میرهاشم میری به بهانه روز شعر و ادب پارسی مطرح کرد:
جلدی از تذکره خلاصةالاشعار کاشانی، مختص شاعران همدان در قرن 11
سپهرغرب، گروه درهای دری- فاطمه فراقیان: میرهاشم میری گفت: یک جلد تذکره خلاصةالاشعار و زبدةالافکار کاشانی مربوط به شاعران همدان در قرن 11 است؛ اتفاقاً این جلد توسط مؤسسه میراث مکتوب چاپ و در همدان زمستان گذشته رونمایی شد که دکتر ایرانی به خانم زارعی (مدیرکل کتابخانههای عمومی استان همدان) پیشنهاد کرده بودند رونمایی آن در همدان باشد که انجام شد.
در ایران روز 27 شهریورماه توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی، روز ملی شعر و ادب فارسی نامیده شده؛ این روز سالروز درگذشت شهریار، از بزرگان ادب فارسی است. ایران زیبای ما مفاخر ادبی بزرگی دارد که میبایست در جهت معرفی و پاسداشت آنها بدون شعار، بکوشیم؛ چراکه یکی از شاخصههای هویت، عزت نفس و سربلندی ما، آنها هستند. اگر همانگونه که تاکنون پیش رفتهایم (شما بخوانید پس رفتهایم)، رفتار کرده و درواقع به ادبیات و فرهنگمان کملطفی و آنها را فراموش کنیم، بدون شک گنجینه خودمان، فرزندانمان و نسلهای آینده ما از مدالهای زرین افتخار خالی میشود. بنابراین در این شماره از صفحه درهای دری روزنامه سپهرغرب بر آن شدیم به سهم خود با میرهاشم میری نویسنده نامآشنای همدانی، پیرامون «جایگاه همدان دیروز و امروز در شعر و ادبیات فارسی» به گفتوگو بنشینیم تا قدم کوچکی در حفظ آن طلاهای داخل صندوق مذکور، برداشته باشیم؛ با ما همراه باشید:
* جناب میری 27 شهریورماه روز شعر و ادب پارسی در بزرگداشت شهریار است، لطفاً بفرمایید جایگاه همدان دیروز و امروز در شعر و ادبیات فارسی کجاست؟
بسم الله الرحمن الرحیم، همدان در حوزه زبان پهلوی بوده است و احیای زبان فارسی که با تشکیل حکومتهای مستقل ایرانی صورت گرفت، در حوزه زبان دری بود؛ به این صورت که در قرن سوم ایجاد شد، در قرن چهارم شکوفا شد و در قرن پنجم به اوج خود رسید، اما در همدان فعالیتهای ادبی به زبان فارسی دری تا نیمه دوم قرن پنج وجود نداشته و کار ادبی به زبان پهلوی (همچون دوبیتیهای باباطاهر) انجام میگرفته و یا شکل و سیاق عربی داشته است.
* مانند مقامهنویسی؟
بله، جالب است بدانید که مقامه در همدان با بدیعالزمان همدانی در قرن چهارم بهوجود آمد که در زبان و ادب عرب نوعی نخستینه بود و تحول ادبی ایجاد کرد و در همدان نیز در دوره قاجار با ریاض همدانی به پایان رسید.
همدان تا زمانی که تحت سلطه آلبویه بود، چون زبان فارسی برای این دولت مهم نبود و وزیری (صاحببنعباد) بهشدت مستعرب داشت، در ادبیات دری کار نمیکند؛ درصورتی که این نوع از زبان فارسی در آن دوره در خراسان بزرگ رشد داشته است و قصاید رودکی، شاهنامه فردوسی، تاریخ بیهقی و غیره را داشتهایم.
زمانی که طغرل سلجوقی همدان را فتح میکند (شرح فتح آن در راحهالصدور راوندی هست)، رفتهرفته یعنی از اوایل قرن 6 زبان دری در همدان نیز رسمیت و رشد پیدا میکند؛ شاید قدیمیترین آثار به زبان دری در همدان مربوط به رباعیات، تمهیدات و دیگر آثار فارسی عینالقضات باشد. بنابراین توجه داشته باشید که ما سه قرن از خراسان عقب بودهایم.
* شاعران دیگری نیز در همدان طی این قرن داریم؟
بله، طی قرن مذکور در همدان منوچهرابناحمد شصتکله را داریم که قصیده فاخر تتماجیه و ابیات پراکندهای از اشعار آن باقی مانده است؛ برخی معتقد هستند چون نام پدر منوچهری دامغانی نیز احمد بوده، برخی از اشعار منوچهر شصتکله در دیوان وی وارد شده است.
از دیگر مفاخر همدان در شعر و ادب فارسی طی قرن 6 میتوان به مسعود سعد سلمان اشاره کرد که دو روایت از وی وجود دارد؛ برخی میگویند در همدان به دنیا آمده و سپس با خانوادهاش به لاهور رفته است و بعضی معتقد هستند که در لاهور متولد شده و خانواده وی همدانی بودهاند؛ مسعود سعد سلمان نخستین حبسیهسرا است.
کافیظفر همدانی را نیز در قرن 6 داریم که قصاید فاخری از وی بهجا مانده است.
در قرن هفت نیز شاهد بروز فخرالدین ابراهیم عراقی در همدان هستیم؛ وی مدرسهدار بوده است. عراقی با قلندرانی که از هند آمده و از همدان میگذشتند، بار سفر بسته و همسفر میشود و به هند میرود؛ سفرهای دیگری نیز داشته و با مولانا دیدار میکند. همچنین با شیخ اکبر (محیالدین عربی) نیز دیدار میکند و بسیار تحت تأثیر وی قرار گرفته و اندیشههای عرفانی محیالدین را در شعرش بازتاب میدهد.
* آثاری از فخرالدین ابراهیم عراقی بهجا مانده است؟
بله، دیوانی از وی باقی مانده؛ غزلیات ناب و رباعیات زیبایی سروده است، همچنین قصاید و ترجیعبند دارد. جالب است بدانید که فخرالدین ابراهیم عراقی لمعات داشته و از نخستین کسانی بوده که اصطلاحات عرفانی را شرح کرده است. بعد از این قرن هم آثار و مفاخری داشتهایم؛ اما آیا میدانید بیشترین اطلاعات ما از وضعیت ادبی همدان مربوط به چه قرنهایی است؟
* خیر، شما بفرمایید استاد.
مربوط به قرن 10 و 11 است؛ چون همانطور که گفته شد، بنا به دلایل مذکور، همدان سه قرن از خراسان در تولید اثر به زبان فارسی دری جا میماند. بههرترتیب در رابطه با قرنهای مذکور باید گفت که یک جلد تذکره خلاصةالاشعار و زبدةالافکار کاشانی مربوط به شاعران همدان در قرن 11 بوده؛ اتفاقاً این جلد توسط مؤسسه میراث مکتوب چاپ و در همدان زمستان گذشته رونمایی شد که دکتر ایرانی به خانم زارعی (مدیرکل کتابخانههای عمومی استان همدان) پیشنهاد کرده بودند که رونمایی آن در همدان باشد که انجام شد.
در قرن 11 برجستهترین شاعر همدانی، کلیم است که به کلیم کاشانی معروف شده؛ دیوان وی را آقای پرتو بیضایی که خود کاشانی بود، بهنام کلیم کاشانی چاپ کرد، اما جالب است بدانید نخستین کسی که با شجاعت دیوان کلیم را چاپ کرد و نام آن را ابوطالب کلیم همدانی گذاشت، مرحوم محمد قهرمان بود (وی مشهدی بود). البته گویا در زمان خود شاعر نیز اختلافاتی بر سر شهر کلیم بوده است؛ چراکه خود در بیتی میگوید: «من ز دیار سخنم چون کلیم/ نه همدانی و نه کاشانیم».
* کلیم به چه سبکی شعر سروده است؟
کلیم یکی از صاحبسبکها در سبک هندی بوده است؛ شاید با خود بگویید صاحب سبک در سبک هندی یا هر سبک دیگری مگر معنا دارد؟! باید بگویم که بله؛ برای مثال مگر میتوان گفت که حافظ، سعدی، مولانا، عراقی و غیره همه به سبک عراقی شعر گفتهاند و اشعارشان مانند یکدیگر است و هیچ فرقی باهم ندارد؟! هرکدام از این بزرگان روش ویژه خود را در سرودن شعر دارند، هرچند که یکسری ویژگیهای کلی سبک حاکم دوره هم در شعر آنها دیده میشود؛ بنابراین کلیم نیز در میان شاعران سبک هندی، سرآمد بوده و شیوه خاص خود را داشته است که میتوان گفت غزل او در مقام و جایگاه بعد از صائب مینشیند و بهواقع چیزی هم از او کمتر ندارد.
حتماً میدانید که هندیسرایان دو دسته هستند؛ ما یکسری شاعر داریم که به سبک هندی شعر گفتهاند و خود هم هندی بودهاند و یکسری شاعر داریم که به سبک هندی شعر سرودهاند و فارسزبان بودهاند که صائب تبریزی توانمندترین فارسیزبانان و بیدل دهلوی برجستهترین هندیزبانان است. دو دسته مذکور تفاوت فاحشی هم در شعرگویی با یکدیگر دارند؛ در هند سبک هندی زبان و بیانی پیچیده دارد، اما در بین فارسیزبانان با وجود اینکه در سبک هندی بنا بر مضمونپردازی بوده، در ساختار غزل تغییراتی دادهاند، تکرار قافیه را برخلاف غزل سبک عراقی عیب نمیدانند و محور عمودی را در غزل حذف کرده و استقلال را به بیت دادهاند، اما پیچیدگی به اندازه دسته دیگر نیست.
* استقلال بیتی که فرمودید تا جایی پیش میرود که شاهد تکبیتها هستیم.
بله، همینطور است و ایرادی ندارد؛ اتفاقاً بیشتر آن تکبیتها بسیار درخشان هستند.
* برگردیم به کلیم، آرامگاه او در ایران است؟
خیر، کلیم در هند فوت شده است؛ «علیرضا قزوه» که مدتی رایزن فرهنگی ایران بود، باری به بنده گفت که مزار کلیم را در کشمیر یافتم، قزوه زمان زیادی را صرف پیدا کردن گمشدههای زبان فارسی در هند کرد.
* بعد از قرن 11 چه اتفاقاتی در حوزه شعر و ادب فارسی ایران و به تبع همدان رخ میدهد؟
بعد از سبک هندی، سبک «بازگشت» را داریم که در اصفهان از اواخر زندیه بهوجود میآید؛ میرعلی مشتاق، هاتف اصفهانی، آذر بیگدلی، طبیب اصفهانی و غیره به این تنیجه میرسند که چون سبک هندی به بنبست رسیده، نامفهوم و بهگونهای معما شده و به ابتذال نزدیک است، میبایست کاری برای شعر فارسی کرد؛ اما بهجای آنکه به جلو حرکت کنند، همانطور که از اسم سبک پیداست، عقبگرد کرده و به سبک قدما (سبک خراسانی و عراقی) بازگشت پیدا میکنند که در شعر فارسی فترت بهوجود میآورد.
این سبک تا زمان مشروطه ادامه پیدا میکند، اما ضروریاتی که عصر مشروطه دارد، فکر نو، نگاه نو، حرف نو و سبک نو میخواهد که سبک بازگشت جوابگوی آن نیست؛ بنابراین شرایط عصر مذکور میطلبد که شاعران روی محتوا بیشتر کار کنند. در این دوره سیداشرفالدین گیلانی را داریم که شعر طنز زیبا ارائه میدهد؛ مخاطب او عموم مردم بودهاند، بنابراین واضح است که میبایست سطح زبان و بیان را در حد مردمی پایین بیاورد، البته مضمون سطح عالی خود را حفظ میکند و جالب است بدانید که حتی بیسوادها هم روزنامه نسیم شمال او را میخریدند و به باسوادها میدادند که برای آنها بخوانند.
* ایشان روزنامهنگار بوده است؟
بله و جالب است بدانید که غالب شاعران عصر مشروطه روزنامهنگار هستند! مانند دهخدا، بهار، فرخی یزدی، میرزاده عشقی و غیره؛ این موضوع شاید به آن دلیل است که روزنامه برای نخستینبار برای شاعر ارتباط مردمی ایجاد میکند و از طرفی رفتهرفته مردم باسواد و روزنامهخوان شدهاند و شاعر باید برای انتقال مفاهیم دلخواه خود، از این بستر استفاده کند.
* شاید هم در آن زمانها هر شاعر افکار سیاسی، اجتماعی و غیره خود را هم در شعرش وارد میکرده و اینگونه شعر به روزنامه که بیشتر جنبه سیاسی داشته، گره میخورده است؟
بله، بههرحال این اتفاق با اینکه گاهی به جنبه هنری شعر لطمه میزده، رخ میداده است. شاعر همیشه برای خود رسالتی قائل است؛ یکی رسالت خود را بیان مسائل اجتماعی، دردها، کمبودها و غیره میداند (شاعر اجتماعی)، یکی رسالتش را این میداند که مستقیماً حکومت را مورد هجمه قرار دهد (شاعر سیاسی) و یکی هم انسان را کما هو انسان میداند با تمام احساسات عمیق و اصیلش (مانند میرزاعبدالجواد ادیب نیشابوری).
* طی این دورهها در همدان چه خبر است؟
ما طی این دوران در همدان میرزاده عشقی را داریم که حرف نو میزند؛ اما چون تمام فکر و ذهنش متوجه مسائل سیاسی است، هنر شعریاش تحت تأثیر قرار میگیرد. البته ناگفته نماند که در ساختار شعر نیز تصرف میکند و سه تابلو مریم میرزاده عشقی کار ابتکاری است.
ادامه دارد...
شناسه خبر 73682