سپهرغرب-گروه تیک:مدیر عامل موزه سینما گفت: سینما در دنیای معاصر تخصصی شده و عمق زیادی پیدا کرده و اگر به سینما نگاه سطحی داشته باشیم خود را از سینما محروم کردهایم.
مجید اسماعیلی گفت: سینما در دنیای معاصر، جدی و تخصصی شده و عمق زیادی پیدا کرده است و اگر به سینما نگاه سطحی داشته باشیم در واقع خود را از سینما محروم کردهایم. در سالهای اخیر اصطلاح دانشبنیان را زیاد شنیدهایم و من به سینمای دانشبنیان زیاد فکر میکنم.
وی با بیان اینکه نمیتوانیم در حوزه اجتماعی فیلم بسازیم و از یک متخصص اجتماعی مشورت نگیریم، ادامه داد: من معتقدم هیچ چیز در دنیای جدید سطحی نیست، همه چیز جدی و عمیق است و امروزه هوش مصنوعی و تکنولوژی هم به سینما کمک میکند به همین دلیل باید در سینما موشکافانهتر به مسائل بپردازیم.
اسماعیلی افزود: بسیاری از افراد معتقدند سینما باید قهرمان داشته باشد حال این سوال پیش میآید که قهرمان چیست و چه اتفاقی میافتد که به یک موقعیت و جریان، قهرمان و ضدقهرمان میگوییم. ممکن است این ضدقهرمان، تفکر یا موجودات فضایی یا بلایای طبیعی باشد، اما آیا قهرمانان خود را شناختهایم؟ در سینمای ایران قهرمان باید واجد چه شرایطی باشد تا به آن قهرمان بگوییم؟ به نظرم قهرمان کسی است که ما سعی میکنیم شبیه آن شویم، الگوی ما شود و از آن تبعیت کنیم.
مدیرعامل موزه سینما یادآور شد: در سینما هر چیزی مبتنی بر دانش است، اما آنچه نیازمند تقویت بیشتر است تولید محتوا است. در جوامع مختلف درباره اتفاقاتی که میافتد نگاههای متفاوتی وجود دارد و چند مقصر در ذهن مردم شکل میگیرد. برخی نوک هرم و برخی قائده هرم یعنی مردم را مقصر میدانند.
وی ادامه داد: دو تمدن وقتی به مشکلی برخورد میکنند دو نوع نگاه دارند؛ تمدن اول اولین کاری که میکند خود را برای حل آن اختلاف، مسئول میداند و سینمای غرب با مفهوم غرب سعی میکند این موضوع را جا بیاندازد؛ یعنی همه شما برای کاری که باید انجام شود، قهرمانید.
اسماعیلی ادامه داد: نگاه دیگر که شاید ناشی از استبداد شرقی باشد این است که هر مسئلهای را به بالا ارجاع دهیم؛ مثل این جملات که اصلا نباید به سیاستگذاران و مدیران امید داشت. یعنی هر تغییر و تحول مثبتی که اتفاق میافتد یا از سمت قائده هرم (مردم) است یا از سمت نخبگان و نخبگان میتوانند به بالا و پایین هرم فشار آورند.
وی با بیان اینکه قهرمان لزوما یک مدیر نیست، ادامه داد: قهرمان یک آدم معمولی است که مسئولیتپذیری او باعث میشود کنشگرانه کارهای بزرگی انجام دهد. اینکه هر کسی باید خودش را قهرمان بالقوه برای تغییر بداند یک چیز است و اینکه منتظر آن باشیم فردی دیگر مسئلهای را که در اختیار ما نیست حل کند، یک مسئله دیگر است. مفهوم قهرمان در این دو تمدن به شدت تحت تاثیر نظام ارزشی و اعتقادی است. سوسیالیستها قهرمان فردی نمیسازند و جمعگرایانه فکر میکنند و از طرفی در دیدگاه کاپیتالیستها قهرمان فردی زیاد است.
در ادامه منوچهر شاهسواری تهیهکننده سینما نیز گفت: اینکه سینما باید دانشبنیان باشد یک رویکرد است و اینکه سینما، دانشبنیان است رویکردی دیگر است. به نظر من نه تنها سینما دانش بنیان است و بر اساس دانش شکل گرفته بلکه به توسعه دانش و تخیلات منجر به دانش و علم نیز کمک کرده است. گاهی سینما خودش ابداعگر امری بوده که بعدها در صحنه عمومی اتفاق افتاده است، اما آیا این امر متعلق به سینما، ادبیات و سایر هنرها پیش از رونق و شکل گیری سینما بوده؟ به نظر من آنجا هم همین اتفاق افتاده است.
وی با اشاره به اینکه قهرمان و ضد قهرمان یک بحث اصلی در سینما است، افزود: وقتی در سینما از قهرمان و ضدقهرمان صحبت میکنیم از شخص و انسان حرف میزنیم؛ مناسبات انسانی اصلیترین تشخصیص دهنده قهرمان و ضدقهرمان است.
شاهسواری افزود: در سینمای ایران متهم هستیم که قهرمان نداریم و به نظر من هر زمان که جامعه از نظرسیاسی و نظام مدیریتی در شرایط تحمل قهرمان باشد، قهرمان به وجود میآید؛ قهرمان کسی است که علیه شرایط حاکم ناعادلانه بر خود یا دیگران به تشخیص یا به اجبار شورش و قیام میکند. نمونه آن را از مدل فیلمهای وسترن گرفته تا نوآر و حتی مدلی از قهرمان که در سینمای ایران در پیش از انقلاب وجود دارد، میبینیم. مثلا آثار مسعود کیمیایی شورش بر شرایط حاکم است که گاهی مبنای سیاسی، اجتماعی، اخلاقی یا اقتصادی دارد، اما مهمترین عامل آن تحقیر است؛ انسان تحقیر شده از یک جا به بعد دیگر نمیخواهد به تحقیر تن بدهد و از آن لحظه قهرمان متولد میشود.
وی با اشاره به چالشهایی که در شکلگیری سینمای قهرمان محور ایران وجود دارد، ادامه داد: اینکه سینمای قهرمانمحور دچار قصورات جدی است، نیاز به بحث فرهنگی عمیق دارد. گاهی با امکانات امروزی درباره دیروز قضاوت میکنیم و قضاوت منصفانه و عادلانه نداریم. هیچ وقت خودمان را نقد نمیکنیم؛ هر امری رویکردی منصفانه، عاقلانه و مورد احترام نداشته باشد، نابود است. دیدگاه ما به قهرمان و ضدقهرمان باید منصفانه باشد در غیر این صورت در سینمای فعلی باقی خواهیم ماند.
این مدیر فرهنگی با بیان اینکه علم آیندهپژوهی محصول سینماست، گفت: امروز با تصویر از دیگران خبر میگیریم و با تصویر از خود خبر میدهیم و باید توجه داشته باشیم که قدرت تاثیرگذاری تصویر بیشتر است. سینما آن چیزی است که تصاویر میسازند و به ما منتقل میکنند و ما هم آن را باور میکنیم.
شاهسواری با بیان اینکه مفاهیمی که هیچ تصویری از آن وجود ندارد قابل باور نیست، خاطرنشان کرد: سینمای ایران قطعا قدرت بازنمایی قهرمان و ضدقهرمان را دارد. متاسفانه امروز میل به خلق ایده نداریم و بی هدف زندگی میکنیم درحالیکه اگر ما به چیزی افتخار نکنیم و چیزی برای افتخار کردن نداشته باشیم در جنگ امروز باختهایم.
***ضدقهرمان رقیب و حریف قهرمان است
در ادامه جواد طوسی منتقد سینما نیز در بخش دیگری از این نشست گفت: «قهرمان» موجودیت خود را در شرایطی به دست میآورد که قابلیت الگو شدن در متن جامعه یا آن سیستم را داشته باشد و این میتواند خصایص مختلفی از جهت مبانی انسانی، اخلاقی، شهامت، روحیه کنشمندی عدالت خواهی و… حتی مرگآگاهی به همراه داشته باشد. اما قهرمان واقعی کسی است که بدون اینکه بخواهد این نشانهها وخصایص والا را به شکلی متظاهرانه به رخ بکشد، به یک ضرورت الزامآور و اجتنابناپذیر عینی و تاریخی رسیده باشد تا در آن ساحت دلخواه والگو پذیر قرار بگیرد. در واقع قهرمانباور پذیر وسمپاتیک نباید پُز قهرمانانه بدهد و این دغدغهمندی باید در ذاتش وجود داشته باشد.
وی افزود: «ضدقهرمان» به عنوان رقیب وهماورد و حریف قهرمان، فردی است که عامل بازدارنده برای جولان دهی و اجرای مطلوب قهرمان است. ضدقهرمان در قواعد بازی حرفهای یک سیستم وتشکیلات سینمایی کارآمد وتشخص یافته، میتواند حتی یک حیوان یا موجودی غیرعادی و طبیعت باشد، مانند فیلمهای «آروارههای کوسه»، «پرندگان»، «ارباب حلقهها»، «ترمیناتور»، «غیر ممکن» و. گاهی ضدقهرمان میتواند در فردیت خود، موجودیت قهرمان را داشته باشد و بار ترکیبی پیدا کند. گاهی هم ضدقهرمان خود سیستم است که در برابرقهرمان معترض وسازش ناپذیر صف آرایی میکند؛ بنابراین شرایط و بستر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی یک جامعه دراجرای درست وقاعدهمند قواعد بازی برای شکل یابی یک سینمای حرفهای اهمیت بسزا دارد.
طوسی خاطرنشان کرد: کشوری، چون آمریکا که قدمت تاریخی چندانی ندارد، با همین تولیدات فرهنگی و هنری و در عین حال
حرفهای وخوش ساخت خود به خوبی میتواند نظر مخاطبین کشورهایی را که در این زمینه کم کاری کرده اند را به خودش جلب کند تا مضامین و وجوه ساختاری آثار متنوعش شوند. اساساً «ژانر» ارتباط ناگسستنی با مناسبات حرفهای دارد؛ باید کمپانی، استودیو یا بخش خصوصی را به درستی تعریف کنید تا گونهشناسی موضوعیت پیدا کند؛ موردی که همچنان حلقه مفقوده سینمای ماست.
وی ادامه داد: اگر در دوران بعد از انقلاب ژانری به نام «سینمای جنگ» را تجربه کردیم و توانستیم در آن کم وبیش خوب پیش برویم، خودِ آن رخداد تاریخی به ما کمک کرد و شرایطی را بوجود آورد تا سینماگرانی مانند رسول ملاقلیپور، ابراهیم حاتمیکیا، احمدرضا درویش، محمد علی باشه آهنگر و... را داشته باشیم؛ سینماگرانی که در دل آن رویداد بودند و توانستند چراغ این ژانر را روشن نگه دارند. اما آیا توانستیم مراقبتهای لازم برای حفظ این ژانر انجام دهیم؟ به نظر میرسد به جای اینکه این نوع سینما مسیر طبیعی اش را طی کند وقهرمانهای واقعی وباور پذیرش را ازبطن تاریخ ومتن جامعه شناسایی کند، «ایدئولوژی» میخواهد خودش را به آن تحمیل کند. امیدوارم در چنین شرایطی، نسلهای جوان و پرانگیزه این دوران قهرمانهای تاثیرگذار ودغدغهمند خود را از دل جامعه ملتهب معاصر پیدا کنند ودرمعرض دید مخاطب این زمانه بگذارند.
***دانش بنیان شدن سینما بسیار مهم است
رهبر قنبری نویسنده و کارگردان در ادامه این نشست گفت: موضوع دانش بنیان شدن سینما بسیار مهم است. دیگران در جهان، نگاه ما را مال خود میکنند و اگر ما در قید و بند سینمای خود باقی باقی بمانیم؛ اینترنت، تکنولوژی و هوش مصنوعی ما را از دایره سینمای جهانی بیرون میاندازد.
وی ادامه داد: امروز هوش مصنوعی حتی تدوین آثار سینمایی را انجام میدهد و اگر بیتفاوت باشیم به زودی از دایره قصهپردازی خارج میشویم؛ در واقع اگر ما دانشبنیان نباشیم، دانش، بنیان ما را برمیاندازد. نباید از یاد ببریم که ابزار جدید سینمای جدیدی ایجاد میکند و گرچه ما از دنیا عقب نیستیم، اما باید هوشیار باشیم.
قنبری افزود: در مورد قهرمان و ضدقهرمان باید ببینیم آیا راجع به سینمای عامهپسند حرف میزنیم یا درباره جامعه فرهنگی هویتمند که میخواهد شخصیت ما را به دنیای امروز ارائه دهد. برخی فیلمهای اجتماعی مانند «فروشنده» را دوست دارم، زیرا ضدقهرمان ندارد، اما کاملا گویاست. ضدقهرمان میتواند هر کسی باشد، حتی خیال سرکش یک نویسنده میتواند آنتاگونیست باشد. برای پرداختن به مفهوم متعالی فکر کنید، زیرا هدف، متعال کردن واژگان اصیل در جامعه است.
***سینمایی میتواند به جامعهاش خدمت کند که قهرمان آینده را خلق کند
غلامرضا گودرزی استاد دانشگاه با بیان اینکه به اقتضای حرفه اش که آیندهپژوهی است فیلمهای زیادی میبیند، گفت: امروزه چیزی که در آینده پژوهی مورد بحث است جدا از اقتصاد «بحران هویت» و جنگ میان هوش مصنوعی و انسان است و اگر میخواهید حرفتان را قبول کنند باید ابزاری به اسم رسانه داشته باشید. آیندهپژوهان میگویند ما خلق میکنیم و رسانه پخش میکند.
وی افزود: امروزه در کشورهای دنیا بر مبنای مطالعات الوین تافلر تصویر میچینند و کشورهایی مانند عربستان و کرهجنوبی تلاش کردند به آن تصویر برسند و کشورهای دیگر نیز یا از آنها عقب افتاده و یا آن تصویر را رد کردهاند. آنها معتقدند دو گروه میتوانند تصویر ما از آینده را بهم بزنند و در مقابل تصویر آینده مقاومت کنند؛ کسانی که از آینده خود تصویر دارند و آنهایی که «قهرمان» دارند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه هالیوود، یک مکتب فکری است، ادامه داد: هالیوود قهرمان را طوری میسازد که مردم در همه جای دنیا با آن همذات پنداری کنند. آنها چرخه درستی طراحی کردند که درست جواب میدهد، اما چرخه قهرمان سازی در کشور ما معیوب است و برای این مشکل باید از سیاستگذاران، دانشگاهیان و فعالان فرهنگی استفاده کرد. به نظرم آینده با وجود نگران کننده بودنش، روشن است.
گودرزی بیان داشت: برخیها بر اساس آنچه که در گذشته انجام داده اند امروز قهرمان هستند یا قهرمانان گذشتهاند و برخی قهرمانان آیندهاند، اما سینمایی میتواند به جامعهاش خدمت کند که بدون کنار گذاشتن قهرمان گذشته، قهرمان آینده را خلق کند.
شناسه خبر 71862