نورچشمی به کتابفروشیها آمد
شخصیت اصلی داستان، نوجوانی به نام ماجد است که پس از آغاز جنگ تحمیلی در خرمشهر تصمیم میگیرد با دوربین عکاسی برای حفظ هویت شهدا و زخمیها به خصوص مادرها و فرزندانشان از چهرههایشان عکاسی کند. فضای داستان یک فضای جنگی آغشته به طنز است تا خشونت موجود در جنگ مثل استخوان تیزی گلوی مخاطب را خراش ندهد. بلکه زمانی که با روایتهای ناگواری از جنگ روبهرو میشود، طعم شیرین زندگی که در بعضی از مواقع فقط مختص جنگ است را هم بچشد؛ چیزی شبیه به طنز تلخ. جلالی که نویسندهای دهه هفتادی است پیش از این با داستان کوتاه «مه رقیق صبح» در مجموعه داستان بوی گرم شکوفههای بادام به انتخاب مجید قیصری و داستان کوتاه «صدام، سلام!» در مجموعه داستان منتخب چهل چراغ به کوشش انجمن قلم ایران به مخاطبانش معرفی شده بود.
ارسال
نظر
*شرایط و مقررات*
کلمه امنیتی را بصورت حروف فارسی وارد
نمایید
بعنوان مثال : پایتخت ارمنستان ؟ ایروان
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین
(فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر
شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای
نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.