سپهرغرب، گروه ریحانهآفرینش - طاهره ترابیمهوش: علیرضا عابدین روانشناس بالینی با تأکید بر اینکه برای تغییر در شرایط حال حاضر سلامت روان دختران و زنان نیازمند ورود جدی نظام سیاسی و فرهنگی جامعه در این مقوله هستیم تصریح کرد: لازم است در مراکز مختلف از نهادهای دولتی گرفته تا نهادهای فرهنگی نسبت به آموزش حق و حقوق زنان بهویژه دختران اقدامات لازم صورت پذیرد.
سازمان بهداشت جهانی، سلامت روان را حالتی تعریف میکند که فرد در فکر و عمل استقلال دارد و احساس رشد، شکوفایی، توانمندی و مؤثر بودن میکند و در کل از خود و زندگی راضی است بنابراین بهطور حتم یک آدم مضطرب، افسرده، غمگین و نگران نمیتواند سلامت روان داشته باشد حالآنکه در علم روانشناسی نظریههای روانشناسی رشد و شخصیت متنوع هستند ولی نقطه اشتراکی بین آنها وجود دارد و آن اینکه بیشتر این نظریهها رشد و سلامت روان شخص را نیازمحور توصیف میکنند؛ یعنی تأمین نیازهای بنیادی، باعث رشد و سلامت روان میشود.
حالآنکه لازمه یک شخصیت سالم سه نیاز بنیادی روانی و اساسی از جمله نیاز به رابطه و تعلق، آزادی و شایستگی است بهطوریکه همه از بدو تولد میل به دوست داشتن و مورد پذیرش قرار گرفتن داریم و درعینحال نیاز به آزادی و خودمختاری داریم تا بر رفتار و عملکرد خود کنترل داشته باشیم و احساس استقلال کنیم، همچنین به احساس ارزشمندی و شایستگی نیاز داریم پس بر اساس نظریههای روانشناسی اگر این سه نیاز بهدرستی تأمین شود فرد در حالتی از سلامت روان قرار خواهد گرفت که لازمه رشد است.
متأسفانه طبق پژوهشهای انجامشده دختران ازلحاظ سلامت روان در وضعیت مطلوبی قرار ندارند و دچار اضطراب، افسردگی هستند در حالی که سلامت روان حق دختران است، حقی که در کنوانسیون حقوق کودک به آن تأکید شده است.
بر این اساس با توجه به اهمیت موضوع برآن شدیم تا با جامعهشناس و متخصص روانشناسی بالینی گفتوگویی را ترتیب دهیم که در ادامه میخوانید:
علیرضا عابدین با بیان اینکه به اعتقاد من زنان و کودکان از اقلیتهای جامعه هستند حالآنکه اقلیت لزوماً به معنای تعداد به لحاظ کمی نیست بلکه منظور این است که همه اقشار به یک اندازه دارای قدرت روانی و اجتماعی در جامعه باشند که متأسفانه دختران در بین این دو اقلیت عنوانشده مهجور واقع شدهاند، افزود: متأسفانه این مهجوریت برای دختران با توجه به دوجانبه بودن مضاعفتر است زیرا از یکسو بهعنوان یک کودک نادیده انگاشته شده و از سوی دیگر بهعنوان جنس مؤنث.
وی با تأکید بر اینکه این مهجوریت دارای دو منشأ قانونی و فرهنگی است، اظهار کرد: مسئله این است که در بعد سلامت روان ما با یکسری قوانین مفقوده در حمایت از قشر کودکان و زنان مواجهیم.
این متخصص روانشناسی بالینی با بیان اینکه حتی قانون وضع و یا اصلاحشده اخیراً، آنگونه که باید به اجرا درنمیآید، گفت: رهآورد این اتفاق این است که دختران جز اقلیت گروه زنان و هم از اقلیت گروه کودکان به لحاظ اهمیت سلامت روان در کشور ما بهحساب میآیند.
عابدین با تأکید بر بعد عرفی و فرهنگی در اقلیت قرار گرفتن دختران و کودکان به لحاظ سلامت روان، ابراز کرد: متأسفانه بنا به فرهنگ نهادینهشده در جامعه بهویژه در دهههای اخیر به لحاظ اجتماعی دختران ما از شرایط خوبی برخوردار نبوده و نیستند؛ درواقع این قشر بهعنوان یک گروه کمقدرت در جامعه بهحساب میآیند.
وی با تأکید دوباره بر قوانین وضعشده جدید دراینباره، اظهار کرد: در خصوص اینگونه قوانین و نیز قوانین مفقوده مسئله این است که این کمکاری از سوی نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی بوده زیرا توجه کافی نسبت به این قشر ضعیف را نداشتهاند.
وی با اشاره به اینکه وضع قوانین جدید نیز متأسفانه خیلی دیر آغاز شده و بهکندی پیش میرود، تصریح کرد: موضوع این است که دختران دیروز ما که با حق و حقوقی که از آنها سلب شده مظلوم واقع شدهاند، در حال حاضر زنان بالغ این جامعه هستند.
این متخصص روانشناسی بالینی ادامه داد: موضوع این است که همه ما میدانیم در جامعه ایرانی زنان بسیار افسرده و مردان بسیار مضطرباند.
عابدین با اشاره به اینکه متأسفانه این مشکلات روانی بسیار مشهود است بهطوریکه مطبهای ما مملو از زنانی است که بهدلیل تضییع حقوقی روانیشان چه در زمان دختری در خانه پدری و چه بهعنوان یک همسر پس از ازدواج با این مشکل مواجهاند افزود: البته ریشه این مشکل تنها در قوه مقننه نیست بلکه در اجرا، تعبیر و تفسیر قوانینی نیز میتوان این کاستی را مشاهده کرد.
وی با اشاره به اینکه این نبود قانون و نیز اجرای ناقص و کند قوانین وضعشده در سالهای اخیر ضربات شدیدی به این قشر یعنی دختران امروزف مادران فردا طی چند دهه اخیر وارد کرده افزود: بر این اساس در حال حاضر باید بهعنوان راهکار کوتاهمدت بازگشتی به قوانین و اجرای آن داشت و با یک دیدگاه ضربتی به این مسئله که مرتبط با سلامت روان جامعه بهویژه دختران است نگاه کرد.
وی با بیان اینکه در بلندمدت نیز نیازمند یک نگاه عمیق و انقلابی نسبت به سنتها، فرهنگ و نحوه برخورد با دختران و زنان این سرزمین هستیم عنوان کرد: در بعد فرهنگی و سنتی نیز به تغییرات اساسی در کنار آموزشهای ضروری نیاز داریم.
این روانشناس با تأکید بر اینکه برای تغییر در شرایط حال حاضر سلامت روان دختران و زنان نیازمند ورود جدی نظام سیاسی و فرهنگی جامعه در این مقوله هستیم تصریح کرد: لازم است در مراکز مختلف از نهادهای دولتی گرفته تا نهادهای فرهنگی نسبت به آموزش حق و حقوق زنان بهویژه دختران اقدامات لازم انجام شود.
عابدین با بیان اینکه آنچه امروز بیشتر در مطبهای روانشناسان بالینی در خصوص سلامت روان دختران و زنان بیشتر قابل مشاهده است علائم مشکلات تطابقپذیری در سطح و یکسری مشکلات رفتاری و احساسی در عمق است، خاطرنشان کرد: وقتی این مسائل را ریشهیابی میکنیم بسیاری از این مشکلات نهتنها در سطح بزرگ جامعه ریشه دارند بلکه در جامعهای که بسیار خانوادهمحور نیز هستند در عمق و بطن آن و نیز در رابطه با اجزای مهم همچون مادر و پدر مشاهده میشود.
وی با تأکید بر اینکه رفتار دختران و پسران ما در بدو امر در نهاد خانواده شکل گرفته و در بزرگسالی نهادینه میشود، اذعان کرد: مسئله این است که همانطور که پیشتر عنوان شد در عدم سلامت روان بیشتر مسئله به عدم تطابقپذیری بازمیگردد بهطوریکه متأسفانه حتی مردان وقتی با یکسری از حق و حقوق زنان مورد خطاب قرار میگیرند با آنها بیگانه بوده و برایشان قابل هضم نیست که مثلاً به زن حق طلاق، تحصیل و کار بدهند.
این جامعهشناس با اشاره به اینکه پایمال شدن حقوق و یکسو بودن آنها به نفع مردان در جامعه ما باعث برانگیخته شدن حس حقارت و در پی آن عکسالعملهایی همچون خشم دختران میشود افزود: چون امکان بروز این خشم وجود ندارد این خشم فرو بردهشده که حتی میتوان آن را در صحنه و تئاترهای اجتماعی همچون تظاهرات و اعتراضاتی بدلشده به اغتشاش بهوضوح مشاهده کرد، تبدیل به غم شده و همین امر افسردگی بسیاری از زنان و دختران جامعه را در پی خواهد داشت.
عابدین با تأکید بر اینکه این افسردگی همان خشم فروخورده ابراز نشده است گفت: در خصوص ارکان سلامت روان ازجمله حس تعلق، آزادی و ارزشمندی باید بگویم موضوع این است که متأسفانه نگاه به زن در بسیاری از کشورهای خاورمیانه، قفقاز، آسیای صغیر و حتی کشورهای اسلامی با وجود تعارض با دیدگاه این دین کامل به نام آن و به خاطر سنت یک نگاه کالایی است.
وی با تأکید بر اینکه البته در جوامع غربی نیز به زنان نگاه کالایی داشته و از او به خاطر جنیست خدماتی را طلب میکنند، تشریح کرد: تا وقتی این نگاه بدون در نظر گرفتن حق و حقوق برای زنان وجود دارد نتیجهای جز حس حقارت در آنها نمیتوان انتظار داشت.
این روانشناس بالینی ادامه داد: در خصوص حس تعلق بهعنوان یکی از ارکان سلامت روان در دختران نیز باید بگویم وقتی از نظر عرفی به دختران نگاه کالایی وجود داشته باشد آن حسن تعلق لازم در بین اعضای خانواده با وی ایجاد نخواهد شد.
عابدین، با تأکید بر اینکه از طرفی در خانواده ایرانی اغلب پدر خانواده در منزل غایب بوده و حضور فیزیکی لازم را ندارد بنابراین دختران بهویژه آنهایی که تحصیلکرده نیستند خود را ادغام شده با مادران تلقی میکنند پس حس استقلال لازم را ندارند و فکر میکنند با این ادغام شدن حس تعلق را تجربه کنند افزود: این مهم یک مشکل بزرگ روانی و اجتماعی شایع در بین دختران ماست.
وی افزود: باید به مادران و سپس دختران تفهیم شود که جدایی و استقلال از مادر به معنای ترک و طرد شدن از خانواده نیست اما متأسفانه در حال حاضر دختران ما به جای آنکه حس تعلق به خانواده داشته باشند خود را مکلف به ادغام شدن و ترکیب شدن خود با مادرانشان میدانند حال آنکه این روند و دیدگاه یک اشتباه بزرگ است چراکه با رسیدن به مراحلی همچون ازدواج و دیگر مراحل زندگی دچار مشکلات عدیدهای میشوند.
وی ادامه داد: از طرفی اصولاً جامعه ما بهویژه در اوایل انقلاب بهدلیل ناامنی بر اثر ترورها و شهید کردنها باعث شد در قضیه تخصص در مقابل تعهد به سمت وزنه تعهد پیش بروند که همین امر منجر به ورود آسیب جدی به تخصص در جامعه شد؛ مسئله این است که در بلندمدت بهدنبال تعهد و امنیت بودن باعث شد هرکس که توانایی تضمین موقعیت مدیر بالادستی را داشت از موفقیت در استخدام نیز برخوردار بود پس کمکم موضوع ایمان و اعتقاد کمرنگتر شد.
این روانشناس افزود: دراینبین آنچه مسلم است اینکه مهجوریت زنان در جامعه بنا به آنچه پیشتر عنوان شد بیشتر است پس کمتر به لحاظ شایستگی و ارزشمندی و داشتن تخصص مورد توجه قرار میگیرند.
معالوصف با توجه به آنچه گفته شد اگر ما به کودک و فرزند دخترمان عشق بدون شرط بورزیم و هیجان مثبت او را فعال کنیم، جنبههای مثبت و منفی او را قبول کنیم، به او اجازه حرف زدن دهیم و در مورد انتخابها و پیامدهای آن انتخابها با کودک صحبت کنیم، احساس رضایت و شادکامی را در او ایجاد میکنیم و اگر به جای تحمیل و اجبار کردن هر چیزی، به دختران حق انتخاب و پذیرش مسئولیت آن را آموزش داده و او را در مورد پیامدها و رفتارها آگاه کنیم، آنها احساس استقلال و اختیار میکنند، همچنین اگر به دختران بدون قضاوت و سرزنش اجازه تجربه موفقیت و شکست داده شود، آنها احساس ارزشمندی و شایستگی میکنند و این زمینهساز سلامت روان آنها در آینده میشود.
شناسه خبر 61051