شناسه خبر:93587
1404/1/24 08:47:00

عضو هیئت‌علمی دانشگاه تربیت مدرس درباره مهم‌ترین عوامل مؤثر بر عدم شتاب مناسب مدرن شدن مزارع گفت: دو عامل اصلی در عقب‌ماندگی کشاورزی ما مؤثر بوده‌اند؛ نخست کمبود سرمایه‌گذاری در این بخش و دیگری عدم ورود دانش و فناوری به مزارع. این دو عامل به تأخیر در گذار از کشاورزی سنتی به کشاورزی مدرن دامن‌ زده و فرآیند نوسازی را با چالش مواجه کرده‌اند.

با توجه به پیشرفت دانش و لزوم تأمین نیازهای بشر، لزوم بیرون رفتن از کشاورزی سنتی و گرایش به مکانیزاسیون کشاورزی هر روز بیشتر حس می‌شود. در این بین از نکات مهم در رابطه با کشاورزی در ایران، سنتی بودن بخش قابل توجهی از آن است. این شیوه کشاورزی علاوه بر کاهش میزان تولید، باعث ایجاد خساراتی در محیط زیست خصوصاً منابع آب زیرزمینی و خاک شده است. از طرفی این نوع کشاورزی علاوه بر اینکه بازدهی زیادی ندارد می‌تواند تولید محصولات را در آینده با مشکلات بسیاری روبه‌رو کند.
با این حال شاید باورکردنی نباشد اما همچنان بخش اعظمی از کشاورزی در کشور به‌صورت سنتی انجام می‌شود؛ بدان معنا که کشاورزی سنتی باوجود اجرای طرح‌های مختلف همچون اجرای الگوی کشت و یا گسترش مزارع گلخانه‌ای و غیره هنوز نتوانسته جای خود را به‌طور کامل به کشاورزی مدرن بدهد اما نکته حائز اهمیت اینکه در سالیان آینده کشاورزان چاره‌ای به‌جز کشاورزی به روش مدرن نخواهند داشت.
چراکه جمعیت روزبه‌روز در حال افزایش است و به همین دلیل نیاز به محصولات غذایی نیز به تبع آن افزایش پیدا خواهد کرد، از طرفی شرایط اقلیمی و خشک‌سالی‌های پی در پی نیز باعث شده بخش اعظمی از اراضی بهره‌وری لازم را نداشته باشند، در حالی که به‌دلیل کمبود منابع طبیعی، نمی‌توان مزارع را گسترش داد.
بر این اساس با توجه به اهمیت موضوع برآن شدیم تا در این باره با حامد نجفی علمدار؛ دانش‌آموخته دکتری اقتصاد و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس گفت‌وگویی ترتیب دهیم که در ادامه به‌صورت پرسش و پاسخ می‌خوانید:
**طی سال‌های اخیر، یکی از موضوعاتی که همواره از سوی کارشناسان کشاورزی مطرح می‌شود، مبحث لزوم مدرن‌سازی این بخش و استفاده از روش‌ها و فناوری‌های نوین است اما پرسش این است که چرا با وجود این شعارها، پیگیری‌ها و اقداماتی که در فضای کشاورزی کشور، به‌ویژه در روستاها، انجام شده، همچنان روند غالب کشاورزی ما سنتی باقی مانده؟ چرا با وجود اجرای طرح‌هایی نظیر توسعه گلخانه‌ها، تغییر الگوی کشت و غیره هنوز نتوانسته‌ایم یک کشاورزی مدرن و مؤثر را که درخورِ جایگاه اقتصادی روستاها باشد، پایه‌گذاری کنیم؟
اینکه بگوییم کشاورزی ما کاملاً سنتی است، شاید گزاره دقیقی نباشد زیرا واقعیت این است که کشاورزی ما در حال گذار از سنتی به مدرن است. اگر بخواهیم نگاهی واقع‌بینانه داشته باشیم، می‌توان گفت این فرایند «گذار» در دهه‌ 80 و اوایل دهه‌ 90 با سرعت بیشتری در حال انجام بوده؛ برای نمونه، توسعه‌ سیستم‌های نوین آبیاری در آن زمان سرعت خوبی داشت و هر ساله سطوح قابل‌توجهی تحت پوشش قرار می‌گرفت اما از سال‌های 90 و 91 به بعد، به‌دلیل تحریم‌ها و کاهش درآمدهای نفتی، سرمایه‌گذاری در بخش کشاورزی نیز مانند دیگر بخش‌ها، دچار رکود شد.
تأسف‌بارتر اینکه در برخی سال‌ها، حتی سرمایه‌گذاری به اندازه‌ای نبود که بتواند هزینه‌های جاری را جبران کند، همین موضوع باعث شد روند گذار از کشاورزی سنتی به مدرن کند شود.
نکته‌ دوم اینکه بخش کشاورزی بسیار متنوع است؛ برای مثال، در حوزه‌ پرورش مرغ، نمی‌توان گفت ما کاملاً سنتی عمل می‌کنیم چراکه حتی در برخی موارد، خیلی هم از رقبای جهانی عقب نیستیم و یا اینکه در حوزه‌ پرورش دام سنگین نیز، ایران یکی از رکوردداران تولید محسوب می‌شود اما در حوزه‌ زراعت، به‌ویژه در محصولات اساسی مانند گندم، جو و ذرت، عملکرد ما با استانداردهای جهانی فاصله دارد ولی در مقابل، در برخی محصولات کشاورزی مانند سیب‌زمینی، پیاز و محصولات جالیزی، این فاصله‌ فناورانه با کشورهای پیشرو بسیار کمتر است.
این تفاوت‌ها نشان می‌دهد که نمی‌توان یک حکم کلی درباره‌ کشاورزی ایران داد بدین معنا که کشاورزی سنتی و مدرن هر دو به‌نوعی در کشور وجود دارند و بسته به نوع محصول، سطح فناوری در آن‌‌ها متفاوت است.
*ازجمله شاخص‌های کشاورزی سنتی در حوزه زراعت چیست؟
یکی از شاخص‌های مهم در سنتی بودن کشاورزی، شیوه‌ آبیاری است چراکه بخش عمده‌ای از آب در زراعت هنوز هم عمدتاً به شیوه غرقابی استفاده می‌شود این یعنی در حوزه‌ آبیاری، هنوز نیاز جدی به به‌روزرسانی فناوری داریم؛ مدل‌سازی و طراحی سیستم‌های نوین باید در این بخش انجام شود.
برای مثال، در استان همدان، یکی از محصولات مهم سیب‌زمینی است. در سال‌های اخیر، روش آبیاری آن تا حد زیادی تحت فشار شده (مانند آبیاری قطره‌ای)، اما در زمینه‌ «بذر سیب‌زمینی» مشکل داریم؛ یعنی بذر مناسب و باکیفیت که به آن «سیب‌زمینی بذری» می‌گویند، به اندازه‌ کافی تولید نمی‌شود و ما وابسته به واردات هستیم حال آنکه این تفاوت بذر باعث ایجاد اختلاف معناداری در عملکرد تولید نسبت به آنچه در خارج از کشور داریم، شده است.
*چگونه می‌توان این نواقص را مرتفع کرد؟
در این‌ مقوله دانشگاه‌ها، مراکز تحقیقاتی و شرکت‌های دانش‌بنیان باید ورود و این خلأ را پر کنند زیرا این موضوع تنها مختص سیب‌زمینی نیست؛ در موارد دیگر مانند مرغ، انگور، گردو و دیگر محصولات باغی نیز مسائل خاصی وجود دارد که هر کدام باید جداگانه بررسی شوند.
پس درواقع می‌توان گفت آنچه باعث عقب‌ماندگی نسبی یا ناپیوستگی در فرآیند مدرن‌سازی کشاورزی می‌شود، مجموعه‌ای از عوامل ساختاری، اقتصادی، فناورانه و مدیریتی است که باید به‌صورت جامع و هم‌افزا مورد توجه قرار گیرند.
*چه عواملی باعث عقب‌ماندگی کشاوزی به‌ویژه در حوزه زراعت در عرصه استفاده از فناوری‌های نوین شده است؟
به‌نظر من دو عامل اصلی در عقب‌ماندگی کشاورزی ما مؤثر بوده‌اند؛ نخست کمبود سرمایه‌گذاری در این بخش و دیگری عدم ورود دانش و فناوری به مزارع. این دو عامل به تأخیر در گذار از کشاورزی سنتی به کشاورزی مدرن دامن‌زده و فرآیند نوسازی را با چالش مواجه کرده‌اند.
*به‌نظر شما اگر این روند ادامه پیدا کند، کشاورزی سنتی در حوزه زراعت با چه پیامدهایی مواجه خواهد شد؟
نخستین پیامد آن، تهدید پایداری تولید است. ما نمی‌توانیم با روش‌هایی که مثلاً هزاران سال پیش اجداد ما برای آبیاری استفاده می‌کردند، همچنان ادامه دهیم چراکه این نه شایسته ماست، نه با تاریخ ما سازگای دارد. به‌عنوان مثال، در زمینه آبیاری باید به سمت توسعه سیستم‌های نوین برویم، درواقع چاره‌ای به‌جز استفاده از سیستم‌های آبیاری تحت فشار نداریم. (آب را مستقیماً به ریشه گیاه رسانده و از هدررفت آب جلوگیری می‌کنند.)
این اقدام نه‌تنها برای تولید فعلی بلکه برای حفظ منابع آبی برای نسل‌های آینده ضروری است. در خصوص پیگیری روند فعلی نیز باید بگویم اگر این روند را ادامه دهیم، تولید پایدار کشاورزی ما در معرض خطر جدی قرار می‌گیرد؛ بنابراین، ناچاریم سرمایه‌گذاری در این حوزه را از طرف دولت و بخش خصوصی افزایش دهیم؛ علاوه بر این باید نفوذ دانش و فناوری را در سطح مزرعه افزایش دهیم.
* چرا طرح‌های اجراشده در عرصه مدرن کردن حوزه‌های مختلف کشاورزی، آنگونه که باید موفق نبودند؟ در سال‌های اخیر اقداماتی مانند گسترش کشت گلخانه‌‌ای از سوی دولت انجام شده، اما محصولات تولیدی گلخانه‌ها عمدتاً صادر می‌شوند و نیازی از بازار داخلی را رفع نمی‌کنند. برای نمونه، سال گذشته ایران چهارمین صادرکننده بادمجان بود، اما قیمت این محصول در بازار داخلی بسیار بالا رفت. به‌نظر شما علت این ناهماهنگی بین تولید برای بازار داخلی و صادرات چیست؟
در حوزه کشاورزی مفهومی داریم به نام «برنامه‌ریزی تولید» که بر اساس این مفهوم سیاست‌گذار باید بتواند بر اساس زمان و مکان، تولید را طبقه‌بندی کند. یعنی دقیقاً بداند چه میزان از یک محصول که در منطقه‌ای خاص تولید می‌شود، باید به مصرف داخلی برسد و چه میزان به صادرات اختصاص یابد.
از طرفی دولت‌ها ابزارهایی مثل تعرفه‌ها و مشوق‌های صادراتی دارند. اگر زمانی تولید یک محصول از نیاز بازار داخلی فراتر رود و خطر ضرر برای تولیدکننده وجود داشته باشد، با مشوق‌های صادراتی می‌توان بخشی از آن را روانه بازارهای خارجی کرد و بالعکس، اگر محصولی در داخل کم باشد و قیمت آن برای مصرف‌کننده به‌شدت بالا رود، با استفاده از تعرفه‌های صادراتی می‌توان صادرات آن را محدود و تعادل بازار را حفظ کرد.
اما نکته مهم این است که صادرات باید فصل‌الخطاب سیاست‌های کشاورزی کشور باشد؛ یعنی اگر نگران تنظیم بازار داخلی هستیم، دو رویکرد وجود دارد توسعه انبارهای فیزیکی و دیگری استفاده از بازار صادراتی به‌عنوان نوعی انبار، به طوری که وقتی محصول مازاد داریم، آن را به خارج صادر کنیم و در زمان نیاز داخلی با استفاده از ابزارهای سیاسی، بخشی از آن را به بازار داخلی بازگردانیم. این نوع سیاست‌گذاری شبیه یک ترموستات عمل می‌کند که می‌توان پیچ آن را سفت یا شل کرد تا به تعادل مطلوب برسیم.
البته همه این‌ها منوط به داشتن بازار صادراتی فعال است یعنی اگر بازار صادراتی نداشته باشیم، عملاً ابزاری برای کنترل قیمت‌ها نخواهیم داشت و افزایش قیمت یک محصول می‌تواند به بحران تبدیل شود.
از سوی دیگر، پایداری کشاورزی نیازمند برنامه‌ریزی هفتگی و مکانی دقیق است بدان معنا که باید در ساختار وزارتخانه یا معاونت مربوطه، داشبوردی برای تصمیم‌گیری ایجاد شود تا سیاست‌گذار بداند در هر فصل، در هر منطقه و در هر هفته با چه ابزارهایی مثل تعرفه یا مشوق صادراتی، بازار را مدیریت و امنیت غذایی کشور را حفظ کند.

شناسه خبر 93587