شناسه خبر:67093
1401/12/21 10:21:13

مدیریت عبارتی که تعاریف گوناگونی را به خود اختصاص می‌دهد. فردریک تیلور به عنوان پدر مدیریت علمی و اولین مشاوران مدیریت، آن را این گونه تعریف می‌کند: « مدیریت؛ هنر داشتن اینکه از دیگران می‌خواهید که چه انجام دهند و چگونگی انجام کار با کمترین زمان و هزینه است». همچنین می‌توان از تعریف هنری سیسک نیز یاد کرد که «مدیریت را هماهنگ ساختن کلیه منابع از طریق فرآیند برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل به منظور دستیابی به اهداف تعیین شده می‌داند.»[1]

شاید آن زمان که نظریه پردازان غربی در پی کشف رموز مدیریت موفق در بخش‌های مختلف کاری بوده اند، نامه‌های امام علی (ع) به مالک اشتر خود اسناد بزرگی برای یک مدیر موفق بوده است.

در نهج البلاغه خطاب به مالک اشتر آورده شده است که،«من بیم آن دارم که نابخردان و نابکاران زمام امور این ملت را به دست آرند و مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را بردگان خود گیرند و با صالحان به دشمنی برخیزند و فاسقان را حزب خود قرار دهند»[2]

بر اساس نظریه‌های مختلف در حوزه مدیریت، و آنچه که اکثر نظریه پردازان از جمله راس مور، هنری فایول، جونز، پیتر دراکر و... بر آن اتفاق نظر دارند اینکه مدیریت شامل تصمیم گیری، برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل در راه رسیدن به اهداف مورد نظر است.

هربرت سایمون معتقد است که مدیریت معادل و هم سنگ تصمیم گیری است. تصمیم گیری در مدیریت آنقدر مهم است که جوهره مدیریت نیز قلمداد می‌شود. باید گفت که اساس کار در رسیدن به هدف، تصمیماتی است که از سوی مدیران در نظر گرفته می‌شود و توسط کارمندان به مرحله اجرا در می‌آید. این تصمیمات خود به برنامه ریزی شده که عموما روزمره و تکراری و برنامه ریزی نشده که تا آن زمان امکان وقوع نداشته اما از درجه اهمیتی برخوردار است، تقسیم بندی می‌شوند. مدیر موفق باید بتواند تصمیمات درست را متناسب با برنامه‌های غیرقابل پیش بینی در راستای اهداف سازمان اتخاذ کند.

قاطعیت و پرهیز از شک و تردید از لوازم و شرایط اصلی موفقیت مدیر است و پس از بررسی جوانب مختلف قضیه و مشورت با صاحب نظران، قاطعیت در اجرای تصمیم و اجرای آن ضرورت دارد. دو دلی و عدم قاطعیت مدیر باعث می‌شود که تردید و ابهام و سردرگمی در همه بدنه سازمان سرایت کرده و کارها در زمان مناسب به انجام نرسد و سازمان به اهداف مورد نظر نرسد.

مدیر برنامه ریز

برنامه ریزی شامل تعیین اهداف و مقاصد سازمان، تعیین استراتژی برای دستیابی به این اهداف و ایجاد سلسله مراتب جامع از برنامه‌ها برای تلفیق و هماهنگی فعالیت هاست. برنامه ریزی هم با نتایج (چه کاری انجام شود) و هم راه ها(چگونه انجام شود) سروکاردارد.

رأس یک سازمان برنامه ریزی می‌کند تا به سوال های: چه چیزی؟چه زمانی؟ کجا؟ چه کسی؟ چگونه؟ چه مقدار؟ پاسخ دهد تا بر اساس آن وظایف کارکنان جهت رسیدن به اهداف سازمانی مشخص شود.

مدیر موفق باید در پنج حوزه برنامه ریزی داشته باشد:

_ساختن، بازنگری وبازنویسی ماموریت‌های سازمانی.

_شناسایی و تجزیه و تحلیل فرصت ها.

_تعیین اهدافی که می‌خواهند به آن دست پیدا کنند.

_شناسایی، تجزیه و تحلیل و انتخاب اقدامات کاری و نحوه اجرای اقداماتی که منجر به تحقق اهداف می‌شود.

_تعیین منابع کلیدی که برای دستیابی به اهداف نیاز است.

بیشتر بخوانید:

نکاتی که یک مدیر موفق رعایت می‌کند

چگونه یک تیم را مدیریت کنیم؟

آیا زنان مدیران موفق تری هستند؟!

مدیر مدّبر

مدیر ایده آل پس از تصمیم گیری و برنامه ریزی باید به سازماندهی امور بپردازد. یعنی مرتب نمودن و ساختار دادن به کار، جهت تحقق اهداف سازمان که به طور خلاصه چارت‌های سازمانی را شامل می‌شود. شش عنصر کلیدی در سازماندهی عبارتند از: تخصصی نمودن کار، بخش بندی، سلسله مراتب، حیطه نظارت، تمرکز و عدم تمرکز و به رسمیت شناختن.

ساختار سازمانی تلاش‌های کارمندان و مدیر را هماهنگ می‌کند. سازماندهی همچنین طراحی مشاغل افراد در درون سازمان را شامل می‌شود؛ تصمیماتی درباره وظایف و مسئولیت‌های مشاغل افراد و حالتی که وظایف باید به انجام برسند.

سکان رهبری

وظیفه هدایت کردن مدیر در سه حوزه رهبری، انگیزش شخصی و کارکنان و همچنین ارتباطات درون و برون سازمانی است. رهبری یعنی هنر نفوذ بر زیردستان به نحوی که آن‌ها به‌صورت داوطلبانه و از روی رغبت فعالیت‌های از پیش تعیین‌شده‌ای را در چارچوب اهداف معینی انجام دهند. فرایندی که مدیریت می‌کوشد با ایجاد انگیزه و ارتباطی مؤثر انجام سایر وظایف خود را در تحقق اهداف سازمانی تسهیل و کارکنان را از روی میل و علاقه به انجام وظایفشان ترغیب کند. مهمترین نکته در رهبری نفوذ و اثرگذاری است. اصولاً قدرت عبارت است از توانایی اعمال نفوذ بر دیگران و نفوذ عبارت از اعمالی است که مستقیم یا غیر مستقیم باعث تغییر در رفتار یا نظرات دیگران می‌شود. رهبری با نفوذ بر دیگران تحقق می‌یابد و نفوذ نیز از قدرت سر چشمه می‌گیرد.[3]

رسیدن به استاندارهای از پیش تعیین شده

کنترل فرایندی است که از طریق آن اطمینان حاصل می‌شود که اهداف سازمانی مطابق با برنامه در حال انجام است و این فرایند از طریق مقایسه عملکرد واقعی با استانداردهای از پیش تعیین شده با اهداف مورد نظر انجام می‌گیرد. سپس اگر اموری مطابق با تصمیم و برنامه ریزی‌های صحیح در رسیدن به اهداف تعیین شده صورت نگرفت، راه حل اصلاحی نیز باید برای آن تدبیر شود. حرکت به سمت استاندارهای اصلی بر اساس نظرات مدیر صورت می‌گیرد و اگر این برنامه‌ها و تصمیمات لحظه ای و بدون فکر و برنامه باشد مسیر رسیدن به اهداف سازمان را کند و گاهی غیر ممکن می‌سازد.

مدیران در نهج البلاغه

آنچه تا کنون آورده شد، ویژگی‌ها و مشخصات علمی یک مدیر موفق و ایده آل برای به دست گرفتن یک سازماناز نگاه نظریه پردازان و صاحب نظران غربی بوده است. با تورق در نهج البلاغه ویژگی‌هایی برای یک مدیر شایسته آورده شده است که می‌توان این گونه تقسیم بندی کرد.

الف) معیارهای تخصصی: این دسته از معیارها، برای انجام موفقیت آمیز شغل لازم است. این معیارها معمولاً بین مدیریت اسلامی و مدیریت غربی مشترک است. معیارهایی نظیر تحصیلات، تجربه، سابقه کاری،...

ب) معیارهای ارزشی: این دسته از معیارها شامل مجموعه ای از رفتارهای قابل قبول جوامع انسانی می‌باشد که در اکثر جوامع ممکن است قابل قبول باشد و به نام ارزش‌های جهانی نیز شناخته می‌شوند. مانند رعایت حقوق دیگران، گشاده رویی و....

ج) معیارهای مکتبی: معیارهای مکتبی ریشه در مکتب اسلام و مدیریت اسلامی دارد. جایگاه و مفهوم انسان در دو مکتب الهی و مادی، معیارها و ملاک‌های انتخاب افراد در مناصب و مدیریت‌ها را نیز شکل می‌دهد به طوری که در مکتب تیلوریسم به انسان به عنوان (گوریل باهوش) و در مکتب اسلامی به عنوان (خلیفه اﷲ) نگریسته می‌شود. در مدیریت اسلامی هدف صرف تولید نیست و غایت، تعالی انسان می‌باشد. همان تفاوت‌هایی که بین مدیریت اسلامی و مدیریت علمی وجود دارد، به تفاوت‌هایی در معیارهای انتخاب و انتصاب افراد منجر می‌شود لذا در اسلام معیارهای ارزشی و مکتبی اهمیت و گستردگی فراوانی پیدا می‌کند.

در مدیریت اسلامی، مسند مدیریت شایسته کسی است که قدرت استفاده از ایمان و تخصص را در مقام اجرا داشته باشد. امیرالمؤمنین در نامه به مالک اشتر، یکی از شرایط واگذاری مسئولیت‌ها را «کفایت» می‌داند و می‌فرماید: «ای مالک در به کارگیری کارمندان و کارگزارانی که باید زیر نظر تو کار کنند هیچ گونه واسطه و شفاعتی را نپذیر مگر شفاعت «کفایت» و امانت را» [4]

و آنچه در مدیریت اسلامی نیز مهم است توجه به اینکه پولی که بابت یک کار در اختیار یک شخص حقیقی یا حقوقی برای انجام کاری قرار می‌گیرد، نه از جیب شخصی که برای همه مردم است. لذا کج هزینه و ضایع کردن آن نه از جیب شخص بلکه از پول همه مردم کسر می‌شود. مدیر ایده آل باید بتواند با درایت خود و به کار گمردن اشخاص متخصص و کارآزموده در سمت‌های شغلی از میزان هزینه‌های تحمیلی به سازمان کاسته و بازدهی و کارآیی جهت رسیدن به هدف عالیه را هموارتر سازد.

قلم هایتان را تیز کنید و سطرهایتان را نزدیک هم بنویسید، از زیاده نویسی بپرهیزید، منظورتان را کوتاهتر بیان کنید. مبادا زیاده نویسی و پرحرفی نمایید زیرا اموال مسلمانان زیانی را بر نمی تابد». صرفه جویی حضرت علی (ع)در بیت المال مسلمانان به حدی است که حاضر نشدند برای پاسخگویی به کسانی که شب هنگام برای کار خصوصی به او مراجعه کرده بودند، از نور چراغ بیت المال استفاده کند و چراغ بیت المال را خاموش فرمود و از چراغ شخصی خود استفاده نمودند.[5]

پی نوشت:

1- مقیمی- سید محمد، مبانی سازمان و مدیریت، تهران: دانشگاه تهران.

2- نهج البلاغه- نامه 62.

3-هارولد کونتز و همکاران (1380)، اصول مدیریت. ترجمهٔ محمدهادی چمران،موسسه انتشارات علمی.

4- خسروی، محمود (1378)، ملاکهای انتخاب و انتصاب نیروی انسانی در مدیریت اسلامی با تأکید بر نهج البلاغه، پایان نامه کارشناسی ارشد، رشته معارف اسلامی و مدیریت، تهران: دانشگاه امام صادق(ع).

5- خدمتی، ابوطالب و دیگران (1381)، مدیریت علوی، قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه.

*زهرا جمشیدی

 

شناسه خبر 67093