شناسه خبر:90511
1403/10/12 10:56:00

آموزش مهارت‌های زندگی به نوجوانان نقطه آغاز ساختن آینده مطلوب برای بزرگسالی فرزندانمان است که لازمه تحقق این امر تامین سلامت روانی و تقویت مهارت‌های والدین و مربیان است.


نوجوانی دوره‌ای حساس و پیچیده در زندگی انسان است؛ زمانی که فرد با تغییرات فیزیکی، روانی، و اجتماعی روبه‌رو می‌شود. این دوره که پلی بین کودکی و بزرگسالی است، فرصتی استثنایی برای شکل‌دهی شخصیت، ارزش‌ها و مهارت‌هایی است که تا پایان عمر همراه فرد خواهند بود. در این میان، آموزش مهارت‌های زندگی به نوجوانان، نقشی کلیدی در ایجاد زیرساخت‌های لازم برای مواجهه با چالش‌های زندگی ایفا می‌کند.
مهارت‌های زندگی، مجموعه‌ای از توانایی‌های عملی و اجتماعی هستند که فرد را برای مدیریت بهتر زندگی آماده می‌سازند. این مهارت‌ها شامل توانایی‌های ارتباطی، تصمیم‌گیری، مدیریت استرس، تفکر انتقادی و حل مسئله است. آموزش این مهارت‌ها در نوجوانی به دلایل متعددی ضرورت دارد.
نخستین دلیل، تغییرات اجتماعی و فرهنگی است که نوجوانان امروزی با آن روبه‌رو هستند. در عصر اطلاعات و ارتباطات، نوجوانان در معرض حجم عظیمی از داده‌ها و فشارهای اجتماعی قرار دارند. اگر آن‌ها به ابزارهای مناسب برای تحلیل و پردازش این اطلاعات مجهز نباشند، ممکن است به تصمیم‌گیری‌های نادرست و رفتارهای مخرب دچار شوند. برای مثال، آموزش تفکر انتقادی به نوجوانان می‌تواند به آن‌ها کمک کند تا اطلاعات درست را از نادرست تشخیص دهند و در برابر تأثیرات منفی رسانه‌ها و گروه‌های همسال مقاومت کنند.
دومین دلیل، توانمندسازی نوجوانان برای مدیریت احساسات و روابط بین‌فردی است. دوران نوجوانی، زمانی است که فرد برای اولین بار با احساسات پیچیده‌ای چون عشق، خشم، ناامیدی و اضطراب مواجه می‌شود. مهارت‌های مدیریت احساسات و ارتباطات می‌توانند نوجوانان را در شناخت و کنترل این احساسات یاری کنند. همچنین، این مهارت‌ها به آن‌ها می‌آموزند چگونه روابط سالم و مؤثر با دیگران برقرار کنند، که این امر در پیشگیری از مشکلاتی مانند انزوا، سوءتفاهم و خشونت نقش مهمی دارد.
سومین دلیل، آمادگی برای آینده و ورود به دنیای بزرگسالی است. نوجوانان امروز، آینده‌سازان جامعه‌اند و کیفیت زندگی آن‌ها در بزرگسالی به میزان توانمندی‌شان در مدیریت زندگی بستگی دارد. آموزش مهارت‌هایی مانند برنامه‌ریزی، مدیریت زمان و حل مسئله به آن‌ها کمک می‌کند تا در مسیر تحصیلی و شغلی خود موفق‌تر باشند.
در نهایت، نباید از نقش خانواده و مدرسه در آموزش این مهارت‌ها غافل شد. نوجوانان به آموزش منظم و سیستماتیک نیاز دارند و این امر باید بخشی از برنامه‌های رسمی آموزشی باشد. همچنین، خانواده‌ها با ایجاد محیطی حمایتی و دوستانه می‌توانند در تقویت این مهارت‌ها نقش مؤثری داشته باشند.
در مجموع، آموزش مهارت‌های زندگی به نوجوانان نه‌تنها برای رشد شخصی و موفقیت آن‌ها ضروری است، بلکه تأثیری عمیق بر جامعه نیز دارد. نوجوانانی که توانمندتر باشند، به شهروندانی مسئول‌تر و مشارکت‌کننده‌تر تبدیل خواهند شد. از این رو، سرمایه‌گذاری در آموزش مهارت‌های زندگی، گامی ارزشمند در جهت ساختن آینده‌ای روشن‌تر است. براین اساس و با توجه به اهمیت موضوع بر آن شدیم تا دراین باره گفتگویی را با علیرضا عابدین دانش‌آموخته دکترای روانشناسی بالینی، دانشگاه روانشناسی حرفه‌ای کالیفرنیا ترتیب دهیم که در ادامه می‌خوانید:
این روانشناس با بیان اینکه اصولا نوجوانی یک دوره گذار از کودکی به بزرگسالی است گفت: درواقع این دوره زمانی است که نسل بعدی جامعه باید مسلح به ابزار و مهارت‌هایی برای پیشبرد اهداف و رشد روانی اجتماعی است.
دکترعلیرضا عابدین با بیان اینکه روند تجهیز نوجوانان برای آینده باید از طریق آموزش مهارت‌های زندگی برای ده‌ها سال بعد شکل‌بگیرد اظهارکرد: درواقع ما با آموزش این مهارت‌ها که لزوما باید متناسب به نیازهای آینده و اقتضائات آن باشد به فرزندانمان کمک می‌کنیم بزرگسالی خوبی داشته باشند.
وی در ادامه با اشاره به اینکه مهارت‌های زندگی را در 24 ساعت شبانه‌روز می‌توان به سه قسمت تقسیم کرد گفت:8 ساعت از آن مرتبط با خواب و خوراک و دیگر نیازهای طبیعی انسان است اما هشت ساعت بعدی به درس و کار و فعالیت‌های به اصطلاح معنادار و مهم اجتماعی می‌تواند اختصاص پیدا کند و درنهایت هشت ساعت بعدی را هم می‌توان رسیدگی به امور شخصی و انفرادی اعم از تفریح تا توسعه مهارت‌های شخصی و ارتباط با دیگران اختصاص داد.
وی با تاکید بر حساسیت این دوره گذار عنوان کرد: اهمیت این دوران بدان جهت است که وقتی نوجوانان از دوره کودکی به دوره بزرگسالی وارد می‌شوند بسیار کنجکاو بودهف آنتن‌های ارتباطی آن‌ها بسیار حساس‌تر از جیمز وب و هر نوع ماهواره دیگر است که می‌توانند و باید هم بتوانند که این اصول زندگی کردن و مهارت‌های زندگی را از محیط‌هایی که در آن زندگی می‌کنند به اصطلاح برداشته و با سرشت خودشان می‌آمیزند.
عابدین با اشاره به اثرگذاری عمیق بسترهای اجتماعی مانند خانواده، محله و مدرسه بر نوجوانان ادامه داد:نکته اینجاست که علاوه بر بهداشت جسمی، سلامت روان نوجوانان به این نهادهای اجتماعی وابسته است.
وی با تاکید بر اینکه تنها چارچوب‌های سالم جامعه همچون باغ‌های حاصلخیز می‌توانند مردم سالم پرورش و به جامعه تحویل دهند؛ عنوان کرد: یعنی خانواده‌ها و اساساً والدین و مربیان مدرسه اعم از معلمان، ناظمان، مدیران و نهادهای اجتماعی می‌بایست درگام نخست خود به لحاظ روانی سالم باشند.
این روانشناس بالینی با بیان اینکه متاسفانه امروز بخشی از اولیا و مربیانی خود از سلامت روان کافی برخوردار نیستند گفت: امروز جمعیت کثیری از مردم ما از اضطراب به خصوص در مردان و از افسردگی به خصوص در زنان رنج می‌برند که این مسئله خود پیش‌آگهی خوبی برای آینده مابه تصویر نمی‌کشد.
دکتر عابدین در ادامه ضمن تاکید بر لزوم سلامت روان جامعه‌پروران خاطرنشان کرد: این گروه که آینده جامعه را به معنی واقعی کلمه می‌سازند خود باید با مهارت‌های زندگی آنان باشند تا با حضور و ظهور فعال خود بتوانند آن را در فرزندان جامعه نهادینه کنند.
وی با تاکید بر نقش پدران در تامین سلامت روان فرزندان افزود: متاسفانه به دلایل گوناگون والدین به خصوص پدران ما که مسئول اجتماعی کردن فرزندان هستند و مبایست بیشتر از مادران به دلایل مختلف در صحنه حضور داشته باشند ظهور و بروز کافی ندارند این درحالی است که بیشتر از 50 درصد از فرایند نهادینه‌سازی مهارت‌های اجتماعی درفرزندان مستقیماً سهم نقش‌آفرینی پدران است.
عابدین با بیان اینکه عدم توجه جدی به آموزش مهارت‌های اجتماعی به نوجوانان عملا باعث می‌شود تا مجبور شویم به نوعی ردیف مالی اقتصادی و بودجه‌ای مکفی برای مداخلات لازم بالینی و اجتماعی در نظر بگیریم، اذعان کرد:این مهم باید در دو مرحله اتفاق بیفتد نخست اینکه یک سری مداخلات خیلی ضربتی و فوری لازم است که از وضعیت اضطراری کنونی ما را رهایی دهد که دراین بخش مهمترین مسئله که می‌بایست به عنوان یک اولویت در نظر گرفته شود درمان اضطراب و افسردگی اولیا و مربیان که به نوعی همان سرنگ‌های تزریق مهارت‌های اجتماعی هستند می‌باشد
وی در ادامه افزود:البته دراین بخش نباید در راستای کاهش آسیب‌های‌اجتماعی از لزوم مشاوره سلامت روان برای نوجوانان غافل شد.
این روانشناس بالینی با تاکید براینکه در وهله بعدی همزمان با این مداخلات اورژانسی اضطراری که ما باید انجام بدهیم برای اهداف بلندمدت نیز می‌بایست برگزاری کلاس‌های آموزشی را برای زوجین و والدین آینده در دانشگاه‌ها، مساجد و فرهنگسراها در دستور کارقرارداد، گفت: آنچه مسلم است این‌که اصولاً ما به یک انقلاب فرهنگی خیلی عمیق و مبسوط نیاز داریم و این انقلاب فرهنگی بیشتر باید به نوع ارتباطات ما با یکدیگر در سطح جامعه و نه فقط در رابطه با والدین و فرزندان صورت پذیرد.
وی با اشاره به اینکه درپی این انقلاب فرهنگی نگاه قدرت‌محور از بالا به پایین و استبدادی نسبت به فرزندان باید تغییرات اساسی را درخود ببیند، اذعان کرد: زمانی که فرد به مرحله نوجوانی رسیده علاوه بر آنچه که در سرشت خداداد او رخ داده و یا در مسیر تکاملی به دست آورده می‌بایست از طریق مهارت اجتماعی شدن برای توسعه شخصی و نقشی که به صورت اجتماعی در جامعه در آینده خواهد داشت را از نهادها مرجع دریافت کند بنابراین وقتی که سرنگ‌های اجتماعی کردن ما قدرت‌محور، تحقیرکننده، نصیحت‌کننده با نگاه از بالا به پایین است هر چقدر هم محتوای این سرنگ‌ها منطقی و کامل هم باشد نوجوانی برحسب سن حتی به عقل سلیم هم نه می‌گوید یقینا پذیرای این نگاه نخواهد بود.
این روانشناس بالینی با بیان اینکه این انقلاب فرهنگی بدان معنا است که فرزندان ما در خانواده در عین حضور داشتن به لحاظ جایگاه، امکان ظهور نیز پیدا کنند، در این زمینه نیز راهکار پیش‌رو استفاده از رویکرد فرزندپروری اقتدارگرایانه است؛ چراکه این آزادی عمل در چارچوب، به فرزند و نوجوان امکان می‌دهد که با تعارض‌های پیش‌روی خود مسالمت‌آمیز برخورد و در مواجهه با آن کمترین میزان اضطراب را تجربه کرده و مسائل را حل و فصل کند.
عابدین با اشاره به اینکه از نظر فرهنگی، نیز در مدرسه و جامعه می‌بایست چارچوب تربیت نوجوان بر پایه فرزندپروری اقتدارگرایانه تغییر کند افزود: این رویکرد پرورشی به ما کمک خواهد کرد تا بتوانیم جامعه مفیدتر، سالم‌تر و با کارایی بیشتری در آینده داشته باشیم.
وی ادامه داد: انچه مسلم است اینکه باید از طریق ارائه مشوق‌ها و تحریک نوجوان او را واردار کردکه در مسیر مهارت‌آموزی او را به انجام کارهای معنا‌دار تشویق کرد و درعین حال در یک گفتمان دموکراتیک درخصوص کارکرد این مهارت‌ها با او به بحث و گفتگو نشست اما دراین بین آنچه حائز اهمیت است اینکه این سازه باید به صورت مشترک و با نظر واهی از کودک و نیز شناسایی استعداد‌ها و علاقمندی‌های او انجام پذیرد.
عابدین با تاکید براینکه این روند یقینا مستلزم وقت گذاشتن و تمرکز کردن روی تعامل با نوجوان درخانواده، مدرسه و جامعه است،عنوان کرد: درواقع نمی‌توان انتظار داشت نوجوان ما به اصطلاح دیمی بزرگ شود بلکه این مسئله نیازمند سازماندهی و استفاده از علم روانشناسی و جامعه‌شناسی است.

شناسه خبر 90511