شناسه خبر:74796
1402/7/26 13:54:23

سال گذشته 175 هزار دانش‌آموز ابتدایی، 197 هزار دانش‌آموز متوسطه اول و 556 هزار دانش‌آموز متوسطه دوم به مدرسه نرفته‌اند که ارقام درشت و قابل بحثی محسوب می‌شوند.

پوشش تحصیلی دوره ابتدایی در کشورمان 98 درصد، برای دوره متوسطه اول 90 درصد و برای مقطع متوسطه دوم 80 درصد است که به‌ازای فاصله‌ای که هرکدام از این عددها با 100 دارند، دانش‌آموز ترک‌‌تحصیل‌کرده یا بازمانده از تحصیل در ایران وجود دارد.

 

این اعداد که از تازه‌ترین آمارهای مرکز آمار ایران استخراج شده، از ترک‌ تحصیل دو درصد از کودکان 6 تا 11 سال، بازماندگی از تحصیل 10 درصد نوجوانان 12 تا 14 سال و خداحافظی 20 درصد از دانش‌آموزان 15 تا 17 سال با مدرسه در سال تحصیلی گذشته حکایت دارد.

 

به تعداد اگر بگوییم، سال گذشته 175 هزار دانش‌آموز ابتدایی، 197 هزار دانش‌آموز متوسطه اول و 556 هزار دانش‌آموز متوسطه دوم به مدرسه نرفته‌اند که ارقام درشت و قابل بحثی محسوب می‌شوند.

 

ترک‌ تحصیل در مقطع ابتدایی هرچند همیشه حساسیت‌زاتر از دو مقطع دیگر بوده، اما وقتی به آمارها می‌نگریم، تعداد ترک‌ تحصیل‌ها در این دوره به نسبت کل دانش‌آموزان ابتدایی کشور، بسیار کمتر از ترک‌ تحصیلی‌هایی است که در دو مقطع متوسطه اول و دوم اتفاق می‌افتد.

 

در این میان گوی سبقت در بازماندگی از تحصیل را دانش‌آموزان 15 تا 17 سال ربوده‌اند؛ چراکه از سه میلیون و 552 هزار دانش‌آموزی که سال تحصیلی گذشته باید در دبیرستان‌ها مشغول تحصیل می‌شدند، فقط دو میلیون و 866 هزار نفر به تحصیل پرداخته‌اند.

 

این آمارها جمعیتی بزرگ از افراد کم‌سواد را نمایش می‌دهد؛ جمعیتی که سال به سال بازتولید می‌شود و مشخص نیست که پس از خروج از مدرسه دقیقاً چه سرنوشتی پیدا می‌کنند.

 

* پسرها، پیشتاز ترک تحصیل

 

دخترها در فرهنگ‌های سنتی و توسعه‌نیافته معمولاً قربانیان شماره یک و در اولویت ترک‌ تحصیل هستند. آمارهای مرکز آمار ایران نیز تداوم ترک‌ تحصیل دختران در مقاطع مختلف تحصیلی را تأیید می‌کند، به‌طوری‌ که در سال تحصیلی گذشته در مقطع ابتدایی 78‌ هزار دختر 6 تا 11 سال، در متوسطه اول 99 هزار دختر و در مقطع متوسطه دوم 261 هزار دختر نوجوان 15 تا 17 سال با درس و مدرسه خداحافظی کرده‌اند.

 

البته آمارها نشان می‌دهد تعداد پسرانی که در همین بازه زمانی تحصیل را بوسیده و کنار گذاشته‌اند، به‌مراتب بیشتر از دخترها است؛ چراکه در سال تحصیلی 1402-1401 در مقطع ابتدایی 96 هزار، در متوسطه اول 98 هزار و در متوسطه دوم 295 هزار پسر ترک‌ تحصیل کرده‌اند. بنابراین بازماندگی از تحصیل در کشورمان پدیده‌ای مربوط به هر دو جنس است و حتی پسرها بیشتر از دخترها از چرخه آموزش کنار می‌روند؛ حقیقتی که می‌طلبد درباره چرایی آن و راه‌های کنترل این وضعیت، بحث شده و اقدامات عملی صورت بگیرد.

 

* ساختاری که دافعه دارد

 

درباره اینکه چرا دخترها و پسرهای 6 تا 17 سال کشور که افراد در سن تحصیل و لازم‌التعلیم شناخته می‌شوند، درس خواندن را رها می‌کنند و به دنبال سرنوشت خویش می‌روند، به عوامل متعددی می‌توان اشاره کرد.

 

یکی از این عوامل به ساختار نظام آموزشی کشورمان برمی‌گردد که محمدصادق عبداللهی، کارشناس مسائل آموزش‌وپرورش آن را تحلیل می‌کند.

 

او در گفت‌وگو با روزنامه جام‌ جم تصریح می‌کند: «‌بسیاری از بی‌انگیزگی‌های تحصیلی در برنامه درسی ریشه دارد؛ برنامه‌ای که با جغرافیاهای گوناگون و شرایط زیست مختلف دانش‌آموزان کشورمان تناسب ندارد. اگر آمارهای مربوط به بازماندگی از تحصیل در مناطق مختلف کشور در دسترس باشد، تأثیر جغرافیا و شرایط و ارتباط آن با برنامه درسی به‌خوبی روشن می‌شود. مروری بر سالنامه‌های آماری البته نشان داده است که در مناطق مرزی، محروم و حاشیه‌ای کشورمان، ترک‌ تحصیل‌ بیشتر از سایر نقاط اتفاق می‌افتد که گویای این حقیقت است که برنامه درسی و ساختار نظام آموزشی، عامل مهم این اتفاق است.»

 

عبداللهی در ادامه توضیح می‌دهد: «‌به‌طور مثال ما برای دانش‌آموزان روستایی و عشایر همان برنامه درسی را داریم که برای دانش‌آموزان شهری؛ گویی می‌خواهیم همه دانش‌آموزان کشور را با فرهنگ یک دانش‌آموز تهرانی تربیت کنیم و به همه آن‌ها آموزش شهرنشینی بدهیم. به همین علت است که برخی از دانش‌آموزان این مناطق همین که سواد خواندن و نوشتن و توانایی‌های پایه را در مدارس آموختند، ترک‌ تحصیل می‌کنند؛ چراکه حس می‌کنند ادامه دادن تحصیل هیچ نفعی برایشان ندارد.»

 

این کارشناس البته به کیفیت آموزش در نقاط مختلف کشور و تأثیر آن در ترک‌ تحصیل نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: «وقتی دانش‌آموزان در مناطق محروم و حاشیه‌ای معلم ندارند یا معلم‌سربازها برایشان تدریس می‌کنند، دانش‌آموز نیز اهمیت چندانی به درس نمی‌دهد؛ چراکه با خود می‌گوید کسی که به من درس می‌دهد، درواقع فاقد شخصیت معلمی است و چیز زیادی ندارد که به من آموزش دهد. درنتیجه چنین دانش‌آموزی ترجیح می‌دهد که به مدرسه نرود و این درحالی است که با وجود پوشش تحصیلی خوبی که در کشورمان اتفاق افتاده، اما هنوز هستند مناطقی که مدرسه ندارند یا فقط مدارس دوره ابتدایی در آن‌ها دایر است که به این ترتیب افراد مجبورند به شهرهای اطراف بروند و برای رفت‌وآمد و اقامت خود هزینه کنند که چون خیلی‌ها توان این کار را ندارند، از تحصیل منصرف می‌شوند.»

 

عبداللهی به این ترتیب نتیجه می‌گیرد: ساختار آموزشی کشور از آنجا که نتوانسته خدمات دلخواه و مورد نیاز را به دانش‌آموزان در نقاط مختلف کشور ارائه کند، بسترساز ترک تحصیل می‌شود.

 

* 2 عامل خروج از مدرسه

 

البته ترک تحصیل‌ها فقط به‌خاطر عیوب ساختاری نظام آموزشی نیست که روی می‌دهند؛ چراکه نمی‌توان از عوامل محیطی، اجتماعی و عوامل فردی غافل شد.

 

عبداللهی با تأکید بر این تقسیم‌بندی، می‌گوید: «متأسفانه انگاره‌ای در ذهن نوجوانان و جوانان کشورمان شکل گرفته که حرف اصلی‌اش این است که چون افراد زیادی با تحصیلات دانشگاهی همچنان بیکار مانده‌اند یا اگر شغلی دارند، درآمدشان ناچیز است، پس نیازی به درس خواندن نیست. به این ترتیب کسانی که درس و مدرسه را رها می‌کنند، امید دارند شغلی با درآمدهای بهتر پیدا کنند، به‌جای اینکه دروسی را در مدرسه بخوانند که هیچ چیزی به‌جز حفظیات به آن‌ها نمی‌دهد.»

 

این کارشناس مسائل آموزشی در مرکز پژوهش‌های مجلس درواقع از کم شدن انگیزه‌ها برای آموختن در مدرسه و در عوض یادگیری از سایر منابع تأکید دارد که در نسل نوجوان کشور دیده می‌شود.

 

عبداللهی البته به یک عامل سوم که همان عوامل فردی مؤثر در ترک تحصیل است نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: «برخی افراد به‌دلیل مسائل هویتی، مدرسه را مانع زندگی لذت‌بخش روزانه و تغییرات مطلوب در زندگی‌شان می‌دانند و درنتیجه تحصیل را رها می‌کنند. این درحالی است که یک تفکر درحال رشد در نوجوانان کشورمان وجود دارد که آینده را سیاه و بن‌بست می‌بینند؛ درواقع نوعی ناامیدی نسبت به آینده وجود دارد که بسیار خطرناک است و در نخستین گام به ترک تحصیل می‌انجامد.»

 

اما آیا نمی‌توان این قطار درحال حرکت را متوقف کرد یا حداقل از سرعت آن کاست؟ پاسخ عبداللهی به این پرسش مثبت بوده؛ چراکه او معتقد است می‌توان جلوی بسیاری از ترک تحصیل‌ها را گرفت، اما به شرط‌ها و شروط‌ها که آن‌ها را این‌گونه توضیح می‌دهد: «اگر ساختار آموزشی کشور اصلاح شود، می‌تواند تا حد زیادی عوامل اجتماعی و فردی مؤثر در ترک تحصیل را پوشش دهد؛ به این معنا که محتوای درسی طوری تغییر کند که میل افراد به سمت مدرسه و آموزش افزایش یابد.

 

برای رسیدن به این هدف باید برنامه درسی منعطف شود تا اگر دانش‌آموزی مثلاً به‌علت مشکلات اقتصادی مجبور به کار کردن است، بتواند هم به شغلش برسد و هم تحصیل را ادامه دهد.

 

یک برنامه درسی منعطف که متناسب با زندگی افراد طراحی می‌شود، می‌تواند با تغییرات اجتماعی و فردی همراه شود و درنتیجه مانع بسیاری از ترک تحصیل کردن‌ها شود.»

 

البته از آنجا که برنامه درسی در نظام آموزشی ما به‌شدت بی‌انعطاف است و همه‌چیز به‌صورت کلیشه‌ای و از پیش طراحی‌شده به میلیون‌ها دانش‌آموز با شرایط کاملاً متفاوت ارائه می‌شود، نمی‌توان به توقف قطار بازماندگی از تحصیل از این مسیر چندان امیدوار بود.

 

عوامل مؤثر در ترک تحصیل دانش‌آموزان:

 

- عوامل ساختاری و آموزشی

 

- برنامه درسی بدون انعطاف

 

- آموزش‌های بی‌تناسب با شرایط دانش‌آموزان

 

- کارا نبودن محتواهای درسی

 

- عوامل اجتماعی

 

- مشکلات مالی خانواده‌ها

 

- بیکاری تحصیلکرده‌ها و درآمد اندک آن‌ها

 

- کاهش انگیزه‌ها برای آموختن از مدرسه

 

- عوامل فردی

 

- نگاه به مدرسه به‌عنوان مانع رسیدن به لذت و تغییر

 

- بدبینی به آینده و ناامیدی از نتیجه‌بخش‌ بودن تحصیل

 

 

شناسه خبر 74796