عاشقانههای قرآن؛
عطیه الهی برای رسالت پیامبر خاتم (ص)
مقایسه سورههای انشراح و طه، نتایج جالب توجهی به دست میدهد؛ در سوره طه هر درخواستی که حضرت موسی (ع) در امر رسالت از خداوند دارد، بنابر آیات سوره انشراح، بدون اینکه پیامبر(ص) طلب کند، به ایشان عطا شده است.
* بهنظر شما آیات سورههای «انشراح» و «طه» چه وجه تشابه و تفاوتی دارند؟
اگر این دو سوره را مقایسه کنیم، به نتایج جالب توجهی میرسیم. نخستین موضوع مشترک دو آیه «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی؛ گفت پروردگارا سینهام را گشاده گردان» (طه/ 25) و «أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ؛ آیا براى تو سینهات را نگشادهایم» (انشراح/ 1)، شرح صدر برای تحمل مشکلات و ایجاد قابلیت دریافت وحی الهی و فیوضات ربانی است؛ اما حضرت موسی (ع) در آیه 25 سوره طه این نعمت را از پروردگار میطلبد، در صورتی که پروردگار خطاب به پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «مگر ما شرح صدر را به تو ندادیم؟»؛ یعنی بدون اینکه طلب کنی، آن را عطا کردیم.
همچنین در آیه «وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی؛ و کارم را براى من آسان کن» (طه/ 26)، حضرت موسی(ع) از خداوند درخواست آسانی در امر خطیر رسالت میکند؛ ولی خداوند بدون درخواست پیامبر اسلام (ص) این نعمت را با تأکید و تکرار و حتی بهصورت قاعدهای کلی به ایشان عطا میکند: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا؛ پس بدان که با دشوارى آسانى است، آرى با دشوارى آسانى است.» (انشراح/ 5 و 6)
سوم؛ «وَاجْعَلْ لِی وَزِیرًا مِنْ أَهْلِی، هَارُونَ أَخِی، اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی، وَ أَشْرِکْهُ فِی أَمْرِی؛ و نیز از اهل بیت من یکی را وزیر و معاون من فرما، برادرم هارون را وزیر من گردان، پشت مرا به او محکم کن و او را در امر رسالت با من شریک ساز.» (طه/ 29، 30، 31، 32) در اینجا حضرت موسی (ع) از خداوند میخواهد که برادرش، حضرت هارون (ع) را وزیر و کمککار او قرار دهد تا بتواند بار رسالت را بردارد و در این امر خطیر با او مشارکت کند؛ اما در سوره انشراح، خطاب به حبیبش میفرماید: «وَ وَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ، الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ؛ و بار گرانت را از دوش تو برنداشتیم؟ بارى که گویى پشت تو را شکست» (انشراح/ 3 و 4)؛ یعنی ما بار سنگین رسالت را که از فرط ثقالت، کمرشکن بود، از دوش تو برداشتیم که به استناد روایات شیعه و سنی، تحقق این امور بهواسطه وجود و حضور امیرالمؤمنین علی (ع) در کنار رسول خدا (ص) بوده است.
وجه تشابه دیگری هم در این مقایسه وجود دارد که ذکرش خالی از لطف نیست و آن اتفاقات بعد از جانشینی حضرت هارون (ع) است؛ به این ترتیب که در غیاب حضرت موسی (ع)، امت به سمت گوسالهپرستی و تبعیت از سامری رفت و متأسفانه بعد از اعلام جانشینی امام علی (ع)، وصی بهحق پیامبر (ص) نیز امت به راه دیگری رفتند و در چاه ضلالت سقوط کردند.
*در سوره مبارکه اعراف، ماجرای جانشینی هارون بعد از حضرت موسی (ع) بهصورت دیگری آمده است. در اینباره توضیح دهید.
در آیه 142 سوره اعراف میخوانیم: «... وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی...» حضرت موسی (ع) خطاب به برادرش، حضرت هارون (ع) میگوید: «تو خلیفه و جانشین من در قوم هستی»؛ اما در آیه هفت سوره مبارکه انشراح، خداوند به پیامبر خاتم (ص) دستور میدهد: «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»؛ یعنی بعد از فراغت از امر رسالت، آن کار سخت را که نصب امیرالمؤمنین علی (ع) به خلافت و جانشینی ایشان است، انجام دهد و آنگاه به سوی پروردگارش عروج کند: «وَإِلَىٰ رَبِّکَ فَارْغَبْ» (انشراح/ 8) قال الصادق (ع): «فاذا فرغت من اکمال الشریعه فانصِب لهم علیّاََ اماماََ.» امام صادق (ع) فرمود: پس زمانی که از کامل کردن شریعت فارغ شدی، على(ع) را برای مردم به امامت منصوب کن.»
*آیا میتوان گفت حدیث منزلت مؤید این مطلب است؟
بله همینطور است. مقوم و مؤید این بحث، حدیث والامنزلتی به نام حدیث منزلت است و در مناسبتهای گوناگون که مهمترین آنها به جنگ تبوک برمیگردد، خاتمالانبیا (ص) خطاب به امیرالمؤمنین علی (ع) میفرماید: «انت منّی بمنزلة هارون مِن موسی الّا انّه لا نبیّ بعدی؛ تو نسبت به من بهمنزله هارون نسبت به موسی هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.» این حدیث صراحت در عمومیت دارد، شامل قبل و بعد از حیات ظاهری پیامبر (ص) میشود و محور اصلی آن، شأن خلافت و موضوع جانشینی خاتمالنبیین (ص) و حاکی از فضیلت، افضلیت، عصمت، اخوت، اهلیت، خلافت، امامت و واجبالاطاعه بودن امام علی (ع) است.
*زهراسادات محمدی، خبرگزاری ایکنا
شناسه خبر 85853