سپهرغرب، گروه کافه کتاب: عطیه عسگری: با اینکه طی سالهای اخیر در مقاطع مختلف و بهویژه در جشنواره عمار، فعالیتهایی برای معرفی زنان و دختران قهرمان صورت گرفته، برای مثال مستندهایی با محوریت کتابهای خاطرات مذکور از زندگی دختران شهید انقلاب اسلامی ساخته و خوانشهای این کتابها در تلویزیون پخش شده، اما بازهم نمیتوان بهجرأت گفت که الگویی مناسب، جذاب و مؤثر به دختران نوجوان امروز ارائه دادهایم.
نوجوانی بهعنوان برههای حساس و مهم در زندگی هر انسانی مورد توجه بوده؛ هم از دید روانشناسی غربی و هم از دید اسلام، دوره نوجوانی نیازمند تربیتی ویژه است. پیشتر از 12 سالگی تا 18 سالگی نوجوانی تلقی میشد، اما سالهاست که تعریف جهانی نوجوانی تغییر کرده است و 10 سالگی تا 24 سالگی سن نوجوانی شناخته میشود؛ امروزه با تغییر سبک زندگی، گسترش فضای مجازی و افزایش هوش هیجانی، ارزشهای نوجوانی هم دستخوش تغییر شده، اما ویژگیهای دوره نوجوانی هنوز ثابت مانده است.
نوجوانها هنوز هم بهعنوان افرادی که بین کودکی و جوانی معلق ماندهاند، از طرف جامعه و بهخصوص خانواده آنطور که خودشان انتظار دارند، حمایت نمیشوند؛ بنابراین به حضور در محیطهایی با حضور دوستان و همسنوسالان بیشتر رغبت نشان میدهند. هنوز هم نوجوانان، کودکان بزرگ بعضاً مغرور، ساختارشکن، سرکش و حساس هستند که معتقدند کمتر کسی درکشان میکند.
بدیهی است که با وجود این شکاف بین والدین و فرزند نوجوان، غیر از مدرسه، معلمان و دوستان، رسانهها و فضای مجازی نیز نقش تأثیرگذاری در زندگی نوجوانان داشته باشند. به نظر میرسد جبهه غرب این مسئله را بهخوبی متوجه شده و درحال تأمین خوراک فکری نوجوانان به روش دلخواه خود است؛ این درحالی بوده که در کشور ما برنامهریزی درستی برای نوجوانان نشده و یا اگر برنامهریزی وجود دارد، آنطور که شایسته بوده، به مرحله عمل نرسیده است.
در روزهای گذشته اکران فیلم «منطقه پرواز ممنوع» و «23 نفر» با استقبال زیادی از سمت مردم مواجه شد، خیل عظیمی از اهالی فرهنگ و رسانه کشور از معرفی الگوهای ارائهشده توسط این فیلمها برای نوجوانان پسر ابراز خوشحالی و بار دیگر بر جای خالی الگوی مناسب برای دختران نوجوان تأکید کردند.
هر دو فیلم مذکور براساس خاطرات دفاع مقدس و شهدای جنگ سوریه ساخته شده است. منطقه پرواز ممنوع با الهام از شخصیت مصطفی صدرزاده و کارهای تربیتی فرهنگی که او در زمان حیات برای نوجوانان انجام میداد، ساخته شده است و درواقع مصطفای منطقه پرواز ممنوع همان مصطفای شهید فرمانده فاطمیون است. فیلم 23 نفر هم به کمک خاطرات شفاهی نوجوانان اسیر در جنگ تحمیلی و کتاب خاطرات آنها با عنوان «آن 23 نفر» فیلم شده؛ 23 نفر یک فیلم حال خوبکن، جذاب و پُرکشش است که در عین غرور و افتخار، موقعیتهای کمدی و خندهدار، اشک و بغض هم دارد.
درحالی که حدود 30 سال از دانشگاه آدمسازی دفاع مقدس میگذرد، اما قهرمانهای جنگ از پس سالها فاصله زمانی توانستهاند با نسل نوجوان امروز ارتباط برقرار کنند؛ به نظر میرسد باید به نقش بیبدیل دختران نوجوان در عرصه جنگ تحمیلی هم توجه ویژهای شود.
با وجود کتابهای خاطراتی که به نقش زنان در دفاع مقدس پرداختهاند و با اینکه در سالهای اخیر چند فیلم و مستند درخصوص نقش مادران و همسران شهدا ساخته شده، اما هنوز هم نقش دختران در پشت جبهه و متن دفاع مقدس مغفول مانده است.
در کافهکتاب اینهفته به سراغ کتابهایی رفتهایم تا دخترانی که ظرفیت الگو شدن برای نوجوانان امروز را دارند، بازشناسیم.
من میترا نیستم
کتاب من میترا نیستم خاطرات شهیده زینب کمایی است که در چاپهای قبل با نام راز درخت کاج به فروش میرسید. این کتاب به قلم معصومه رامهرمزی، دختری را معرفی میکند که نام زینب را برای خود برگزید و از همه خواست بهجای میترا او را زینب صدا کنند. در این کتاب خاطرات دختری را میخوانیم که اهل مراقبه بود و با حضور در فعالیتهای فرهنگی سیاسی، خار چشم دشمنان انقلاب شد و درنهایت به دست منافقین در سن 14 سالگی به طرز فجیعی به شهادت رسید.
در کتاب من میترا نیستم خاطرات از زبان مادر، خواهران و مدیر مدرسه زینب نقل شده است. متن کتاب با تمام زیبایی، نمیتواند برای نوجوانان پُرکشش باشد و شهادت دلخراش قهرمان کتاب میتواند اثر نهچندان مطلوبی بر نوجوانان که بسیار حساس هستند، بگذارد و وجه قهرمانی او را در ذهن نوجوانان به حاشیه ببرد.
من زندهام
این کتاب که بیشک از بهترین کتابهای خاطرات دفاع مقدس است، خاطره اسارت معصومه آباد، نیروی 17 ساله هلالاحمر که مسئولیت یک یتیمخانه را برعهده داشته، روایت میکند. معصومه آباد با شروع حملههای دشمن بچههای یتیمخانه را به شیراز منتقل میکند و در راه برگشت از شیراز به آبادان، به اسارت دشمن بعثی درمیآید. او همراه سه دختر دیگر حدود چهار سال را در زندانهای عراق میگذراند که دو سال بدون اینکه نامش در فهرست صلیب سرخ آمده باشد، بهسختی سپری میشود. لحظهلحظه مطالعه این کتاب حس افتخار آمیخته به غم در وجود خواننده برانگیخته میشود و معصومه آباد میتواند الگوی مناسبی برای دختران نوجوان اینروزها باشد. تنها مشکلی که وجود دارد، اینکه ممکن است نوجوان بهلحاظ تفاوت زیاد موقعیتی نتواند آنطور که شایسته بوده، با نویسنده و راوی کتاب ارتباط برقرار کند و این مسئله تأثیرگذاری را کاهش میدهد.
دا
قطعاً یکی از باشکوهترین و درعینحال مظلومانهترین صحنههای دفاع مقدس که در کتاب دا به تصویر کشیده میشود، حتماً ارزش یکبار خواندن را دارد. کتاب دا خاطرات سیدهزهرا حسینی، دختری 17 ساله ساکن خرمشهر، از روزهای اولیه جنگ را روایت میکند که توسط اعظم حسینی نوشته شده است؛ گردباد حوادث در روزهای آغازین جنگ، پای سیدهزهرا حسینی را به قبرستان جنتآباد خرمشهر میکشاند و او به کار شستن مردهها مشغول میشود. اتفاقات و حوادث از او سیدهزهرایی دیگر میسازد تا جایی که روزی جنازه پدرش را خودش در قبر میگذارد؛ توصیفات جزئی و غمانگیز راوی به اینجا ختم نمیشود، او چندروز بعد وقتی در غسالخانه مشغول شستن پیکر شهدا بوده، با جنازه برادرش روبهرو میشود و بازهم خودش برادرش را کنار پدر خاک میکند. اما قضیه شهادت برادر را تا مدتها از مادرش مخفی میکند، بعدها به امدادگری مشغول میشود، اما تصرف خرمشهر او را مجبور به ترک این شهر میکند. در این کتاب صحنههای به غایت افتخارآمیز روایت شده است که توان روحی بالای راوی را نشان میدهد، اما شاید تحمل این خاطرات سنگین و غمانگیز برای نوجوانان ممکن نباشد و اشاره کتاب به صحنههای غمبار و وحشتناک روزهای ابتدایی جنگ او را بهجای علاقهمندی، دلزده کند.
راض بابا
کتاب کمحجم راض بابا، روایت زندگی شهیده راضیه کشاورز است که در انفجار سال 1387 در حسینیه کانون رهپویان وصال شیراز در سن 16 سالگی مجروح میشود و بعد به شهادت میرسد. این کتاب به قلم طاهره کوهکن نوشته شده که بسیار جذاب است و راضیه با آرزوی جراح قلب شدن، پُرقدرت وارد رشته تجربی میشود. راضیه دختری است نوجوان که سعی میکند در دین، اخلاق، درس و کل زندگی اول باشد؛ بهلحاظ نزدیکی زمانی، راضیه میتواند الگوی بسیار مناسبی برای دختر نوجوان امروز باشد.
با اینکه طی سالهای اخیر در مقاطع مختلف و بهویژه در جشنواره عمار، فعالیتهایی برای معرفی زنان و دختران قهرمان صورت گرفته، برای مثال مستندهایی با محوریت کتابهای خاطرات مذکور از زندگی دختران شهید انقلاب اسلامی ساخته و خوانشهای این کتابها در تلویزیون پخش شده، اما بازهم نمیتوان بهجرأت گفت که الگویی مناسب، جذاب و مؤثر به دختران نوجوان امروز ارائه دادهایم.
بهدلیل حساسیت بالای دختران نوجوان و روایتهای پُردرد این کتابها، شاید بهتر باشد دستاندرکاران فرهنگی این روایتها را متناسب با ذائقه نوجوانان در قالب فیلم ارائه دهند.
شاید اشتباه نباشد اگر بگوییم بیشتر تصویری که دختران نوجوان از دختران و زنان جنگ تحمیلی دارند در انتظار، مدارا و رنج کشیدن خلاصه میشود و ما کمتر توانستهایم افتخار را با هیجان به خورد دختر نوجوان امروز بدهیم.
واقعیت این است که چاپ کتابهایی با جلد گلگلی نمیتواند دختران نوجوان را ترغیب کند که از الگوهای غربی محبوبشان دست بکشند و به الگوهای ارائهشده در کتابها قناعت کنند.
این الگوهای خوب باید به اندازه کافی جذاب شوند تا نوجوانان دختر کشورمان بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند و شاید هیچ ساختاری به اندازه فیلم و سریال در این امر مؤثر نباشد.
شناسه خبر 15913