میرجلالالدین کزازی در گفتوگو با سپهرغرب پیرامون نظامی گنجوی:
دانایان با داستانسرایی در «چندی» و «چونی» کار خویش کامگار میشدند
سپهرغرب، گروه دُرهای دَری - فاطمه فراقیان: میرجلالالدین کزازی بیان کرد: در فرهنگ و ادب ایرانی هنجار پایدار آن بوده است که فرزانگان، اندیشمندان و دانایان اندیشهها و آموزههای خویش را در پیکره داستان با دیگران در میان مینهادهاند؛ زیرا بر این باور بودهاند که به شیوه یادشده هم در «چندی» و هم در «چونی»، بیشتر در کار خویش کامگار خواهند بود.
در صفحه «دُرهای دری» سپهرغرب بر آن هستیم تا مفاخر ادبی زبان پارسی و ایران شکوهمند را هرچند اندک، به مخاطبان خود بشناسانیم. در تاریخ 14 اردیبهشتماه شمهای از عطر وجود «مولانا» را به شما رساندیم، در 25 همان ماه نیز از «فردوسی» (بهمناسبت روز بزرگداشت شاعر) سخن راندیم، 12 خردادماه هم از «خاقانی» گفتیم و حال با ما همراه باشید تا شما را با یک شاعر داستانسرای برجسته بهنام «نظامی گنجوی» آشنا کنیم.
الیاس بن یوسف بن زکی متخلص به نظامی، شاعر و داستانسرای ایرانی قرن 6 بوده که در گنجه به دنیا آمد و درگذشته 607–612 هـ.ق است. شاهکار نظامی خمسه یا پنجگنج بوده که جزء داستانهای غنایی است و او را باید پیشوای اینگونه شعر در ادب فارسی دانست. نظامی 30 سال از عمر خود را صرف سرودن پنجگنج در قالب مثنوی کرده که شامل: مخزنالاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفتپیکر و اسکندرنامه است.
مخزنالاسرار در زمره ادبیات تعلیمی، خسرو و شیرین و لیلی و مجنون در گروه ادبیات غنایی، هفتپیکر که آن را بهرامنامه و هفتگنبد نیز میگویند سرگذشت افسانهای بهرام گور بوده که رگههایی از سمبولیسم دارد و اسکندرنامه که مشتمل بر دو بخش شرفنامه و اقبالنامه بوده، پیرامون اسکندر سخن میراند و مصداق ایدهآلیسم است. نظامی در اسکندرنامه قصد تاریخنگاری ندارد؛ در شرفنامه اسکندر یک پهلوان بوده، اما در اقبالنامه استعداد پذیرفتن نقش پیامبری را پیدا میکند.
نظامی نیز از ارکان شعر فارسی است که سبکی خاص دارد، او در ایجاد ترکیبات تازه و ابداع معانی دلپسند و تصویر جزئیات با نیروی تخیل، بینظیر بوده؛ اما بهدلیل آوردن اصطلاحات علمی، واژگان عربی وافر، بسیاری از اصول عرفان، علوم عقلی و گنجاندن خیالات باریک در اشعار خود، دریافتن سخن او گاه بسیار دشوار است. نظامی درواقع وامدار کسی در سرودههایش نیست، اما بههرحال از فردوسی و سنایی تأثیر پذیرفته است؛ از طرف دیگر مقلدان او زیاد هستند، مانند دهلوی، جامی، خواجوی کرمانی و حتی مولانا، سعدی و حافظ.
نظامی نیز همچون دیگر شعرا در آثار خود از آیات و روایات اسلامی بهره برده است و بارزترین آنها در آغاز پنجگنج بوده که میگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم/هست کلید در گنج حکیم» و در کشفالاسرار و عدهالابرار آمده: «جعفر بن محمد گفت بسم الله کتاب خدای را همچون کلید است درها را؛ پس به هیچ در خانه نتوان شدن بیکلید» و یا توجه به این حدیث پیامبر که میفرمایند: «المُلک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم» که در این بیت شاعر دیده میشود: «خانه بَرِ ملک، ستمگاری است/ دولت باقی ز کمآزاری است».
داستانسرایی در قالب شعر از نبوغهای نظامی است، گرچه قبل از وی نیز کسانی همچون سنایی و فردوسی این کار را کردهاند، اما درواقع نظامی این شیوه را به کمال میرساند؛ داستانسرایی برای همه و بهخصوص پادشاهان جالب و مشغولکننده بوده و شاید وی با این روش خود را از ستایشگری پادشاهان میرهاند!
از کارکردهای داستان میتوان به افزایش آگاهی، آفرینشگری، تمرین برای مدارا، انتقاد از زمانه، تخدیرگری (به جهت سرگرمکنندگی)، تفکربرانگیزی، تعلیم، تجسمبخشی به اعتقادات، آشنایی با فرهنگ ملل و تواناییبخشی به قدرت تخیل و تجزیه و تحلیل نام برد.
در ادامه برای معرفی نظامی، این گوهر عشقآفرین، به سراغ استادی رفتیم که در زمره تاریخ شفاهی ایران بهشمار میرود و به گمان نگارنده اسطوره حفظ زبان پارسی در عصر فراموشی کنونی است؛ «میرجلالالدین کزازی» استاد دانشگاه، شاعر، نویسنده، مترجم، شاهنامهپژوه و پژوهشگر برجسته ایرانی در زبان و ادب فارسی بوده و با آن گویش زیبا که از واژههای پارسی سره در گفتار و نوشتارش بهره میبرد، حس غرور ملی را در آدمی زنده میکند.
استاد بهعنوان نخستین پرسش بفرمایید که علت گرایش نظامی به داستانسرایی در قالب شعر، چیست؟
برترین خاستگاه و انگیزه این پدیده آن است که همواره در درازنای تاریخ ایران برترین هنر، هنری بوده (و هنوز نیز هست) که در زبان رخ میدهد و آفریده میشود؛ آن هنر سرواد (آنچه سروده میشود) و سخن است. از همین رو بوده که شمار داستانهای نوشته در سخن پارسی در سنجش با داستانهای درپیوسته، بسیار اندک است.
از سوی دیگر آن داستانهای نوشته نیز بیشتر از گفتار داستانگویان ستانده شده است؛ کسی در گوشهای مینشسته و آنچه را داستانگویی بر زبان میرانده، مینوشته است. اینگونه داستانها که از دیرترین روزگاران در فرهنگ و ادب ایرانی کاربرد داشتهاند و هنوز نیز کمابیش دارند، در شمار برترین نمونههای نوشتار یا نثر پارسی هستند؛ از داستانهایی همچون دارابنامه طرسوسی تا امیرارسلان نامدار، پیداست که نظامی هم از همین روی بوده که بزمنامههای خویش را درپیوسته است.
آیا آثار نظامی داستانهایی صرفاً جهت سرگرمی است؟
کدامین داستان است که داستانی سنجیده، ستوده و بخته (فربه و پروارشده) بوده، اما از اندیشههای بلند و آموزههای دلپسند بیبهره باشد؟
همچنان در فرهنگ و ادب ایرانی هنجار پایدار آن بوده است که فرزانگان، اندیشمندان و دانایان اندیشهها و آموزههای خویش را در پیکره داستان با دیگران در میان مینهادهاند؛ زیرا بر این باور بودهاند که به شیوه یادشده هم در «چندی» و هم در «چونی»، بیشتر در کار خویش کامگار خواهند بود.
از سویی شمار خوانندگان و شنوندگان افزون و از سوی دیگر آن آموزهها و اندیشهها نهتنها در یاد کسان، بلکه بر نهاد آنان نیز بیشتر کارگر و ماندگار خواهد شد. هرکدام از داستانهای نظامی را باریک و ژرفکاو بنگریم و بکاویم، به هزاران نکته نغز، ناب و حتی نوآیین در آنها باز خواهیم خورد.
استاد ما آثار هر شاعری را به یک ویژگی خاص میشناسیم، برای مثال حافظ را با ایهام، خاقانی را با ترکیبسازی و غیره، آثار نظامی چه مشخصه منحصربهفردی دارند؟
نظامی از سخنورانی بوده که از نگاهی فراخ پیرو شیوهای است که آن را روش نگارین، هنرورزانه و برساخته (مصنوعی) مینامیم؛ آنچه آثار نظامی را از سرودههای دیگر سخنوران که پیرو این شیوه بودهاند جدا میدارد، برمیکشد و فر دیگرسان میبخشد، این است که هنرورزی، نگارینگی و برساختگی به شعر و شکفتگی سرودههای او آسیب و زیان نمیزند و نمیرساند.
از همین رو است که نظامی به درست و بسزا خود را جادوسخن جهان مینامد؛ از این دید میتوانیم او را با سخنور نامبردار همروزگارش یعنی خاقانی بسنجیم، زیرا او نیز از جادوسخنان جهان است.
آیا نظامی نیز همچون دیگر شعرا در حفظ زبان و ادب پارسی نقش داشته است؟
نظامی خداوندگار ادب بزمی بوده، به همان سان که فردوسی خداوندگار ادب رزمی است و به همان سان که مولانا را خداوندگار ادب نهانگرایانه و رازآلود میدانیم. هرکدام از این سه تن بر ستیغ سه قلمرو پهناور و درخشان در سخن پارسی ایستادهاند؛ فردوسی در رزمنامه، نظامی در بزمنامه و مولانا در رازنامه.
هرچند که این قلمروها را دیگران پیش از آنان گشودهاند، اما این سه تن آن قلمروها را آنچنان گسترش و ژرف دادهاند که هرکدام از آنان در قلمرو خویش برترین و گوهرین شده است.
جناب دکتر سختی و تصنع کلام برخی از شعرا همچون نظامی اجازه نمیدهد همه از اشعار آنان بهره و حظ کامل ببرند، چه پیشنهادی در این مورد دارید؟
تنها پیشنهاد من آن است که خواستاران خود را تا مرز ستیغینه سخن نظامی فرا ببرند، زیرا که دریغی بزرگ و زیانی سترگ است که سخن نظامی را از آن ستیغ فرو بکاهند و به دامنه فرود بیاورند. نظامی و خاقانی سخنورانی دیرآشنا هستند، اما هرکس با سخن ایشان آشنایی یافت، هرگز دل از آنان برنخواهد کَند.
سؤال آخر اینکه آیا مردم ما با مفاخر ادبی خود همچون نظامی آشنا هستند و اگر خیر، چه کارهایی در جهت بهتر شدن این اوضاع میتوان انجام داد؟
باید گفت مردم روزگار ما به دریغ آن پیوند زنده، تپنده، سازنده و برازنده را که میباید با سخن پارسی و پیشینه درخشان فرهنگ ایرانی داشته باشند، ندارند؛ از همین روی به کسانی میمانند که بر گنجینههای گران و بیهمانند ایستادهاند و از آنها ناآگاهاند.
اگر بخواهیم به چرایی این پدیده دریغانگیز بپردازیم، با نگاهی ژرفکاوانه و پدیدارشناختی میتوان گفت هازمان (واژه کردی بهجای جامعه) کنونی ایران، روزگار گذار را میگذراند؛ یکی از ویژگیهای بنیادین در روزگار گذار، سرگشتگی و آسیمگی است. اما من به استواری بر آنم که این روزگار گذار پایان خواهد گرفت و ایرانیان با شکوه و شگرفی به خویشتن باز خواهند آمد و در پی آن به فرهنگ گرانسنگ ایران و ادب شکرین و شیوای پارسی پیشینه نازشخیز نیاکانی!
حُسن ختام مطلب را با دو بیت عاشقانه از نظامی گنجوی رقم میزنیم:
«در عشق چه جای بیم تیغ است/ تیغ از سر عاشقان دریغ است/ عاشق ز نهیب جان نترسد/ جانانطلب از جهان نترسد».
شناسه خبر 23330