نبض علم و معرفت در رگهای شهر همدان تپیدن گرفت؛
آغاز کنگره ملی بزرگداشت آیتالله تألهی
سپهرغرب، گروه خبر - سمیرا گمار: با توصیه رهبر انقلاب و به همت دوستداران علم و معرفت، امروز کنگره بزرگداشت آیتالله تألهی در همدان برگزار میشود.
در پس هر فرازوفرود این وطن، نامهایی نهفته است که هرکدام برگی از هویت و شناسنامه ما را رقم میزند. در مطالعه تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها گنجینهای از رازها و معانی نهفتهاست که نمایی هر چند کوتاه و گذرا، اما عمیق و قابل تأمل به ما هدیه میکند. قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا بیشازپیش با آنها آشنا شویم و از این همصحبتیها خوشهای چند برای توشه زندگی خود برداریم. در این برهه از زمان، قرعه به این نام افتاد تا دفتر زندگانی «آیتالله شیخ محمدهادی تألهی» را ورق بزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار، نصیب دوستداران خود کند.
حکایت آیت الله تالهی حکایت دریاست. چنانکه توانِ دیدنِ گستره دریا در یک نگاه میسر نیست، قضاوت درباره ایشان هم از یک زاویه دشوار است. دریا در اینجا، گاه آرام است چنان آرام، که آرامش او به آرامی آب برکه پهلو میزند. دریا در آنجا، اما گاه پرتلاطم است، موج پشت موج، طوفان در پی طوفان...
در هر دو حال، شیخ محمدهادی در جنب و جوش بوده، چه آنجا که بنا به عمده خصلت خود، یعنی درونگرایی، به درون خویش میخزد؛ چه در ساعاتی که این پوسته را میشکند و در محفلی، نگاه و کلام در کلام و نگاه دیگران گره میزند و به عبارتی فرسنگها از آن درونگرایی فاصله میگیرد...
درباره آیتالله تالهی زیاد گفته و نوشتهشده و نگارنده به دنبال تکرار مکررات نیست، اما در مسیر خوانش شخصیت این عالم عارف نمیتوان ناگفته گذاشت که عموم آنهایی که به نحوی با این ایشان حشرو نشر داشتند، میدانند که هارمونی گفتار و عمل، نخستین قدم وی در سمتوسوی حیاتش بوده. به بیانی عمیقتر، این همراهی حرف و رفتار، روساخت شخصیت این عالم ربانی است. اما در زیرساخت، او از شخصیتی با وجوه متعدد برخوردار است به قول فرازی از فرهنگ شفاهی اهالی آذربایجان: «مو، شمشیر است و گنجشک پهلوان. گربه وحشی به درخت چنگ انداخته است و بالا میرود. پروانه آهنگ میزند و لاکپشت، روسری ابریشمی میبافد.»
کودکیاش را در کوچه پسکوچههای همدان و زیر نظر پدر و عمویش گذراند، پدرش، شیخ مرتضی فقیه بود و نخستین معلمش؛ شیخ محمدهادی هیچگاه همدان را ترک نکرد و در همین شهر بود که خوشه خوشه از خرمن علم و معرفت بزرگان چید تا جایی که بزرگان هم عصرش گفتند «راهی که ایشان از نظر علمی و عملی در همدان طی کرده، از ما که در مراکز اصلی علم تحصیل کردهایم، سریعتر بوده است.» کارش به اینجا ختم نشده و این عالم ربانی همزمان که در علوم دینی سرآمد شد در عرفان و تقوا نیز قامت بر افراشت و چه رازهای مگویی که با مرحوم آقا نجفی و میرزا جواد آقای انصاری داشت و فقط خدا میداند در آن سالها چقدر از نور الهی نوش کرد که پس از گذر سالها این گونه در جامعه نورافشانی میکند.
با این حال هیچ گاه خود را برتر و بالاتر از سایرین ندید و گواه این خصلتش همین بس که یکی از ملازمانش نقل میکرد به ایشان گفتیم: خسته میشوید که هربار برای افرادی که به محضر شما میآیند تمامقد میایستید، شاید آنها هم باور کنند که کسی شدهاند و برایشان ضرر داشته باشد، پاسخ ایشان را ببینید؛ دریا دریا معرفت در پاسخ ایشان است که جرعه جرعه باید از آن نوش کرد، فرموده بودند: من با برداشت دیگران کاری ندارم، آن مربوط به خودشان است؛ من فیالواقع و حقیقتاً از آنها پایینترم و در تعارف و این مسائل نیستم، اگر کسی بخواهد واقعیت این عمل مرا پیش خدا کنار بزند، چیزی غیر از این نیست که من از آنها پایینترم، چون پایینترم، باید تواضع کنم؛ حال اگر آنها از تواضع من ضرر میکنند، به خودشان مربوط است.
مهر و خشمش به جا بود! گاهی که اوقاتش تلخ میشد یا واضح بودکه از چیزی عصبانی است، همان تعصب، غیرت، عِرق، خشم، شور و نوری که در مهرش بود در خشمش هویدا میشد تا جایی که برای 200 گرم آبنباتی که از پول بیخمس تهیه شده بود آشفته شد؛ اطرافیانش میگویند هرگاه بسیار ناراحت میشد زیر آسمان میایستاد و عبادت میکرد؛ در روی زمین بود اما انگار نبود...
مردان حکیم روزگار، آموزگار دیدن آیندهها هستند، آیندههای زمانی و زمینی؛ اینکه فردا در کدام زمین و در کدام زمان، چه اتفاقی رخ میدهد؟ بهترین اسوهها برای پاسخ دادن به سختترین شبههها در حوزه دین و اعتقادات که هم علاقه به نور و روشنایی و علم دارند، هم عقده از تاریکی، ظلمت و جهل، تولایشان معرفت است، تقلایشان خرد و تبرایشان جهل و بیدینی. آدمهایی که اجناس مغازهشان اعطای عطر نور، در قلب و روح ابنا بشر است؛ شمع عمرشان را آب میکنند، خودشان را بیتاب، تا سراب بیمعرفتی نگیرد دامن آدم را؛ عصای دست عقل مردماناند، عالماند و دیدنشان نهتنها عبادت بلکه بندهپروری است.
شیخ محمدهادی فقط غرق در علم و عرفان نبود، بلکه مبارزه هم میکرد و سیاسی بود نه سیاستزده، چراکه منزلتش، برتر از ورود در سیاست بوده و اساساً سیادت داشت بر سیاست و دو عنصر «صبر» و «ثبات» بود که جوانان و رزمندگان را گرد شمع وجودش جمع میکرد. شاید من و شما گمان نمیکردیم اینهمه غوغا کند این انسان... شگفتا از برد مکتب انسانساز این آدمها، که برای محاسبه دقیق برد این آدمها تنها نباید مشغول جمع و تفریق شد، بلکه باید غرق در دریای نافذ حیات آنان شد...
حالا اهل معرفت، در سالگرد رحلت آن دردانه جهانگشا که حقیقتا جهانی بنشسته در گوشهای بود، در کنگره بزرگداشتش گرد هم جمع شدهاند تا خوشهای از خرمن وجودش برچینند. از نوشتهها و آثارش رونمایی کنند و به خوانش لایههایی از حیات و سیرهاش بپردازند. در پایان امیدوارم این حکیم متاله، فقیه متفکر و عارف نورانی بهرسم شاگردی دعای خیرش را از ما دریغ نکرده و یتیمنوازی را بر دیگر دلایل محبتش بر ما بیفزاید.
شناسه خبر 15261