سپهرغرب، گروه خبر - شهره کرمی: روز گذشته آرزوی شهید موسیالرضا پوررحمتی برای حضور در مدرسه فرزندش با لباس خلبانی توسط رفیق همپروازش تجلی یافته و در کلاس هوشبری دانشگاه علوم پزشکی ابنسینا همدان ثبت زمینی شد.
قرار این بود که همه ساعت چهار عصر در دانشگاه علوم پزشکی ابنسینا همدان باشند تا فرمانده پایگاه سوم شکاری شهید نوژه همدان آرزوی رفیق شهیدش را بعد از نبودش برآورده کند.
بعد از آمدن همه خبرنگاران و عکاسها، در راهروهای دانشگاه علوم پزشکی ابنسینا همدان به راه افتادیم؛ لباس خلبانی امیر سرتیپ دوم پرویز مرادبکی و حرکت آرام جمع حاضر توجه دانشجویان را به خود جلب میکرد.
به کلاس 6 دانشکده پیراپزشکی که رسیدیم، نفسها در سینه حبس بود، فرمانده پایگاه سوم شکاری شهید نوژه همدان پس از ضربه کوچکی به درب کلاس درس زدن، وارد شد، دانشجویان حاضر با دیدن او تعجب کرده بودند و تنها محمدحسین بود که عموپرویز را میشناخت؛ لباس خلبانی و این جمعیت، آنهم وسط مباحث مرتبط به بیهوشی هر بینندهای را متعجب میکرد.
پرویز مرادبکی در آن کلاس درس با در آغوش گرفتن فرزند رفیق شهیدش، به آرزوی او جامه عمل پوشاند. حال این لحظه وصفنشدنی بود، او هر چندلحظه یکبار کلامی را بر زبان جاری میکرد و ساکت میشد؛ اشک و بغض مجال سخن گفتن را میگرفت. اشک در چشمان همه حاضرین حلقه زده بود و به دنبال راهی برای فرود میگشت؛ بهطوری که حتی استاد کلاس نیز تحت تأثیر قرار گرفته بود.
این صحنه همه را به سکوت وا داشته بود، بیگمان هرکس در ذهن خود بهگونهای با محمدحسین همدلی میکرد. بعد از گذشت لختی از زمان، فرمانده پایگاه سوم شکاری شهید نوژه همدان با وجود بغضی که برای همپرواز دوران گذشته خود داشت، برای دانشجویان از آن روزگار سخن گفت؛ بچهها، امنیت امروز کشورمان را مدیون خانوادههایی مثل خانواده محمدحسین هستیم، امروزه دشمنان هجمههای بسیاری به کشور وارد میکنند، اگر ما پشت کشورمان نباشیم و استقامت نکنیم، هیچکس دلش برای ایران نمیسوزد.
او با یادآوری خاطرهای از دوران دفاع مقدس، افزود: ما بهخاطر جنازه یک دختر در عراق 12 شهید تقدیم کردهایم؛ چراکه ایرانی به ناموسش غیرت دارد و باشرف است. رشادت شهدا و رزمندگان در سالهایی که طی جنگ تحمیلی مقابل دنیا جنگیدیم و نیز در جنگ سوریه، باعث شده تا امروز در شرایط اقتدار باشیم.
مرادبکی رو به بچههای حاضر در کلاس درس کرد و گفت: امید ما به شماست، تا با تفکر، تدبر و تلاش پشت کشور باشید که دشمن نتواند هجمه و توطئهای برای این مرزوبوم داشته باشد.
سکوت حکمفرما شده و چشمان خیس دانشجویان در کنار یادآوری رشادتهای آن زمان، حال عجیبی را در این کلاس و برای همنسلان محمدحسین ایجاد کرده است.
او با اشاره به اینکه خط قرمز ما امنیت است، در ادامه روی صندلی درس دانشجویان نشسته و گفت: شهید پوررحمتی دوست داشت فرزندش هم پرواز را یاد بگیرد، او کسی بود که تا آخرین لحظات زندگی خود به وطن و مردمش متعهد بود.
فرمانده پایگاه شکاری شهید نوژه با یادآوری اینکه در روزهایی قرار داریم که سالروز عملیات الیبیتالمقدس است، یادآور شد: در این عملیات نیروی هوایی حدود چهار هزار ساعت پرواز داشته است تا از این مرزوبوم دفاع و به آزادسازی خرمشهر کمک کند؛ سرعت عمل بالا از ویژگیهای منحصربهفرد نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران است.
او با یادآوری خاطرهای از زمان همپروازی با دوست شهیدش، ابراز کرد: در یکی از پروازهایی که در مرز با شهید داشتم، رادار احتمال تهاجم یک بیگانه را اعلام کرد؛ ما درحال رفتن به سمت هدف بودیم که رادار اعلام کرد بیگانه از صحنه خارج شد. در همین حین شهید پوراحمدی با لهجه زیبای خود به من گفت نمیدانند یک کرد و یک ترک در آسمان ایران قرار گرفتهاند و نمیشود به آن حمله کرد!
وی با اشاره به برگزاری دومین کنگره هشت هزار شهید استان همدان، خاطرنشان کرد: این برنامه تأثیر زیادی بر ترویج فرهنگ شهادت و زنده نگه داشتن شهدایی همچون شهید پوررحمتی دارد.
در پایان فرمانده پایگاه شکاری شهید نوژه به همراه تنها یادگار رفیق شهیدش و بچههای کلاس عکس یادگاری گرفتند تا تحقق این آرزوی آسمانی، ثبت زمینی شود.
سپس از همسر شهید خواستیم تا اندکی از شهیدپوررحمتی برایمان بگوید؛ زهرا حاتمی، همسر شهید «موسیالرضا پوررحمتی» اینگونه روایت کرد: هفتم آبانماه سال 82، 6 فروند هواپیما مأموریت هوایی داشتند که بعد از سوختگیری بهدلیل مناسب نبودن شرایط جوی، هواپیما دچار سانحه میشود و همسر من هم در یکی از روستاهای اطراف زنجان به شهادت میرسد. ارتفاع آنها تا زمین حدود یک تیر چراغ برق بوده و با توجه به تخصص همسرم در پرواز در ارتفاع کوتاه، همه تلاششان حفظ هواپیما بوده است، اما وقتی مشاهده میکنند مردم روستا درحال آسفالت کردن سقف مسجد هستند، برای اینکه آسیبی به روستاییان نرسانند، هواپیما را به سمت تپهای در نزدیکی آنجا هدایت کرده و سقوط میکنند و همسرم به همراه استادش به شهادت میرسند.
او اضافه کرد: آن روزهایی که توسط خواهر شهید به وی معرفی شدم، شرایط شغلی خود را برایم بازگو کرد؛ در این 20 سالی که از شهادت او گذشته، درحالی که آن زمان تنها فرزندش 22 ماهه بود، هیچ لحظهای این حس را نداشتهام که همسرم کنار ما نیست، او حتی امروز هم کنارمان بود.
آرزوی شهید «موسیالرضا پوررحمتی» در روزگار قبل از شهادتش تحقق یافت؛ او آرزو داشت با لباس خلبانی در مدرسه فرزندش حضور یابد که اجل مهلت نداد و توسط رفیق همپروازش انجام شد.
شناسه خبر 69704