سپهرغرب، گروه کافه کتاب: جمالالدین اکرمی، نویسنده، مترجم و تصویرگر کتاب کودک معتقد است پاستوریزه شدن کتب درسی یکی از عواملی است که بچهها را به سمت مطالعه کتاب داستانی میبرد.
ادبیات کودک به ادبیاتی گفته میشود که کودکان از آن لذت میبرند و منظور از کتاب کودک، آن دسته کتابهایی است که برای کودکانی که هنوز علاقهای به ادبیات بزرگسال ندارند یا مهارت خواندن یا درک لازم برای مطالعه آن را ندارند نوشته و منتشر میشوند.
در بیان دیگر ادبیات کودک مجموعهای از آثار مکتوب همراه تصاویر است که برای سرگرم کردن و آموزش برای کودکان تولید میشود. این نوع ادبیات طیف وسیعی از آثار از جمله کتابهای مصور، قصه، ترانههای عامیانه، لالاییها و مطالبی را که عمدتاً به صورت شفاهی منتقل میشوند در بر میگیرد. محدوده سنی ادبیات کودک از دوران کودکی تا اوایل شروع نوجوانی یعنی دوازده سالگی است. ادبیات نوجوان نیز میانهای از ادبیات مناسب برای کودکان و ادبیات بزرگسالان است. این روزها فضای مجازی بخش زیادی از اوقات فراغت کودکان و نوجوانان را در برگرفته و ادبیات کودک و نوجوان هم برای خود ویترین تقریباً سردرگمی دارد. مشکلات دیگری هم ازقبیل کاغذ، قیمت و کیفیت مناسب برای چاپ، گسترش کتابهای ترجمه نسبت به تألیف و... از مشکلاتی هستند که این صنعت با آنها دسته و پنجه نرم میکند.
برای بررسی وضع موجود ادبیات کودک و نوجوان، به گفتوگو با جمال الدین اکرمی، نویسنده، مترجم و تصویرگر ایرانی کتابهای کودک و نوجوان پرداختیم که مشروح آن در ادامه میآید؛
آقای اکرمی به نظرتان در شرایط کنونی ادبیات کودک و نوجوان ما با چه چالشهایی روبه روست؟
طبیعی است که ادبیات کودک و نوجوان امروز ما با چالشهای بزرگتری نسبت به ادبیات بزرگسال مواجه است.
چرا؟
یک دلیلش این که دایره ممیزی در ادبیات کودک و نوجوان گسترده است. دیگر این که در حال حاضر در سبد خرید روزانه خانوادهها، کتابهای کودک جای مهمی دارند ولی در فضای بزرگترها به دلیل درگیریهای کار و اشتغال کتاب از سبد خواندنمان حذف شده و خب این خود یک بحران است که ادبیات بزرگسال با آن دست و پنجه نرم میکند. بخش دیگر محدودیتها گستردگی ممیزی است نویسنده بزرگسال فضای تخیل بزرگتری نسبت به حوزه کودک دارد و عرصه شناختها در این فضا برایش بسیار ژرف است. تعهدی که نویسنده بزرگسال به جامعه دارد عمیقتر است چون میخواهد کاستیهایی را که در جهان پیرامونی خود دارد، به خوانندگان جلوه دهد. گستردگی این موضوع در ادبیات کودک و نوجوان بیشتر است و از لحاظ کمیت هم ما میتوانیم مقایسه کنیم چه تعداد خوانندگان و کتابهایی که چاپ میشوند برای کودک و نوجوان است ولی در ظاهر امر این طور است؛ محدودیتیهایی که برای ادبیات بزرگسال وجود دارد دایره گسترده آنها را کمتر کرده است. هرچند اگر در نمایشگاهها ادبیات کودک را کنار ادبیات بزرگسال قرار دهیم جلوههای دیگری دارد و تعداد کتابهایی که برای بزرگسال منتشر میشود بیشتر است، اما به یاد داشته باشیم خیلی از کتابهای بزرگسال منهای آموزشی و دانشگاهی و کتابهایی که کمتر به ادبیات داستانی مربوط اند، مرجع هستند و کتابهایی اند که بزرگترها برای رفع نیازهای خود دنبال آنها میروند.
این درون مایه در کتابهای کودکان کمتر است و اگر مقایسه کمی این دو حوزه از نظر کتاب کاهش داشته باشد، به این دلیل است که که کودکان کمتر به کتاب اطلاعاتی و مرجع نیازمند هستند و دایرهای که کودک و نوجوان دنبال میکنند در کتابها بیشتر با موضع هیجان آفرینی است؛ مواردی که شاید کمتر برای بزرگترها مهم باشد.
برسیم به آسیب شناسی! چه عواملی ادبیات کودک و نوجوان امروز ما را تهدید میکنند؟
مهمترین مسألهای که ادبیات کودک و نوجوان ما را امروز تهدید میکند، کاهش کمیت کتاب غیر از کاهش شمارگان و کیفیت چاپ است. این موضوع بسیار خطرناک است. در حال حاضر روز به روز کاغذهای نازکتری برای کتاب و جلد آن به کار برده میشود. در کتابهایی که گلاسه نیستند کیفیت چاپ به شدت کاهش پیدا کرده و همه اینها به دلیل وضعیت اقتصادی جامعه است. کتاب باید با بهترین کیفیت به دست کودک برسد. اما امروز صنعت چاپ آن کیفیت سالهای گذشته را ندارد و ماشینهای چاپ فرسوده شده اند، واردات مواد اولیه برای صنعت چاپ محدود و قیمت مواد اولیه هم افزایش یافته است.همه اینها بحرانهایی ایجاد میکنند که این چرخه را از کار میاندازد مگر اینکه به خودمان اجازه دهیم کاغذ بازیافتی جای کاغذ با کیفیت را بگیرد و ما هم بخواهیم به همین مقدار بسنده کنیم. البته همانطور که در ابتدا اشاره کردم گسترش ممیزیها نیز عامل بسیار بزرگی است که جذابیت کتابخوانی را کم و نویسنده را با خودسانسوری مواجه کرده است.
به نظرتان نیازهای اصلی امروز ادبیات کودک و نوجوانمان چیست؟
با توجه به کاستیهای کتابهای درسی که روز به روز افزایش پیدا میکنند، معتقدم کودکان گمشدههای خود را در کتابهای ادبی و غیردرسی جستجو میکنند. بنابراین نیاز اصلی کودک و نوجوان را پاسخگویی به متنهایی میبینم که از کتب درسی پاک شده و یا اگر بودند، کنار زده میشدند.
پاستوریزه شدن کتب درسی یکی از عواملی است که بچه را به سمت کتاب داستانی میبرد؛ نیازی که اگر ما بخواهیم به آن بپردازیم باید بدانیم جدا از شکل ظاهری و شمارگان کتاب، ادبیات کودک و نوجوان نیازمند آن است که از اتفاقات جدیدی در عرصه چاپ باخبر باشد.
برای مثال در زمینه کتاب بازیها برای کودکان، کتابهایی که دست ساز هستند مثل کتابهای پاپآپ که وقتی بازشان میکنید قصه با اشغال فضا بیرون میزند، مثلاً یک قصری که با باز کردن کتاب باز میشود و در مقابل بچهها ظاهر میشود و یا شکلهای دیگر که با برش همراهند و یا کتابهای آکاردئونی، همه به مرور از دایره زبانی کودکان ما در حال خارج شدن اند؛ به این دلیل چاپ آنها گران تمام میشود و نیازمند قطعات و موارد جدیدی هستند که ناشر باید در چاپخانه به آنها دسترسی داشته باشد.
بنابراین نیاز را در این بخش میتوانیم جستجو کنیم و بخش شکل پذیری کتابها؛ که در دهههای گذشته گستردهتر بود و امروز به دلیل گران شدن هزینه کتاب از بازار حذف میشود.
به نظر شما چرا ناشران از چاپ آثار ترجمه در حوزه کودک و نوجوان بیشتر استقبال میکنند؟
اینکه ناشران سراغ کتابهای ترجمه میروند، بسته به میل آنها نیست. اینها زمینههایی است که در بخش توانایی اقتصادی یک جامعه نهفته است. ناشر در چاپ کتاب ترجمه، نیاز ندارد حق الزحمه تصویرگر، نویسنده و مترجم را بپردازد، هرچند در بخشهایی ناشرانی هستند که کپی رایت را رعایت میکنند. اما باید گفت برای ناشران نوپا این کار شدنی نیست، البته اغلب ناشران خارجی با تخفیف بسیار بالا این کار را میکنند؛ برای اینکه به قول خودشان به کشورهای جهان سوم کمک کرده باشند. اما این چیزی نیست که ما دنبالش باشیم. چون گاهی به ترحم و دلسوزی تبدیل میشود و خیلی غرور آفرین نیست. طبیعتاً ما هم دلمان میخواهد در صنعتهایی که پیش رو بودیم همچنان پیشتاز باشیم، برای مثال در حوزه کتاب کودک به سالهای نخست انقلاب باز گردیم و نیاز به ناشران خارجی را برای کاهش هزینهها به جایی برسانیم که بتوانیم کتابهای خودمان را به جهان بیرونی معرفی کنیم؛ این کار سرمایه هنگفتی میخواهد که بخشی از آن با حمایتهای دولتی انجام پذیر است. بنابراین اگر به سمت ترجمه گرایش پیدا میکنیم نباید فقط برای ارزان تمام شدن کتاب و کمبود سرمایه باشد بلکه باید برای محتوا، موضوع و آشنایی با جهان بیرونی باشد.
خب به نظرتان، ادبیات کودک و نوجوان برای خارج شدن از وضعیتی که به آن مبتلا شده چه باید کند؟
خارج شدن از این وضعیت در اختیار نویسنده، مترجم و تصویرگر نیست. دلیل این مسأله را باید در فضای اقتصادی جستجو کرد. ما سالهایی را پشت سر گذاشتیم که شرکت در نمایشگاههای خارجی آسانتر بوده و فرصت آشنایی با ادبیات بیرونی وجود داشت. بنابراین ادبیات ما فرصت عرضه اندام در جهان را داشت و رابطهها بسیار گستردهتر بود. همچنین روابط بین الملل نیز جذابتر بود. برای مثال در دهههای 60 و 70 پنج جشنواره تصویرگری داشتیم که آخرین آنها بینالمللی نیز بود. همچنین همایشهای فراوانی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان داشتیم. اما در حال حاضر این رابطهها به هر دلیل بسیار کمرنگ شده اند.
طبیعی است بخشی از مشکل به دلیل عدم حمایت دولتی از جهت محتوایی و مالی است. یعنی جشنوارهها برای نهادهای دولتی جذاب نیستند و آنها را در واقع آسیب شناسی میکنند و نه تنها برگزاری دوباره را جایز نمیدانند بلکه اگر نهادی هم مستقلاً بخواهد کاری انجام دهد با موانع زیادی روبه رو میشود. پس حل چنین مسایلی در توان نویسنده، مترجم، ناشر و یا پژوهشگر نیست.
در گذشته حتی تصویرگران ما هم این امکان را داشتند که به نمایشگاههایی مانند بولونیا، فرانکفورت و غیره بروند که در حال حاضر این امکان کمتر شده و بعضاً غرفه ایران در نمایشگاههای خارجی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان خالی است. این مسأله فاجعه بزرگی است. البته گله کردن در این باره نتیجهای ندارد یعنی بحران عمیقتر از آن است و باید برای حل آن آستینها را بالا زد و تمام دیدهای محدودی را که در این زمینه وجود دارند، گسترده کرد.
نهادهای دولتی باید در این حوزه پیشگام بوده و بپذیرند جهان جای تبادل تجربه هاست و بستن در به روی ادبیات کودک و نوجوان، مثل ادبیات بزرگسال راه گریز از اشاعه فرهنگ غرب نیست، چون راههای پنهان دیگری وجود دارد که بسیار آسیب زننده تر هستند اما به دلیل پنهان بودنشان، نهادهای مربوط خود را موظف به حل شان، برای کاهش آسیب پذیری و بازگشت صنعت کتاب به جایگاه قبلی نمیدانند.
شناسه خبر 78947