سپهرغرب، گروه سیاسی: رهبرانقلاب اسلامی، در ارتباط تصویری با نمایندگان تشکلهای دانشجویی (1399/02/28) فرمودند: «برای هرگونه تصمیمگیری و اقدامی، بایستی به موقعیّت کنونی کشور توجّه کرد.» در ادامه موقعیت کشور را از سه زاویه دید، تشریح کردند. برای بررسی بیشتر این نگاه، مهدی محمدی، کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی و بینالمللی، گفتوگویی انجام داده است که میخوانید.
* یکی از مهمترین فرازهای اخیر بیانات رهبر انقلاب، ارائه نقشه هوایی یا به تعبیری استفاده از یک نقشه کلان، در تحلیل وضعیت کشور است. ایشان میفرمایند: «بهنظر من، برای هرگونه تصمیمگیری و هرگونه اقدام، بایستی به موقعیّت کنونی کشور، توجّه کرد که موقعیّت بسیار مهم و حسّاسی است.»
از سه زاویه و نگاه کلی، یعنی مبارزه وسیع و عظیم در سطح جهانی با جبههی استکبار، ظرفیتهای بالای کشور برای مقابله با دشمنان و احساس عزّت و قدرت، نهادینه شده در کشور، به موقعیت کشور نگاه میکنند. اگر بخواهیم، این نگاه را تحلیل کنیم و با دو بُعد داخلی و بینالمللی، مؤلفههای این نقشهی کلان را بیان کنید، برای ما چه پیامی خواهد داشت؟
* یک راه خیلی خوب، برای درک عمق تحلیلی که حضرت آقا بیان فرمودند، اینست که بهنحوهی مواجهه دشمن با جمهوری اسلامی، بهویژه ظرف دو سال گذشته نگاه کنیم. اگر این مواجهه درست تحلیل بشود، بهخوبی روشن میکند که مؤلفههایی که حضرت آقا اشاره فرمودهاند، تا چه حد مبتنیبر واقعیت صحنه است. ببینید یک پروژه فشار بسیار جدی بر کشور، ظرف دو سال گذشته آغاز شد که اوج آن، شهادت سردار سلیمانی بود. خودشان هم به آن کمپین، فشار حداکثری میگویند. وقتی در استراتژی طرف مقابل دقیق بشویم و از خودمان، این سؤال را بپرسیم که هدف اینها چیست؟ با این همه فشاری که دارند، به ما میآورند، چه کاری میخواهند انجام بدهند؟ به این نتیجه میرسیم که آنها، بهدنبال نشاندن ایران، بر سر میز مذاکره هستند. این حرفی است که از روز اول هم آن را میزدند. یعنی میگفتند که ما همهی فشارهایی که داریم به ایران میآوریم، بهخاطر اینست که ایران را مجبور کنیم، محاسباتش را تغییر بدهد و به پای میز مذاکره بیاید تا دربارهی ابعاد راهبردی قدرت ملی خودش، صحبت کنیم. این حرفی است که بهصراحت میگفتند.
همین الان هم که من دارم، با شما حرف میزنم، دارند پیغامهای قابلتوجهی برای ایران میفرستند. که هر طور شده، قبل از نوامبر و انتخابات آمریکا، با توجه به وضعیتی که ترامپ، در نحوهی مدیریت بحران کرونا گرفتار آن است، ایران را به پای میز مذاکره بیاورند. معنی این کار چیست؟ سؤالی که ما باید از خودمان بپرسیم، اینست که؛ چرا آمریکا بهشدت متقاضی مذاکره با ایران است؟ چرا هدف نهایی از فشار را مذاکره تعریف میکنند؟ این نشاندهندهی اینست که اینجا، یک قدرت و بهتعبیر حضرت آقا، احساس عزّتی وجود دارد. اینجا یک ظرفیت عظیمی وجود دارد که برای دشمن، قابل تحمل نیست. منتها چون نمیتوانند، به روشهای دیگر این قدرت و عزت را از ما بگیرند، میخواهند به روش مذاکرات و از طریق تعامل، که هدف از این تعامل هم، گرفتن مؤلفههای قدرت ایران است، ما را تهی کنند. اگر ما همین حقیقت را یعنی اصرار و تلاش دشمن برای نشاندن ایران بر سر میز مذاکره را خوب به آن توجه کنیم، آنوقت آن سه محوری که حضرت آقا فرمودهاند، کاملاً مبتنیبر واقعیت صحنه درگیری راهبردی ما و دشمن خواهد بود.
* در ادامه امتداد این طراحی و تبیین نقشه کلان، رهبر انقلاب به کلیدواژه امید، بهعنوان شاهکلید موفقیت و راهگشای مشکلات و کلید اساسی همه قفلها اشاره میکنند. بهنظر شما این امید، واقعاً یک امید برخواسته از یک اتفاق واقعی است یا یک امید موهومی است که فقط میخواهد، انرژی پمپاژ کند؟
* در مطالعات اجتماعی که اخیراً در دنیا باب شده، شاخص امید، یکی از شاخصهای جدی است که با آن، ابعاد قدرت ملی کشورها را میسنجند. یعنی جوامع امیدوارتر، قویتر محسوب میشوند و جوامع ناامیدتر، ضعیفتر بهحساب میآیند. بهنظر من شاخص امید در ایران، یک وضعیت دوگانهای دارد. در آخرین پیمایشها میزان امیدی که مردم به حل مسائلشان از طریق دستگاههایی مثل مجلس و دولت، با همین وضع فعلی دارند، واقعیت اینست که خیلی وضعیت خوبی ندارد. یعنی مردم خیلی باور ندارند که این دستگاهها، با وضعیت خمودگی و ناکارآمدی که دارند، بتوانند مشکلی را حل کنند. چون تعریف شاخص امید، به میزان باور مردم، به حل مسائل، در گذر زمان است. بهعقیده من، شاخص امید مخصوصاً در چهار پنج سال گذشته، با توجه به وعدههایی که داده شده بود، عمل نشد، آسیب دیده است. ولی وقتی که پای اصل نظام وسط میآید، براساس آخرین پیمایشهای داخلی و خارجی، مردم هیچ آلترناتیو و جایگزینی برای نظام جمهوری اسلامی قائل نیستند و معتقدند که مشکلات، باید در چارچوب نظام جمهوری اسلامی حل شود. وقتی که پای مسائل کلان مربوط به اساس نظام، مثل شهادت حاجقاسم سلیمانی وسط میآید، یکی از باشکوهترین صحنههای حضور تاریخی را در تاریخ بشریّت خلق میکنند. بنابراین شاخص امید، نیازمند یک تحلیل دقیقتری است که نمیشود، حرف کلی راجع به آن زده شود. تا جایی که به ساختارهای اجرایی مربوط است، شرایط خوب نیست. ولی جایی که به اصل نظام مربوط است، شاخص الحمدللّه وضعیت قابلقبولی دارد.
* رهبر انقلاب در کنار مسئله امید، راهبرد دولت جوان حزباللهی را هم در این دیدار مطرح کردند. اما منظور ایشان از جوان، الزاماً یک فرد 32 ساله نیست، بلکه روحیهای است که بتواند، مسائل کشور را حل کند و ما را یک گام به پیش ببرد. این راهبرد، در کنار امید و آن قدرت نهادینه شده جمهوری اسلامی،چقدر پیشبرنده است؟ آیا به تعبیر ایشان، تنها راه علاج همین است؟ این دولت چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟
* این دومین باری است که حضرت آقا، به مسئله دولت جوان انقلابی، بهعنوان تنها راهحل مسائل کشور اشاره میکنند. یعنی بهجز دولت جوان انقلابی، ظاهراً راهحل دیگری نیست. بهنظر من اینجا، چند نکته مهم وجود دارد. نکتهی اول اینست که ایشان، تفاسیر مبتنیبر سن را، از دولت جوان انقلابی دقیق بیان کردهاند. معلوم است که مسئله سنی مهم است، ولی ایشان مشخص کردند که مقصودشان از دولت، کسانی که هنوز به اندازهی کافی پخته نیستند یا کسانی که میخواهند، مدیریتهای رسانهای، تبلیغاتی و هیجانی داشته باشند، نیست. از طرف دیگر نیز تأکید کردند که مصداق از نظرشان، شهید حاجقاسم سلیمانی است. وقتی این مصداق را نصبالعین قرار دهیم، موضوع برایمان، خیلی شفاف میشود. به عقیده من، حاجقاسم دو نوع جوانی داشت. در شصت سالگی، به دو معنا جوان بود. اول، جوانی در فکر بود که دو شاخص دارد. شاخص اول؛ فکر جوان انقلابی است که از اصولش کوتاه نمیآید، معامله و سازش نمیکند و آنجایی که باید میایستد. شاخص دوم؛ خلّاقیت است که راههای میانبر را پیدا میکند. مدیریت حاجقاسم مملو از پیداکردن راههای میانبر در زمانی بود که ظاهراً همهچیز به بنبست رسیده بود. وقتی در سوریه یک بنبست بزرگ ایجاد شد، ایشان یک قدرتی مثل روسیه را وارد معادله سوریه میکند و آن را را تغییر میدهد.
دوم؛ مدیریت جوانانه است. مدیریت جوانانه مبتنی بر خطرپذیری، ریسکپذیری، توجه به تجربه در کنار دانش و پیگیری مسئله تا حل مسئله است. وقتی شما مسائلی را باز کنید و هیچکدامش را جمع نکنید، اسمش مدیریت نیست. حاجقاسم مسائلش را حل میکرد. با ریسک بالا وارد موضوعاتی میشد که دیگران حاضر نبودند، وارد آن بشوند و نتیجه را تولید میکرد. مردم اکنون از ما نتیجه میخواهند. کار بدون نتیجه، اسمش کار نیست. شما باید بتوانید، موضوع را حل کنید. من فکر میکنم از این جنبه، آقا بیش از آنی که نظر بر مصادیق داشته باشند، از یک روحیه و از یک مجموعهای از شاخصها حرف زدند و مصداق روشنی هم جلوی روی ما گذاشتند، که تکلیف خیلی چیزها را روشن میکند.
* یکی از نکاتی که رهبر انقلاب، در فرازهایی از بیانیه گام دوم به آن اشاره داشتند، ورود نیروهای جوان به عرصههای تصمیمسازی، تصمیمگیری و حوزههای اجرایی است. حتی در دیدار اخیر نیز به این موضوع اشاره کردند. امروز رسانهی ملی، بخشهای جوان و انقلابی هم دارد که موجبات شادابی و اتفاقهای جدید و نوینی را رقم زدند. ورود نیروهای جوان به عرصههای مدیریتی، چه مؤلفهها و متغیرهای جدی دارد؟ چه آفتهایی میتواند، بر این موضوع مترتب باشد که بعضی مواقع، ما شاهد تصمیمگیریهای هیجانی یا تصمیمگیریهای ناپخته هستیم؟
* اگر میخواهیم از هر دو طرف این پروژه موفق شود، باید تغییراتی هم از سمت حاکمیت، و هم از سمت جوانان انقلابی ایجاد. از سمت حاکمیت نیز باید خطرپذیری و ریسکپذیری افزایش پیدا کند. باید این درک بهوجود بیاید که وقتی شما یک جوان را بالای سر یک کار مهم میگذارید، ممکن است که خطاهایی از جانب او هم رخ بدهد. ولی در میانمدت حجم موفقیتهایی که ایجاد خواهد شد، قابل مقایسه با آن خطاهای جزئی ابتدای راه نیست.
حتی ما این تجربه را در دوران دفاع مقدس، بهصورت جدی داشتیم.
* اصلاً انقلاب و دفاع مقدس، به این شکل اداره شد. جنگی که نهایتاً منجر به شکلگیری سرمایه عظیمی، در ماههای اول در کشور شد و توسط جوانانی پیش برده شد که شاید، تجربه یک روز طرحریزی نظامی یا اجرای عملیاتهای نظامی را هم نداشتند. بزرگان و نسل قبلی ما باید بپذیرند که جوان، آرمانخواه است و بهسادگی متقاعد نمیشود و باید او را اقناع کرد. با دستور از بالا خیلی سخت میشود، جوانان را متقاعد کرد که نگاهی را که خودشان دارند، کنار بگذارند و یک مسیر جدید را در پیش بگیرند.
مجموعهای از این ریسکها باید پذیرفته شود. البته این مسیر شروع شده است. حداقل ما در انتصابات رهبر انقلاب و در انتصابات نهادهای زیرمجموعهی ایشان، از جمله صداوسیما داریم، ثمرات، نتایج و توفیقات این ریسکپذیری را میبینیم. اما این همه ماجرا نیست. از سمت جوانان انقلابی هم، باید تغییراتی رخ بدهد. نخستین و مهمترین تغییر اینست که دوستان جوان ما، باید درک کنند که این یک مسیر تدریجی و پلکانی است. از روز اول نمیشود، بر روی پلهی آخر رفت. همانقدر که دانش، نشاط و روحیهی جوانی مهم است، تجربه، پختگی و آشنا شدن با مکانیزمهای تصمیمسازی در سطوح کلان هم اهمیت دارد. این موضوعی نیست که یکشبه بهوجود بیاید و طول میکشد. جوانان باید از فضاهای هیجانی عبور کنند و مرزهای ذهنیشان را گسترش دهند و ادبیاتشان محترمانهتر باشد. بهجرأت میگویم که اگر میخواهند، کار بزرگی کنند و در کشور مدیریت کلان، به ایشان سپرده شود، باید از فضاهای دانشجویی عبور کنند. بهنظرم اگر این تغییرات، از هر دو طرف رخ دهد، این پروژه هم امکانپذیر است و انشاءاللّه حلال مشکلات کشور خواهد بود.
بهنظر شما امروز کشور در ردههای مختلف، پذیرش این تغییر نسلی را دارد؟
* ببینید؛ البته سختیها و مقاومتهایی وجود دارد، ولی تداوم ندارد. نخستین دلیلش هم اینست که یک اراده سطح بالا از جانب رهبر انقلاب، در این موضوع وجود دارد و من فکر میکنم که این اراده، ارادهی مستحکمی است.
دقیقاً منظور شما از این مقاومت چیست؟ و چرا باید چنین مقاومتی وجود داشته باشد؟
* واقعاً خیلی پیچیده نیست. بالاخره در مدت چهار دهه، یک مجموعهای از مناسبات در حوزههای مختلف شکل گرفته و یکسری آدم، در پستهای مختلف فقط جابهجا شدهاند. اگر به بدنهی دولتها مراجعه کنیم، میبینیم که رأس دولتها، اتوبوسی رفته و اتوبوسی آمدهاند. ولی یکسری این وسط ثابت ماندهاند. درواقع به یک معنایی میتوان گفت، که وضعیت امروز کشور، محصول و کارنامه همین آدمهایی است که از جایشان تکان نخوردهاند. البته این وضعیت، خیلی به کشور ما اختصاص ندارد. مثلاً این وضعیت، برای کشوری مثل انگلستان که دارای سنت دولتداری چند سدهای است، هم حاکم است. بهطور کلی ظاهراً این یک قاعده است که وقتی کسی روی صندلی نشست، سخت بلند میشود. مخصوصاً اگر این وسط، یک منافعی هم شکل گرفته باشد که عموماً وجود دارد. من خدای ناکرده نمیگویم، که همهی این منافع نامشروع است، ولی حداقلش اینست که سیستم بهتدریج و در گذر زمان، در حل مسائل ظرفیتش کاهش پیدا میکند.
آدمها میتوانند، تقریباً یکدهه یک جایی را با ایدهی خوب اداره کنند و دائماً با خلاقیت سیستم را متحول کنند. ولی بعد از مدتی، دچار محافظهکاری و خمودگی میشوند و تلاش میکنند تا وضع موجود را حفظ کنند. مثل حاجقاسم خیلی کم پیدا میشود که آقا بگویند، اگر ده سال دیگر هم ایشان و من بودیم، او را همچنان در همان جایگاه نگه میداشتم. چون ویژگی شهید سلیمانی این بود که روز آخری که داشت، سیستم خودش را اداره میکرد، چنان اداره میکرد که گویی روز اول است. خلاقانه و با ریسکپذیری بالا مدیریت میکرد و خودش جلوتر از بقیه بود.
البته این مقاومتها، خیلی دوام نخواهد آورد. علتش هم اینست که مسائل پیچیده شدهاند و نسل گذشته، اساساً ظرفیتهای ذهنی و اجرایی لازم برای درک، هضم و حلّ این مسائل پیچیده را ندارد. همین الان هم، بهنظرم یک بخشی از آن اتفاق افتاده است و ما وسط راه هستیم. البته هر چقدر جلوتر برویم، چون به لایههای بالاتری از سطوح مدیریت اجرایی میرسیم، ممکن است، مقاومت سختتر بشود که آنجا، اراده حاکمیتی جدیتری لازم است.
شناسه خبر 22484