شناسه خبر:89516
1403/9/14 14:15:26

محمد صیفی‌کار گفت: طی یک دوره از جشنواره تئاتر میهمانان خارجی را به ورکانه بردیم که آیین کوسه گلین و باران‌خواهی را دیدند و در مصاحبه‌ها گفتند شما تاریخ شادی دارید و باید آن را مکتوب کرده و از جشن‌های خود بهره ببرید؛ زیرا گمشده تاریخی خودمان را به نمایش گذاشتیم که چون خودشان هم هنرمند بودند، برایشان کاملاً ملموس و مفهوم بود.

در شماره 3001 روزنامه سپهرغرب مورخ یکم آذرماه با جناب محمد صیفی‌کار، فعال فرهنگی، اجتماعی و گردشگری همدان پیرامون ثبت جهانی هگمتانه و ثبت روز همدان در تقویم ملی و دستاوردهای این دو مهم، گفت‌و‌گو کردیم و نتیجه آن، بخش نخست مصاحبه را تشکیل داد که در شماره مذکور به اینکه «ثبت روز همدان در تقویم ملی و ثبت جهانی هگمتانه با کمک رئیس‌جمهور شهید محقق شد/ در همدان باید پروژه‌های گردشگری داشته باشیم با پیوست‌های عمرانی، اجتماعی و اقتصادی و نه بالعکس/ ما به محصولات ثبت‌ جهانی خود همچون سیر، انگور، گردو، مبل و منبت و سفال بهایی نداده‌ایم/ شاهد درج آدرس همدان در نقشه جهانی گردشگری در پی ثبت هگمتانه هستیم، اما این دارایی ارزشمند درصورت غفلت از فهرست جهانی خارج می‌شود/ ثبت جهانی یک اثر آن را از تهاجم‌های جنگی مصون می‌دارد و ثبت جهانی هگمتانه برای ما آورده فرهنگی، آورده اقتصادی و آورده اجتماعی دارد» اشاره شد؛ در ادامه و بخش دوم، با این همدانی فعال در امور همدانی‌ها، از شادی گفتیم و شنیدیم، در ادامه حاصل آن را می‌خوانید:
* همدان شهری است که به نشاط نیاز دارد و بر آن تأکید زیادی توسط کارشناسان می‌شود؛ حال از آنجا که در برگزاری جشن‌هایی همچون روز همدان و ثبت جهانی هگمتانه با سهیم کردن مردم می‌توان این مهم را تاحدودی محقق کرد، چه برنامه‌هایی در این زمینه باید داشته باشیم؟
تمام جوامع نشاط می‌خواهند، نه‌تنها جامعه همدان؛ حتی یک خانواده کوچک هم نشاط لازم دارد، اما اینکه به چه شکل و با چه مضامینی نشاط ایجاد و به بدنه جامعه وارد کنیم، اهمیت دارد و به‌واقع این بحث محل تضارب آرا است؛ به این شکل که برخی می‌گویند فلان چیز نشاط‌آور است و بعضی دیگر معتقد هستند بهمان چیز شادی می‌آفریند، بنابراین باید تکلیف روشن شود؛ یعنی مشخص شود که کدام‌ها نشاط سازنده و سالم برای جامعه ایجاد می‌کنند و کدام‌ها مخرب هستند و ممکن است نشاط کاذب ایجاد کنند؛ برای مثال جشنواره‌ها می‌توانند نشاط سازنده ایجاد کنند، مشروط به اینکه خوب برای آن‌ها برنامه نوشته شود. ما شهر جهانی سفال را داریم، اما آیا هیچ‌وقت به لالجینی‌ها این فرصت را داده‌ایم که بیایند داخل شهر همدان و در پیاده‌راه میدان امام (ره) یک جشنواره تولید سفال بزنند؟ خیر. همچنین هیچ فکر کرده‌ایم اکنون که سیر ما جهانی شده است، چرا جشنواره همچنان در سولان برگزار می‌شود و چرا آن را به دل شهر نمی‌آوریم تا مردم داشته‌های خود را ببینند؟
یک روی دیگر ماجرا آن است که این کارها را بکنیم، یعنی جشنواره‌های مختلف را به مرکز همدان بیاوریم و بی‌بندوباری رقم بخورد که در این صورت نباشد و انجام نشود، بهتر است؛ اما اگر سالم و سازنده باشد، خط درست فکری به جامعه بدهد، نشاط صحیح به شهر، خانواده‌ها، جوانان، میهمانان و هرکسی که در شهر زیست می‌کند، تزریق شود، ارزشمند است.
در این ارتباط باید به خاطر داشته باشیم که اگر شادی‌آفرینی هدفمند نباشد، نشاط کاذب رقم می‌زند؛ همچنین می‌تواند مخرب، زودگذر، بی‌فایده و آسیب‌رسان باشد.
حال اگر بخواهیم در روز جشن ثبت روز همدان در تقویم ملی نشاط ایجاد کنیم، ابتدا باید جامعه مخاطبین خود را بشناسیم؛ یعنی یک، دو، سه، چهار، 10، 20 تا 100 گروه تعریف کنیم؛ برای مثال گروه خانم‌های خانه‌دار، بچه‌های مدرسه‌های ابتدایی، کودکستانی‌ها، دانشگاهیان و غیره. این‌ گروه‌ها را باید جدا بکنیم و برای هرکدام خورند خودشان خوراک شادی تهیه ببینیم و بعد شروع به کار کنیم. چراکه نمی‌شود یک نسخه واحد برای همه پیچید؛ در حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی نباید برای تمام افراد جامعه یک نسخه واحد نوشت و زمانی که می‌خواهید یک نسخه رفتار اجتماعی بنویسید، باید تمام لایه‌های قابل احصای آن را پیدا کنید، همه متغیرها را کنار هم بچینید، دوزبندی و درصدبندی کنید، بعد با توجه به ضریبی که دارند، اولویت‌بندی کنید و برای هرکدام برنامه بنویسید؛ برای نمونه این ضریب سه دارد، آن ضریب 10 دارد و این ضریب دو دارد، پس خانم‌های خانه‌دار این شهر چون درصد زیادی دارند و جمعیت غالبی هستند، حتماً می‌بایست برای آن‌ها فکر کنیم. فکر براساس شاخص‌ها، برای مثال چه چیزهایی دوست دارند؟ که یک جواب به این پرسش می‌تواند «مسابقه آشپزی» باشد.
البته دراین‌بین لازم است به آفتی که در همدان و البته بقیه شهرها هم درحال رقم خورن بوده، اشاره کنم و آن رقابت ناسالم اقوام و گروه‌های مختلف است؛ اتفاقاً این موضوع نیز چیزی بود که در صحبت با دکتر رئیسی، به آن اشاره کردم. چراکه همدان همیشه تاریخ، محل تضارب اقوام و ادیان مختلف بوده است.
* بله، تا جایی که یک ادیب همدانی از این موضوع (بافت جمعیتی متنوع همدان) به‌عنوان رنگین‌کمان یاد می‌کند.
درست است، اما اگر به آن این‌گونه ننگریم و به معنی واقعی کلمه رنگین‌کمان توجه نشود، یعنی نگاه مثبتی نداشته باشیم، یک فضای رقابتی ناسالم ایجاد می‌کند و به‌جای اینکه کنار یکدیگر هم‌پوشانی داشته باشند، ضرب‌وشتم اجتماعی رقم می‌خورد؛ یعنی جبهه‌بندی و جزیره‌سازی می‌شود، جزیره‌هایی که علیه هم هستند و مجموعه الجزایر نیستند.
توجه داشته باشید که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، بافت جمعیتی همدان تغییر کرده است؛ بنابراین باید آن را مدیریت کرد و اداره کردن و تغییر دادن می‌بایست رو به بهبود باشد؛ به این معنی که خوبی‌های هر قومی را بگیریم و بیاریم وسط و بدی‌ها آن را کم‌رنگ کنیم تا افول کند.
* جناب صیفی‌کار در ثبت‌های ملی و جهانی همدان، حتماً ملاحظه کرده‌اید که جشن‌ها خصوصی، مدیرانه و محدود برگزار شد، این کار اشتباهی است، تأیید می‌فرمایید؟
به نظر بنده جشنی برگزار نشد! من اسم مراسم‌هایی که در پی ثبت جهانی هگمتانه و ثبت روز همدان در تقویم ملی برگزار شدند را دورهمی می‌گذارم.
* درصورتی که ما هنرمندان و سمن‌های فراوانی در همدان داریم که می‌توانیم با استفاده از ظرفیت آن‌ها، این جشن‌ها را عمومی کنیم و با یک تیر، دو نشان بزنیم؛ یعنی هم شادی و نشاط بیافرینیم و هم دستاوردهایی مانند ثبت‌های مذکور را معرفی کنیم.
بله، آسیب و مشکل در این ارتباط، به آموزش مربوط می‌شویم. لازم است مفهوم جشن را به مدیران آموزش بدهیم؛ یعنی باید به آقایان یاد بدهیم که جشن مؤلفه‌ها و خطوط اعتقادی دارد و قرار نیست آن‌ها زیر پا گذاشته شوند. به تصمیم‌گیرندگان، رسانه‌ها و آدم‌های فرهنگی مثل من و شما، بگویند که جشن چیست و هیچ منافاتی با عزاداری ندارد و هرکدام جای خود را دارند.
در جشن‌ها دارایی‌های شادی‌آفرین ایجاد می‌شوند، بنابراین بسیار بااهمیت هستند. شادی‌آفرینی در تاریخ ما مصداق و عینیت داشته و ما هیچ‌وقت از شادی جدا نشده‌ایم، برداشت محصول جشن می‌گرفته‌ایم، در درخواست باران جشن داشته‌ایم و غیره؛ یعنی تمام رفتارهای آیینی ما یک خمیرمایه جشن و شادی داشته است. به‌واقع ما در مقابل هر عزا، جشن داریم، اما عزاداری‌ها را پُررنگ‌تر برگزار می‌کنیم.
* با وجود اینکه حتی روایت هم داریم که شیعیان باید در شادی اهل بیت مسرور و در غم آن‌ها محزون باشند.
بله، اما آیا واقعاً در شادی و غم آن بزرگواران یکسان عمل می‌کنیم؟ خیر. برای مثال از جشنواره بین‌المللی تئاتر کودک نام می‌برم که در آن اقدامات خوبی درحال رقم ‌خوردن است و امیدوارم سرانجام منتهی به نتایج خوب فرهنگی بشود؛ اما اگر این جشنواره نتواند دارایی‌های شادی‌آفرین همدان را در برنامه‌های جنبی به داخل خود بیاورد، پس به چه دردی می‌خورد و چه آورده‌ای برای مردم خواهد داشت؟ هیچ و به سطح یک دورهمی هنرمندان تئاتر تنزل پیدا می‌کند؛ بنابراین اگر نمایشی می‌خواهد اجرا شود (حداقل توسط گروه‌های داخلی) باید به آن خط، ایده و عناوین بدهیم. به‌عنوان نمونه ما شهر جهانی هستیم و این می‌تواند یک موضوع مهم تئاتر بشود که البته اینکه عرض کردم، کفِ کار است.
برمی‌گردم به بحث آموزش، پس برای برگزاری جشن ثبت جهانی، باید قدرتمند ظاهر شویم و تمام لایه‌هایی که دانسته و ندانسته کمک کردند و یا کمک نکردند و اتفاقا‍ً سنگ‌اندازی کردند را بررسی کنیم؛ یعنی حرف بزنیم تا بفهمیم چرا برخی مخالف برگزاری جشن هستند، بعد مجابشان کنیم و این بسیار مهم است که به مفهوم واحد برسیم، زیرا فهم مشترک و باور عمومی، حل‌کننده این مشکل است و همان‌طور که می‌بینید، در رویدادهای مذهبی نیز چون مردم به یک باور مشترک رسیده‌اند، کار خوب پیش رفته است.
اگر این کار را کردیم و فهم مشترک ایجاد شد، زمانی که قرار است جشن برگزار شود، کسی دستش را عقب نمی‌کشد و کم‌فروشی و امساک هم نمی‌کند، بلکه همراهی می‌کند. به‌واقع می‌بایست به پرسش «میشه شی» معروف همدانی‌ها در این ارتباط، پاسخ داده شود! البته بدانیم که این پرسش همدانی‌ها بسیار حکیمانه‌ است و از عمق نگاه به عاقبت کار نشأت می‌گیرد و در ارتباط با برگزاری جشن هم باید به چرایی آن، پاسخ قانع‌کننده داد تا مشکل حل شود.
زمانی که به یک فهم مشترک از جشن رسیدیم، یک جشن خوب طراحی می‌کنیم؛ چراکه ظرفیت آن را داریم، نمونه‌ای از داشته‌های شهر ما این است که بیست‌ونه دوره جشنواره بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان برگزار کرده‌ایم، اما آیا تبلیغ درستی در این ارتباط و این ظرفیت مایه افتخار داشته‌ایم؟!
البته امیدوارم استاندار جدید که گویا نگاه فرهنگی دارند، بتوانند افکار مختلف را دور یک میز جمع کنند و از آن‌ها خروجی‌های فرهنگی متناسب با فرهنگ بومی اما با نگاهی بلند برای بیرون از مرزها، بگیرند. مصداقی در این ارتباط به خاطرم آمد؛ طی یک دوره از جشنواره تئاتر (بنده برای چهار دوره جشنواره فیلم و 6 دوره جشنواره تئاتر، تشریفات بودم) میهمانان را با حمایت معاون سیاسی وقت استاندار همدان (آقای الهی‌تبار) به ورکانه بردیم که آیین کوسه گلین و باران‌خواهی را دیدند و نتیجه آن شد که در پی مصاحبه با میهمانان، به‌ویژه سرگروه‌های خارجی، متوجه شدیم نظرشان که با توجه به حجم زیاد اخبار منفی علیه ایران، زیاد مثبت نبوده، تغییر کرده است؛ گفتند شما تاریخ شادی دارید و باید آن را مکتوب کرده و از جشن‌های خود بهره ببرید، چرا؟ چون با سند این گمشده تاریخی خودمان را به آن‌ها نشان دادیم و به نمایش گذاشتیم و میهمانان ما نیز چون خودشان اهل تئاتر بودند، برایشان کاملاً ملموس و مفهوم بود و پذیرفتند.
بنابراین اگر قرار شد مراسم تقدیر داشته باشیم، آن را با جشن قاطی نکنیم! مراسم نکوداشت را مسئولین، رسانه‌ها، شورای اداری و برنامه‌ریزی استان و دیگران برگزار کنند و به یکدیگر خداقوت بگویند؛ اما چون مردم از این مراسم‌ها بهر‌ه‌ای نمی‌برند، پس باید برای آن‌ها طور دیگری جشن برگزار شود و جشن عمومی به معنی واقعی کلمه، آن است که در مرکز اجتماعات مدنی شهر مانند میدان امام (ره) برگزار شود. اگر چنین چیزی رقم خورد و توانستیم آن را خوب جمع کنیم، به‌صورتی که حساب‌شده باشد و بر خطوط دین و مقررات و قانون منطبق باشد و خدای‌نکرده از خطوط قرمزم عبور نکند، به تکلیف خود عمل کرده‌ایم.
برگزاری چنین جشنی برای مردم، خروجی مناسبی دارد و خود آن‌ها هم پای کار می‌آیند و همراهی می‌کنند؛ همچنین رسالت اصلی هم محقق می‌شود، یعنی مردم شادی می‌کنند و سرخوشی و نشاط را در شب جشن، با خود به منازلشان می‌برند! ادامه این‌قبیل اقدامات در سطح کلان نیز اثرگذار است، چراکه آرام‌آرام شادی به داخل خانواده‌ها نفوذ می‌کند و تکلیف شادی‌آفرینی دولت‌ها ادا می‌شود.
بدانیم که شادی‌آفرینی الزاماً رفع موانع اقتصادی نیست و بخشی از آن همین موارد است؛ اما توجه داشته باشیم که جشن مردمی خط‌کشی نمی‌خواهد، یعنی نباید برای گروه خاصی باشد و لازم نیست روی آن اسم بگذاریم؛ برای مثال وقتی می‌گوییم جشن مردمی خواهران، یعنی آقایان نیایند، وقتی محدودترش می‌کنیم و می‌گوییم جشن مردمی خانم‌های خانه‌دار، یعنی خانم‌های شاغل هم نیایند، درصورتی که فیلتر گذاشتن درست نیست، چون مخاطب را محدود می‌کند. باید جشن‌های مردمی بی‌پسوند اجرا کنیم، مثل جشن ثبت جهانی هگمتانه.
* جناب صیفی‌کار سپاسگزارم از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، اگر مطلبی در رابطه با همدان و فرهنگ و داشته‌های غنی ما هست که به آن اشاره نشد، بیان بفرمایید.
مطلب که زیاد هست، اما در این مقال نمی‌گنجد، زیرا هما‌ن‌طور که گفته شد، همدان در طول تاریخ محل تضارب تمدن‌ها، ادیان، اقوام و تجار بوده؛ بنابراین یکی از سرفصل‌هایی که رسانه‌ها باید به آن بپردازند، همین مهم است. برای مثال حوزه تجارت همدان بحث مهمی بوده که حرف برای گفتن دارد، زیرا اوایل دوره پهلوی اول جمعیت شهر همدان شاید 100 هزار نفر بوده، اما 100 تا 120 تا کاروان‌سرا داشته! چرا؟ چون شهر اقتصادی بوده است. حتی همین الان هم مردم 9 مرکز استان کشور برای آمد‌ورفت به همدان، کافی است سه ساعت زمان داشته باشند! کجای این کشور چنین موقعیتی دارد؟ یعنی ما دقیقاً محل تلاقی همه‌چیز هستیم و مصادیق و حرف‌های قشنگ و شنیدنی در این حوزه فراوان است؛ در بخش مردم‌شناسی، علوم اجتماعی و غیره. همدان ما به‌جرأت می‌گویم از استان‌های بسیار غنی در حوزه تمدنی است، اما لایه‌های نهفته و نگفته‌ای دارد که باید آرام‌آرام گفته شوند.

شناسه خبر 89516