدا بودن مسیح) و فدا شدنش معتقد شود.
انحصارگرایی افراطی مسیحیت زمینه شکلگیری «کثرتگرایی دینی» شلایر ماخر و جان هیک را فراهم میآورد که در شمارههای بعد بهطور مختصر به بیان اصول کلی و نقد آن خواهیم پرداخت.
شناسه خبر 59478