سپهرغرب، گروه اندیشه: آنچنان که باید، مسیر علم در کشورما به صورت جدی از نظر بررسی موانع ذهنی و مفهومی دنبال نشده است.
متن زیر یادداشتی از حجت الاسلام رسول جعفریان است که در ادامه میخوانید؛
در نوشتههای انتقادی پیش از مشروطه، و همین طور بعد از آن، تا دوره بیست ساله، به طور مرتب، از عوامل ترقی و رشد یاد شده و یکی از مهمترین آنها علم و پیشرفتهای علمی ذکر شده است. ای کاش میشد روزی این مسأله را در آن متون دنبال کرد، اینکه بسیاری از کسانی که به مقایسه این طرف آب و آن طرف پرداختند، توصیه کردند که علم یکی از کلیدواژههای اصلی پیشرفت جوامع اروپایی است و ما هم باید همان راه را برویم. این توصیهها گهگاه مورد توجه سیاستمداران هم بود.
طبعاً وضعیت جامعه، از نظر تمدنی، توجه بسیاری را به مشکلات دیگری که اجرایی بود جلب کرد. همین طور، مواجهه با استبداد قاجاری، بسیاری را به سمت و سوی مسائل سیاسی و تحلیل آنها و نیز بحث از تئوریهای حکومت کشاند، اما در لابلای اینها، مسأله علم، دست کم یکی از مسائل مهم بود. نشریات دوره قاجاری، در این زمینه بسیار از علم مینوشتند. بعد از مشروطه هم باز تلاشهایی شد. در سایه دارالفنون، همین طور در دارالترجمههای ناصری و ظل السلطانی، این بحث ادامه داشت.
در حوالی سال 1300 و بعد از آن، این مسأله جدی تر شد. خیلی جدی. شواهد زیادی میشود نشان میداد از نظر نویسندگان آن روز، مساله ترقی با توسعه علمی همراه تلقی میشد. بی شک پدید آمدن دبیرستانها در ایران که با تلاش علی اصغر حکمت بود، و همین طور دانشگاه تهران، روی همین انگیزه بود. حتی سنت گرایانی مانند سید جلال الدین طهرانی، در گاهنامه خود، نیمی از آنها را به معرفی دانشمندان جدید اروپا و امریکا و نیمی را به معرفی عالمان قدیمی دنیای اسلام اختصاص میداد.
به نظرم این حرکت، چندان ادامه نیافت. نه اینکه آن مقدار هم که توصیه میشد، ترویج علم به معنای اصیل کلمه بود، که اصلاً چنین امری متصور و مورد انتظار و توقع هم نبود، اما همان مقدار اندک هم در توسعه علم دنبال نشد و تحقق نیافت. دوره پهلوی دوم، به هیچ روی دانش جدی گرفته نشد و بیشتر همان رنگ و لعاب فرنگی مآبی بود. این روش حکومت بود. استفاده از فرنگیها اصل بود. تحصیل کردههای جدید از غرب برگشته، دل در گرو آن طرف داشتند. بسیاری از سیاستمداران، طرحهای اصلی را با کمک دانشمندان غربی و متخصصان آن طرف سامان میدادند. با این حال، مجلات علمی و مقالات مختلفی در سالنامهها و نشریاتی که اندکی بعد تحت عنوان دانشمند و غیره پدید آمد وجود داشت.
این سنت از دوره بیست ساله بود و سالنامهها گواه است. در همین زمان، در عصر پهلوی دوم، از یک طرف چپ گرایی شدید مارکسیستی مسیر علم را تعطیل و هم را اهل سیاست و اقتصاد کمونیستی و ادبیات تند و تیز کرد. به طوری که ذهن جامعه را از علم دور میکردند و یکسره دنبال ایدئولوژی بودند. و از طرف دیگر، مذهبیها هم دنبال اهداف خود بودند.
به نظرم، اندک احساساتی که در مردم برای تغییر و پیشرفت بود، از مسیر علم دور ماند و جامعه ما به سمت و سوی دیگری رفت. دلم میخواهد این داستان به خوبی نوشته شود. مطمئنم تلاشهایی برای بررسی این مسیر شده است، از جمله کتاب راهی که رفته ایم. اما آنچنان که باید، مسیر علم در کشورما به صورت جدی از نظر بررسی موانع ذهنی و مفهومی دنبال نشده است. ما هیچ وقت علم را جدی نگرفتیم. شاید واقعاً نمیتوانستیم. یعنی در مقطعی از تاریخ بودیم که اصلاً امکانش نبود.
از وقتی ژاپن و چین و دیگر شرقیها به میدان آمده اند، قدری امیدوارتر شده ایم، اما هنوز معتقدم، موانع آن قدر جدی و زیاد و در تمام بدنه جامعه ما حضور دارد که اصلاً و ابداً امیدی نیست. ما البته میتوانیم تا اندازهای در صنعت فعال باشیم و در این زمینه، به هر دلیل پیشرفتهایی داشته باشیم، اما هیچ وقت علم جدید را درک نخواهیم کرد. اصلاً دست خودمان نیست، جنس فکر ما این نیست.
شناسه خبر 21362