سپهرغرب، گروه کافه کتاب: یک پژوهشگر و نویسنده دفاع مقدس به ضرورت پرداختن به بخشهای مغفول زندگی شهدا اشاره کرد و گفت: در حوزه پرداختن به شخصیت شهدا باید واقعیت را بیان کنیم، تاریخ شفاهی بهترین فضا برای بیان ناگفتههای جنگ است.
همزمان با سالگرد شهادت شهید کاوه، جلسه نقد و بررسی کتاب «حماسه کاوه»؛ زندگی نامهای از سردار شهید محمود کاوه با حضور اهالی فرهنگ و کتاب چهارشنبه شب در حسینیه هنر برگزار شد. حمیدرضا صدوقی، نویسنده کتاب «حماسه کاوه» در ابتدا به سیر گردآوری این اثر اشاره کرد و گفت: این اثر محصول مصاحبههای گستردهای است، برای جمع آوری خاطرات آن به تمام کشور سفر کردم. نزدیک به 25هزار مصاحبه درباره شهیدکاوه تهیه کردم و آنچه در این کتاب میخوانید یک صدم از شخصیت محمود کاوه است و امید است در آینده سایر مصاحبهها نیز به چاپ برسد.
نویسنده کتاب «حماسه کاوه» به شخصیت این شهید والا مقام اشاره و بیان کرد: محمود کاوه، شهید اول کشور و شخصیت بسیار گستردهای دارد. اگر میخواهید محمود کاوه را بشناسید باید گفت سردار شهید قاسم سلیمانی، شهید کاوه دهه60 است. مطالعه این کتاب در راستای آشنایی با شخصیت بی بدیل این شهید به تمام رزمندهها توصیه میشود.
ضرورت پرداختن به بخشهای مغفول زندگی شهدا
محمد خسروی راد، به ضرورت پرداختن به بخشهای مغفول زندگی شهدا اشاره کرد و گفت: هنوز آنگونه که باید شخصیت شهید کاوه را نشناختیم. سالگرد و کنگره بسیار برگزار کردیم اما آنگونه که در شأن این شهید باشد به آن نپرداختیم. نگفتههای جنگ را باید بیان کنیم و اگر در تاریخ شفاهی گفته نشود، کجا میتوان ذکر کرد؟
وی افزود: در حوزه پرداختن به شخصیت شهدا مسئلهای را سانسور نکنیم و واقعیت را بیان کنیم؛ باید گرفتاری و شرایط و موانعی که سر راه این شهدا وجود داشته را بیان کرد تا مردم شخصیت آنها را کامل بشناسند. من زمانی که به عیادت شهید کاوه رفتم تمام تن وبدنم میلرزید و شخصیت او من را تحت تاثیر قرار داد.
این نویسنده و پژوهشگر اظهار کرد: مسئله تاریخ شفاهی دیگر تنها محل رجوع خواص نیست؛ بلکه به خانهها رسوخ و مخاطب خود را پیدا کرده است؛ چرا که ما به ازای بیرونی دارد و حاصل خیال نویسنده نیست. تاریخ شفاهی به گونه ادبی تبدیل شده و رمان خوانهای حرفه ای تاریخ شفاهی میخوانند.
خسروی راد ابراز کرد: زبان داستان باید به درستی بیان شود. در تاریخ شفاهی پیوستگی باید مدنظر قرار بگیرد که در این اثر به این مهم توجه نشده است و محور عمودی باید رعایت میشد.
ذاکری نویسندگان تاریخ شفاهی به نقد این کتاب اشاره کرد و گفت: برای نشان دادن شخصیت قهرمان شهید کاوه، باید سختیها و مشکلات پیش روی او را نیز بیان کرد که متاسفانه در کتاب ذکر نشده است و بهتر بود شخصیت این سردار بزرگ در موقعیتهایی غیر از شان فرماندهی و در مواجه با مردم و کردستان نیز بیان میشد.
مدیریت و تدبر شهید کاوه بی نظیر بود
ابوالفضل محمدزاده همرزم شهید محمود کاوه در ادامه اظهار کرد: این کتاب خلاصهای از زندگی شخصیت گسترده شهید کاوه است که از زبان دیگران بیان شده است، نه خود او. باید با شهید کاوه زندگی کنید تا او را به درستی بشناسید.
وی خاطر نشان کرد: هر آنچه از شهید کاوه بیان کنیم، کم است. من با مطالعه این کتاب خاطرات حضور در کنار شهید کاوه را مرور کردم. نوع مدیریت، تفکر و تدبر او خاص بوده است و باید نسل جوان ما با این شخصیت بزرگ آشنا شوند.
به گزارش ایبنا، کتاب «حماسه کاوه» زندگی نامه ای از سردار شهید محمود کاوه با تلاش حمیدرضا صدوقی نوشته و به همت انتشارات ستارهها در 270 صفحه و به قیمت 70000 تومان منتشر شده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «تازه رفته بودم سقّز. چیزهایی دربارۀ آن جا شنیده بودم که: «بدون اسلحهکسی حق نداره تو شهر رفت و آمد بکنه، شهر پر از ضدانقلابه، تا فرصتدستشون بیاد به صغیر و کبیر رحم نمیکنن و از این حرف ها.»
یک شب توی اتاق نشسته بودم که صدای تیراندازی بلند شد، ممتد بهصورت پی در پی، قطع هم نمیشد. ناگهان یکی دوید تو محوطه و داد زد: «همه بیاین بیرون، سریع! سریع!» ریختیم تو میدان صبحگاه و به خط شدیم. مسئول مخابرات که صحبتمیکرد، فهمیدیم به ژاندارمری حمله کردهاند، درخواست فوری داشتند برای کمک. میگفت: «تو ژاندارمری اسلحه و مهمات زیادی هست، اگرسقوط کنه، همهاش دست ضدانقلاب میافته.»کاوه خودش با فرمانده ژاندارمری صحبت کرد. میخواست موقعیتدقیق آنها و ضدانقلاب را بداند. وقتی صحبتش تمام شد رو کرد به ما و گفت: «این طور که من فهمیدم احتمال خطر زیاده، اگر کسی هست که احساسترس میکنه از همین جا برگرده.
لحن صحبتش کاملاً جدی و مصمّم بود. ادامه داد: «من این برگشتن را ترس نمیدونم، عین شجاعته، بهتر از اینه که وسط درگیری مشکلی براموندرست کنه.»
همه به هم نگاه میکردیم، کسی از صف خارج نشد، چند لحظه بعد کاوه دستور حرکت داد. تو مدت کمی خودمان را به محل درگیری رساندیم. نیروها چند گروه شدند، زیر نظر محمود با یک حرکت حساب شده، دشمنرا دور زدیم و پشت سرش موضع گرفتیم. شروع کردیم به ریختن آتششدید و مداوم. وقتی دیدند از پشت بهشان تیراندازی میشود، تازه فهمیدندکه محاصره شدهاند. فکرش را هم نمیکردند که به این سرعت غافلگیرشوند. بچههای ژاندارمری گویی جان تازهای گرفته بودند. آنها از رو به روتیراندازی میکردند، ما از پشت. ضدانقلاب وقتی رو دست خوردهاستکشتههایش را گذاشت و فرار کرد.»
شناسه خبر 73881