سپهرغرب، گروه شهر - عباس سریشی: وقتی باوجود تأکید بر حمایت همه جانبه از توسعه ناوگان عمومی پایانه پل پهلوانها دایماً میدان جنگ خودروهای شخصی و عمومی است.
امروزه شهرها در سراسر جهان بهدلیل گسترش عرصههای مسکونی، واحدهای تجاری و در نگاه اخص افزایش جمعیت، هر روز و ساعت با مشکلات گوناگون و پیچیدهای دست به گریبان میشوند که مدیران و مجریان مجبورند، برای برونرفت از آنها بهدنبال یافتن و ارایه راهکارها و طرحهای گوناگونی باشند.
البته هر کدام از این مشکلات، بسته به نوع و ماهیت یا مکان و زمان بروز آنها، مستلزم نسخهپیچی و راهکار ویژه است. در عین حال نباید ارائه و بکارگیری همین راهکارها نیز موجب بروز مشکلات برای بخشهای دیگر شده و اصطلاحاً شهر و شهروندان را از چاله به چاه بیندازد.
از منظر صاحبنظران اجرای یک طرح بدون پشتوانه فکری و تحلیل علمی و همهجانبه، خود به مثابه افتادن نخستین قطعه از یک دومینوی مشکلات است که میتواند تا ابد ادامه داشته و روال مدیریت و زندگی عادی در یک شهر را وارد یک سیگل ناقص کند. چرخهای که در کوتاه مدت، ضمن ساخته و پرداختهکردن حاشیههایی پررنگتر ازمتن، میتواند شاکله اعتماد عمومی به تخصص و دوراندیشی مدیران و مجریان شهر را در اداره آن زیر سؤال برده و حتی موجب بروز بدگمانیهای عمیقی نیز در حوزههای دیگر شود.
در واقع این یک انتظار و مطالبه طبیعی، از همه مسؤولان مدیران و مجریان اداره یک شهر است که در پیش مقدمه ارایه هر طرح و ایده مبتنیبر توسعه شهر میبایست که با تحلیلی جامع و نگرشی همه جانبه به تمامی اضلاع و وجوه آن، ضمن تعریف سناریو و پیشفرضهای مختلف، راه را بر روی هر گونه پیامد، احتمال و فرض وقوع مشکلات، بسته و تا حد امکان طرحی یکدست و کممشکل را به مرحله اجرا بگذارند.
هرچند در کشورهای توسعهیافته نیز اساساً، قبل از هرگونه اجرا یا تخریب و ساخت و ساز (کوچک و کموسعت ) همیشه کار گروهی از صاحبنظران و کارشناسان، ضمن مدتها تحلیل و تحقیق بر روی اصل و فرع موضوع علاوهبر ارائه توجیهی منطقی از علل و بایستگیهای اجرای طرح ( اقتصادی، فرهنگی، هنری و...) این تضمین را نیز به مدیران شهری میدهند که اولاً براساس نتایج تحقیقات و بررسیهای انجام شده، اجرای این طرح بدون کمترین مشکل و حاشیه بوده و در ثانی، خواهد توانست تا منافعی کاملاً مشخص و مطلوب و حداکثری را در یک بازه زمانی مشخص، به شهر و شهروندان ارائه دهد. در عین حال این توان را دارد که تعریفی بسیار قابل قبول و مطلوب را هم از توانایی مدیران شهری، در خصوص مسؤولیتپذیری و وظیفهشناسی، در قبال عموم بهمنصه ظهور برساند.
و درحالیکه متأسفانه در کشورهای کمتر توسعهیافته، اساساً نهتنها موضوع تحلیل و بررسیها و جامعاندیشی قبل از اجرا، هیچگاه و آنگونه که بایسته و شایسته آناست، مد نظر قرار نگرفته و لحاظ نمیشود، بلکه پس از بروز مشکلات نیز هیچ تصمیم و درمان خاصی هم، برای کاهش آنها اتخاذ یا در دستور کار قرار نمیگیرد و داستان آنها مصداقی میشود، بر مثل از چاه درآمدن و به چاله افتادن
اگرچه در این میان نیز غیراز همه مشکلاتی که برای مدتهای طولانی بر دوش شهر و شهروندان بار شده و ایشان را بهزحمت خواهند افکند، روایت سرمایهها و بودجههای بههدررفته، براثر بیتدبیری مجریان نیز چون نمک لای زخم شده که صدالبته با هیچ منطق و استدلالی هم قابل توجیه و توضیح نیست.
روایت آنچه میخواهیم و آنچه که بدست میآوریم...
اما از منظر همه صاحبنظران و کارشناسان یکی از الزامات مورد نیاز در هر شهری، موضوع دسترسی به ناوگان حمل و نقل عمومی برای همه افراد و بر اساس الگوهای تقاضای سفر است. در واقع حمل و نقل عمومی درونشهری، یکی از مهمترین ملزومات زندگی در هر شهر بوده و در این بین پایانهها، بهعنوان بخش مهمی از این سیستم که تسهیل کننده دسترسی هستند، دارای اهمیت فراوانی است. بنابراین طراحی و احداث انواع پایانه که دارای خصوصیات و ویژگیهای مورد نیاز شهروندان باشد، از اهمیت بالایی برخوردار است.
این ملاحظات از آن جهت دارای اهمیت است که در صورت تحقق، همه بایستگیها و شایستگیهای آن مؤلفه علاوهبر بالابردن سطح کیفی زندگی شهری، در عین حال میتواند موجب افزایش ضریب اطمینان و تأمین آسایش و امنیت روانی بیشتر شهروندان شود.
در واقع طرحان و مجریان اینگونه طرحها، ابتدا به ساکن بهدنبال ایجاد شرایطی هستند که میتواند ضمن کاهش بار ترافیکی شهرها (بهویژه در نقاط مرکزی) با حداقل زحمت، بیشترین رضایت را در شهروندان فراهم سازد زیرا دراین گونه از مدیریت، همه متولیان و مسؤولان براین باورند که، اگر بتوانند مسافران را در سریعترین زمان و با ایمنی لازم و بدون هرگونه دردسر و حاشیه، به مقصد برساند یا مدت انتظار ایشان را کاهش دهد، قدم بسیار بلندی را برای رسیدن به آرمان شهر توسعهیافته خواهند برداشت.
البته همانطورکه در پیشگفتار کلام نیز بهآن اشارهشد، اگر توجه و ورود به این مسئله، بدون توجه به جوانب و موضوعات مربوط آن صورت گیرد، قطعاً نه فقط با موفقیت همراه نخواهد بود بلکه ناخواسته بر دامنه و شدت مشکلات نیز میافزاید
معادله چند مجهولی حل ترافیک...
اگرچه تا یکی دو دهه قبل، همدان نیز بهمانند برخی شهرها تا حدودی از معضلات ترافیک سنگین و خیابانهای شلوغ و نیز تردد خودروهای شخصی و عمومی دور بود و مردم با اعصابی نسبتاً آرام، به زندگی خود مشغول بوده و روزگار میگذرانند، ولی در طی چند سال اخیر، در پی توسعه و افزایش جمعیت، این شهر نیز ناخواسته گرفتار ترافیک و راهبندان و کندی حرکت شده و همین امر باعثشد تا دیگر روی خوش به خود نبیند.
هرچند در راستای حل این معضل اُختاپوسی، مدیران شهری دائماً بهدنبال بررسی و اجرای طرحهای مختلفی برای کاهش تراکم خودرویی و ترافیک از متن و بهخصوص مرکز شهر و خیابانهای منتهی به آن هستند. با این حال مسئله اینجاست که برخی از طرحها، ابتدا به ساکن، دورنمای خوبی را برای برونرفت از مشکلات موجود بههمراه داشته اما متأسفانه پس از اجرا، نهفقط آنچه که انتظار میرفت، محقق نگردید، بلکه در پیامدهای خود نیز باعث بروز مشکلات جدیدتری شده که اکنون بهمثابه،گرهرویگره کلاف، مشکلات را کورتر از قبل کرده است.
بهطور نمونه با اجرای طرح پیادهراهسازی سه مسیر بوعلی، اکباتان و میدان امام خمینی(ره)، اکنون بار ترافیکی بیشتر و خارج از تحمل، بر دوش چهار خیابانشریعتی، تختی، باباطاهر و شهدا تحمیلشده و باعث شده تا حجم بیشتری از خودروها در این مسیرها گرفتار شوند.
اگرچه در راستای مرتفعنمودن همین مشکل نیز متعاقباً با اجرای طرح ترافیکی، فقط خودروهای عمومی اعم از تاکسی، ون و اتوبوس مجاز به تردد در این چهار خیابان شدند. با این حال حضور پرشمار و بینظم و پرحاشیه همین وسایل نقلیه عمومی نیز بهعینه ثابتکرد که داستان ترافیک و کندی حرکت در شهر ما، بیشتر از موضوع کمیّت خودروها. تنگی خیابان، بیشتر متأثر از کیفیت فرهنگی خودروریی است. لاجرم باید برای آن به فکر چاره اساسی بود.
در واقع این رویه بیشتر، مبیّن ضعفهای اساسی و خلاءهای آشکار و نیز نوع نگرش و تفکر ما نسبتبه قواعد، شایستگیها، بایستگیها و الزامات رانندگی و تردد خودرویی است تا چیزهای دیگر.
اما جدا از موضوع تردد شریانی خودروها و مشکلات خاص این بُعد؛ بیشک داستان توقف و صفهای طولانی انتظار خودروهای عمومی در این نقطه تراکم و تزاحم هم از دیگر مشکلاتی است که امروزه و صد البته باشدت بیشتری نسبتبه قبل، گریبان همین چهار خیابان باقی مانده را گرفته و باعث شده تا ناچار مسؤولان و مدیران، بهعنوان یکی از اصلیترین و در عین حال، اولیترین راهکارها برای کاهش ترافیک ساکن، موضوع ساخت پایانه برای اتوبوس، تاکسی و ون را در دستور کاری خود قرار دهند.
پایانه، پارکینگ یا میدان رقابت...
مدتی است که از راهاندازی چند پایانه بهاصطلاح درونشهری میگذرد. درحالیکه بهجز یکی (پایانه اتوبوس در انتهای گذر) بقیه، چندان تعریف خاصی از پایانه، نداشته و بیشتر در حکم ایستگاه هستند. ولی ظاهراً اطلاق کلمه پایانه باعث شده تا فعلاً برخی مسؤولان جوابی برای مشکلات پیدا کرده و اصطلاحاً این فرصت را داشته باشند تا برای مدتی صورت مسئله را پاک کنند. بی توجه به اینکه داستان حال و روز این پایانهها هم، چیزی شده شبیه همان مَثل از چاله در آمدن و به چاه افتادن....
البته برای درک بهتر این موضوع هم مصداقی بهتر از پایانه خودروهای ون در پل پهلوانها پیدا نمیکنید، زیرا اینجا از همان بدو افتتاح پرطمطراق خود که قرار بود به،عنوان کمکحالی، برای افزایش آرامش مسافران و نظم شهر (به خصوص در مرکز شهر) نقشآفرین شود اما حالا و با کمال تأسف بیشتر به میدان جنگ و رقابتی تبدیل شده که به صورت مدوام میتوان در آن شاهد انواع و اقسام پارکهای دوبل و سوبل و لاییکشیهای مویی، بین خودروهای ون و شخصی، درگیری، فحاشی و... بین رانندگان بود که نه در شأن شهروندان ماست و نه درخور نظام مدیریت شهری.
درواقع داستان پایانه پل پهلوانها بیشتر به معرکه بازاری شبیه است که هرکس بهقدر مهارت و جسارت یا حتی حماقت خود، سعیدارد تا به هر شکل شده، خودروی خود را در هر گوشه و کناری از آن جا داده یا بهعنوان یک مسیر میانبر، جهت تردد یا حضور در منطقه طرح ترافیکی، از آن استفادهکند. بیآنکه هیچکس اعم از مأموران راهور یا مسؤولان و مدیران شهری، از در برخورد و ممانعت ازتکرار آن برآیند.
جدا از بحث مسافرکشان و خودرهای شخصی بسیاری از راننندگان ونهای حاضر در این پایانه، با اعتراض به وضع موجود عنوان میکنند که برای ورود یا خروج مجبورند، طی مدت زمانی نسبتاً طولانی، ضمن حرکات محیرالعقول خودروری چندمتری خود را از بین فواصل چند سانتیمتری این خوردها، که اساساً نیز معلوم نیست چگونه به آن راه یافتهاند، چنان عبوردهند که الحق جا دارد آنرا در کتاب گینس ثبت و ضبط کنند.
از منظر ایشان شاید مهمترین موضوع قابل طرح در این میان، مشخصنبودن مرز بین پایانه و پارکینگ است، که نه فقط ونها را مجاز به استفاده ازآن میکند، بلکه بسیاری از خوردهای شخصی هم، این اجازه را مییابند تا ضمن پارک خودرو درآن، به این تراکم و آشوب بیافزایند. اگر در ساعات پیک ترافیک (سر ظهر و غروب) سری به این مکان بزنید، قطعاً متوجه وخامت و شکنندگی اوضاع نابسامان آن خواهید شد.حالا داستان آن چند مالکی هم که از زمینهای خود بهعنوان پارکینگ استفاده کرده و از محل دریافت کرایه امرار معاش میکنند هم، به جای خود.
بهتصریح اکثر رانندگان ون، این مسیر بهخودی خودآنقدر تنگ و کمظرفیت هست که نمیشود در آن این تعداد زیاد از خودروها که قصد توقف دارند را، جا داد. حالا تصورکنید، وقتی برخی رانندگان به اشکال ناهنجار و غیر منطقی در آن پارککرده و ساعتها، بهدنبال کار خود میروند یا به هر شکلی، قصد تردد و تغییر مسیر یا عبور از این معبر را دارند، چه وضعیتی در اینجا شکل میگیرد.
البته نمونه اینگونه طرحهای ترکیبی هم، در شهر همدان کم نیست. جاهایی مثل خیابان تختی و کوچه منتهیبه سرپل یخچال یا پارکینگ و پایانه تاکسیها، در منطقه کولانج که همگی روایتگر درهمآمیختگی و تداخل بین خودروهای شخصی و عمومی هستند. جاییکه بهنام ناوگان حمل و نقل عمومی، نامگذاری میشود. اما در همان زمان نیز شهرداری بهصورت غیرمستقیم و بهواسطه پیمانکارانی که عهدهدار پارکبانی هستند. درحال استحصال سود از محل دریافت حق پارک خودروهای شخصی است و معلوم نیست که در این شکل مدیریت دو پهلو و یک بام و دوهوای شهر، عاقبت قرار است، چه چیزی عاید مردم شود؟
شناسه خبر 19585