بعد از وقوع انقلاب اسلامی در ایران و جایگزینی حکومت جمهوری اسلامی، نظامی بهوجود آمد که شعار و استراتژی نظام بینالملیش را " نه شرقی و نه غربی" تعریف کرده بود. اگر چه دولت موقت، دارای نگاه غربگرایانه بود اما نه شدت حوادث پس از انقلاب و نه جو حاکم بر نظام سیاسی فرصت و جسارت، حرکت به سمت غرب را پیدا نکرد. اما همواره در دولتهای بعدی بهخصوص از زمان دولت مرحوم رفسنجانی به بعد جریانی در کشور، تمایل خود به غرب را تحت عنوان تنشزدایی و مذاکره نه به معنای گفتگو که بهعنوان تغییر رفتار ایران در حرکتهای انقلابیش، را در خلوت و جلوت بیان میکرد. از اواسط دولت آقای رفسنجانی! این تمایلات شکل جدیتری بهخود گرفت و طرفدارانش در بیان مشکلات همواره نگاه به خارج را تحت عنوان جذب سرمایهگذار و حل مشکلات منطقهای و.... مطرح میکردند. از طرف دیگردر 20 آذر 1371 سران 12 کشور عضو اتحادیه اروپا نشست مشترک خود را در «ادینبورگ» انگلستان با هدف ایجاد هماهنگی در نوع روابط آتی با ایران تشکیل دادند. در پایان این نشست دو روزه که در زمان ریاست دورهای انگلیس بر اتحادیه اروپا برگزار شد. بیانیهای انتشار یافت که در آن بر لزوم انجام یک رشته «گفتوگوهای انتقادی» مستمر با ایران تأکید شده بود. اما موضوع و روش این گفتوگوها همانطورکه در عنوان آن آمده بود انتقادی و بهطور کلی طلبکاری اروپا از ایران بود اما ماجراهایی مثل ترور بختیار در فرانسه و دادگاه میکونوس این گفتگوها را از میانه راه متوقف کرد. با روی کار آمدن دولت اصلاحات و در تیرماه 1377 مجددا قرار بر برگزاری آن گفتگوها شد اما این رویکرد و نوع مذاکره با گفتگوها در دولت قبل سه تفاوت اصلی داشت که عبارت بودند از:
1ـ عنوان «انتقادی» از گفتوگوها حذف شده و مذاکرات متقابل با عنوان"گفتوگوهای فراگیر" خوانده شد.
2ـ گفتوگوها بر خلاف گذشته به طور چرخشی در تهران و پایتختهای کشورهائی که ریاست دورهای اتحادیه اروپا را بر عهده داشتند برگزار شد.
3ـ گفتوگوها صرفاً سیاسی نبوده و طیفی از مسائل اقتصادی و تجاری، فرهنگی، مواد مخدر، مهاجرت، پناهندگان، انرژی، سرمایهگذاری و نیز همکاری منطقهای در تحولات خاورمیانه را در برمیگرفت و بر لزوم یافتن راهکارهای عملی برای به نتیجه رساندن آنها تأکید میکرد.
این دور از گفتوگوها در دوره ریاست اتریش بر اتحادیه اروپا در 1377 آغاز و تا سال 1380 به طور منظم هر 6 ماه یکبار در تهران و پایتخت رئیس دورهای اروپائیان برگزار شد. در این دوره موضعگیری اتحادیه اروپا علیه قانون امریکائی داماتو که سرمایهگذاری بیش از 40 میلیون دلار در صنایع نفت و گاز ایران را ممنوع میکرد و مخالفت این اتحادیه با مقررات موسوم به "تحریم ثانویه" که از جانب واشنگتن علیه ایران وضع شده بود، را شاهد بودیم، این مخالفتها اگر چه بیشتر با هدف تأمین منافع کشورهای اروپائی انجام میگرفت ولی در خروج ایران از فضای تحریمهای امریکا نقش بسزائی داشت.
اما از حادثه 11سپتامبر 2001 اروپائیها تحت فشار بیسابقه امریکا، گفتوگوهای عادی خود با ایران را «مشروط» به پیشرفتهای ایران در زمینه مسائل مطروحه، کردند به عبارت دیگر اتحادیه اروپائی که پس از «11 سپتامبر» قادر نبود مثل گذشته تحریمهای امریکا بر ضد ایران را نادیده بگیرد، همکاریهای تجاری خود با ایران را به مسائل سیاسی گره زد. 15 کشور عضو اتحادیه اروپا در خرداد 1382 با صدور بیانیهای هشدار دادند که مذاکرات اتحادیه با ایران مشروط به پیشرفت این کشور در زمینه احترام به حقوق بشر، جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای، مبارزه با تروریسم و تغییر برخورد با روند صلح خاورمیانه است. این چرخش به روشنی نشان میداد که اتحادیه اروپا تحت تأثیر آموزههای جدید امریکا پس از 11 سپتامبر قرار دارد. اروپائیها این سیاست را کم و بیش تا پایان دوران ریاست جمهوری آقای سید محمد خاتمی ادامه دادند. هر چند که در دوره دوم ریاست جمهوری وی موضوع فناوری هستهای ایران و اصرار اروپائیها بر خودداری جمهوری اسلامی از انجام تحقیقات هستهای، روند مذاکرات را کندتر و اوضاع را پیچیدهتر ساخت.
مذاکرات مربوط به انرژی هستهای که نهایتا منجر به قرارداد سعدآباد شد یکی از نقاط عطف، در تاریخ مذاکرات و نتایج دلبستن به مذاکره به جای مقاومت تلقی میشود. همانطور که میدانیم توافق سعدآباد با بدعهدیهای طرف مقابل و در انتهای دولت اصلاحات ملغی شد و مجددا طرفداران غرب را ناخشنود ساخت.
همواره جریان متمایل به غرب، تا انتهای دولتهای اول و دوم آقای احمدینژاد، کلید حل مشکلات کشور را در دوگانهای به نام ضعف مدیریت داخلی و تحریمها تعریف کرده و راه حل پیشنهادی آنان نیز تغییر سیاستهای داخلی کشور با تغییر جریان دولت بوده که در سال 92 به آن دست یافت.
این طیف تغییر رفتار کلی کشور را در فاز هستهای و منطقهای و بینالملل تعریف کرده و با فشار بسیار زیادی که به افکار عمومی و سیاستگذارن کشور وارد کرد نهایتا گفتوگوهایی با 1+ 5 انجام شد و فاز نخست آن که برجام نام گرفت، به ثمر رسید.
این نتیجهگیری باعث شد که جریان غربگرا بهشدت روی فازهای دیگر که تحت عنوان برجام منطقهای که به زبان ساده محصور شدن ایران در مرزهایش است، برنامهریزی کند. البته از گوشه و کنار برجام موشکی نیز به عنوان راهی برای کاهش مولفههای قدرت ایران توسط همین جریان مطرح و دوگانههای موشکی- معیشت مثل دوگانه معیشت – هستهای که سال 92 این جریان را به پیروزی رساند، مطرح شد.
اما چیزی که مورد غفلت جریان غربگرا قرار گرفت این بود که طرف مقابل آنها که همان غرب باشد اصولا با چیزی راضی نمیشود. کما اینکه در برجام نقد گرفتند و نسیه را هم ندادند( حال اصلا تعادل دادهها و ستادهها به کنار).
بهخاطر تجربه فاجعه بار برجام، فعلا برجام موشکی و منطقهای از زبان مدعیان معیشت مردم افتاده است نه اینکه آنان از تجربه برجام درس گرفته باشند، بلکه فضای افکار عمومی و نتیجه پیشِروی کشور باعث این سکوت شده است.
آری این انقلاب یک مذاکره به جریان غربگرا بدهکار بود تا تاریخ بداند، وقتی دست خالی از مولفههای قدرت و ابزارهای چانهزنی پای میز مذاکره بروید و با خوشبینی و فراموشی تاریخ سعی کنید دنیای فانتزی برابری و برادری در مناسبات جهانی که بهجز در ذهن این جماعت وجود ندارد، را بسازید، چیزی که بهدست میآید آنقدرها هم تابان و درخشان نیست و مجبور میشویم برای آن دستاوردسازی کنیم.
بله انقلاب بدهیای داشت که آن را تادیه کرد و از این به بعد کسی نباید طلب کار انقلاب باشد و همه به آن بدهکاریم.
سید حمید حسینی
استاد دانشگاه آزاد اسلامی استان همدان
شناسه خبر 24180