شناسه خبر:64852
1401/10/20 11:00:09

«کتمان نمی‌کنم که کتاب‌های صوتی، به‌ویژه برای مخاطبان عصر ما، فوایدی دارند. اما نمی‌پذیرم که جای خواندن کلمات از روی صفحات کتاب را بگیرند. پیوستگی و در بطن متن قرار گرفتن، فرایندی است که در مطالعه شکل می‌گیرد نه در شنیدن کتاب.»

 

طی یادداشتی از الهام تقسیمی، نویسنده و مدرس دانشگاه آمده است:

«مدتی است تولید و انتشار کتاب‌های صوتی رونق گرفته است، نه فقط کتاب صوتی، بلکه فایل‌هایی صوتی که در آن نویسنده یا شاعری اثر خودش یا دیگری را می‌خواند و گاه خواننده متن معلوم نیست. ما نمی‌دانیم صدای چه کسی را می‌شنویم و چه بسا اگر نامش را هم بدانیم، به جا نیاوریم، چه تکثر بی‌حدی که امکانات شبکه‌های مجازی به وجود آورده است و هر صدای خرد و کلانی را می‌تواند به گوش ما برساند. انواع متون با انواع صداها و انواع قرائت‌ها در شبکه‌ها؛ یکی سعدی می‌خواند، دیگری داستانی از نویسنده‌ای گمنام، آن یکی دفترچ خاطرات و تا بخواهی شعر، شعر، شعر.

*کسی این‌ها را گوش می‌کند؟

من هم به فایل صوتی گوش می‌دهم. هنگامی که در آشپزخانه کار می‌کنم، گاه موقع رانندگی، وقت خوابی که به چشمم نمی‌آید و گاهی وقت‌ها که چشمم از خیره شدن به صفحه مانیتور به فغان آمده است. بله، من هم گوش می‌کنم. اما در همین حد. برای پر کردن اوقات باطل، تا چیزکی هم بشنوم و سکوت را شکسته باشم. اما هیچکدام از این‌ها جای کتاب خواندن را برای من نمی‌گیرد. لذت مطالعه ورای یادگیری، ورای سرگرمی، ورای دل‌خوش‌کنی به نجات وقت از چنگال ترافیک است.

کلمات شکل دارند. دیدنشان جزئی از فرایند درک و دریافتشان است. حافظه بصری ما نوعی زیبایی‌شناسی شخصی برای ما ایجاد کرده است. نابینایان، بی‌سوادان و کودکانی که هنوز به مدرسه نرفته‌اند و از کلمات حافظه بصری ندارند، نوع دیگری از ارتباط با کلمات را جانشین ارتباط دیداری می‌کنند که آن هم موجد زیبایی‌شناسی دیگری است. اما نزد ما که کلمات را می‌بینیم، جوری که حروف به هم می‌چسبند، طرزی که از هم فاصله می‌گیرند، نقطه‌ها و کشش‌ها و بالا و پایینشان، همه اینها در ذهن ما با شکل کلمه تراش خورده‌اند. کلمات آوا هم دارند. ما در خاموش‌خوانی، هر کلمه را با نوا و لحن و آهنگ خاصی در سرمان می‌شنویم. حتی بو دارند و طعم و عطر، و ما اینها را با حواس خود آمیخته و پرورده‌ایم. فرد فرد ما کلمات را به شیوه خود تصرف کرده‌ایم. آنِ خود کرده‌ایم. شنیدنِ کلمه مثل دیدنِ کلمه نیست. بگو آب، بنویس آب. بشنو آب. دیدنش گفتنش نیست؛ گفتنش، شنیدنش.

کتمان نمی‌کنم که کتاب‌های صوتی، به‌ویژه برای مخاطبان عصر ما، فوایدی دارند. اما نمی‌پذیرم که جای خواندن کلمات از روی صفحات کتاب را بگیرند. پیوستگی و در بطن متن قرار گرفتن، فرایندی است که در مطالعه شکل می‌گیرد نه در شنیدن کتاب.

باید دستمان را بکشیم روی پوست کلمات، عطر و تعفنشان را که از روی صفحات کاغذ بخار می‌شود به مشام بکشیم، لابه‌لای شهرشان بلولیم و چهره‌هایشان را به یاد بسپاریم. باید ببوییمشان، سخت و درشت ببوسیمشان. تنها این‌گونه است که مقیم دنیای کلمات می‌شویم.»

 

شناسه خبر 64852