سپهرغرب، گروه خبر :«دوران بلوغ سختترین سالهای زندگیام بود، از خودم بدم میآمد، نمیتوانستم با کسی درباره خودم حرف بزنم، از تغییراتی که هرروز در من ایجاد میشد، خجالت میکشیدم و دیگر دوست نداشتم با مادرم بیرون بروم و با او حرف بزنم».
خیلی از دختران ایرانی وقتی درباره دوران بلوغشان حرف میزنند، ممکن است چنین احساسی داشته باشند. تغییرات دوران بلوغ هم برای دختران و هم برای پسران اهمیت دارد، اما مسائل دختران بهخاطر شرایط خاص فرهنگی، اهمیت ویژهای پیدا میکند. مادر بهعنوان نزدیکترین فرد ازنظر عاطفی به فرزندش، میتواند گذر از این دوران را برای او آسانتر کند.
نشانههای بلوغ که در دختران ایجاد میشود، احساس اضطراب هم همراه آن بهوجود میآید. در جوامع و خانوادههایی که آموزش جنسی کافی به نوجوانان ارائه نمیشود، پیدا شدن نخستین علائم ممکن است با تعبیراتی نادرست از جنسیت یا احساس بیماری، طردشدگی و سردرگمی در دختران همراه شود.
* چرا دختران؟
زندگی دخترانه، از هر نظر حساس است و وقتی این حساسیتهای طبیعی با ویژگیهای فرهنگی جامعهای مثل کشور ما آمیخته میشود، دوچندان خواهد شد. مسائل زنانه همواره در پردهای از شرم و حیا پیچیده شدهاند و اطلاعرسانی درخصوص آنها به شکل رسمی وجود ندارد.
با اینکه دختران از سالهای انتهای دبستان با تغییرات دوران بلوغ روبهرو میشوند، مدرسهها در این زمینه به آنها آموزش نمیدهند و این وظیفه تنها بر دوش خانوادهها باقی میماند. در خانواده هم این نقش از مادر طلب میشود، اینکه یکتنه فرزندش را از تغییراتی که پیش رو دارد آگاه کند و بکوشد اتفاق بزرگ بلوغ، با کمترین هزینه و درنهایت آرامش پیش برود.
پسران نوجوان این امکان را دارند که بهخاطر ارتباطهای گستردهتر اجتماعی و قرار داشتن در معرض دریافت اطلاعات، راحتتر با مسئله بلوغ روبهرو شوند؛ ضمن اینکه مربیان و پدران هم برای انتقال اطلاعات به آنها راحتتر عمل میکنند. همه این عوامل باعث میشود نقش مادران برای همراهی در این مرحله مهم در زندگی دختران پُررنگتر شود.
دوره نوجوانی از 11 تا 13 سالگی شروع میشود و تا 18 سالگی ادامه دارد. این دوره، دوران تعارض بین رفتار کودکانه و بزرگسالی است؛ اما چندسال قبل از ورود کودک به سن نوجوانی، تغییرات اندکی در جسم و رفتارش آشکار میشود، این تغییرات در دخترها شایعتر است.
* در آستانه تغییر
با بروز نامحسوس نشانههای بلوغ، کودکان کمکم دست از بازی میکشند و بیشتر تمایل دارند اوقاتشان را با همسالان همجنس خود بگذرانند. آنها ساعتها با دوستانشان حرف میزنند، در ابتدای این صحبتها یعنی همان سالهای پیش از بلوغ، کودکان درباره خانواده، افتخاراتی که خانوادهشان داشته، مسافرتی که پدر و مادرشان داشتهاند، داراییهای خانوادگی، دوستان و آشنایانشان و بحثهای داغی که اینروزها در زندگی آنها جاری است، صحبت میکنند.
آنها سعی میکنند خود و خانوادهشان را برتر از دیگری بدانند و یا حتی با خیالپردازیهایی، ذهن دوستانشان را به سمت خود سوق دهند. حساسیت این دوران کمتر از دوران بلوغ نیست، چون زمینههای برقراری ارتباط نزدیک بین مادران و دخترها، از همین زمان شروع میشود.
ممکن است خیلی از پدر و مادرها گمان کنند بچهها در دوران پیش از بلوغ زیاد حرف میزنند و یا به دوستانشان دروغ میگویند، اینطور نیست؛ آنها واقعیتهای زندگیشان را با خیالات میآمیزند و به دوستانشان میگویند، اگر رفتارهای اینچنینی بچهها مورد انتقاد قرار بگیرد و بهخصوص مادرها دخترانشان را به دروغگویی متهم کنند و یا رفتارهای افراطیشان را در وقتگذرانی با همسالان درک نکنند، وقتی بچهها وارد مرحله بعدی یعنی دوران بلوغ شوند، ارتباط درستی بین آنها و مادرانشان برقرار نمیشود.
این دوره بهترین دورهای است که میتوان به رفتارهای کودک در آستانه بلوغ جهت مناسب داد؛ مثلاً میتوان دوستان آنها را که اکثراً هممحلهایها و همکلاسیهایشان هستند، شناسایی کرد و البته این کار باید غیر مستقیم انجام شود.
با ورود کودک به مرحله مذکور و بروز این نوع رفتارها، رفتار مادرها هم باید تغییر کند و پختهتر و منطقیتر شود. این مسئله را میتوان اینطور تعبیر کرد که با شروع مراحل بلوغ در دختران، مادران نیز وارد مرحله تازهای میشوند که باید در آن بخشهای تازهای از وجود خود را کشف کنند.
نباید دختران را با همان شیوههای قبلی به سمت خود گرایش داد. مادران باید باور کنند که او درتلاش برای رسیدن به استقلال فکری و منطقی است و حتی در این مرحله ممکن است شاهد نافرمانیهای او باشند.
* سردرگمی و ترس
با شروع دوران بلوغ، دختران همزمان دچار تغییراتی در جسم و روحشان میشوند. درک همزمان این تغییرات برای آنها میتواند دشوار باشد و مادران را هم سردرگم کند.
بسیاری از مادران از مواجهه با این دوران وحشت دارند. سن بلوغ دختران پایین است و مادر هنوز برای آن آمادگی ندارد. درحالی که مادر هنوز درگیر کودکیهای فرزندش است و او را بچه به حساب میآورد، دخترش با نشانههای رفتاری و جسمی به او اعلام میکند که کودکی به پایان رسیده و خیلی زود وارد دنیای زنانه خواهد شد.
بین مادرها خیلی شایع است که به دلیلهای روانشناختی نسبت به این مسئله موضع میگیرند. برای آنها درک این واقعیت سخت است که دخترشان کمکم به یک آدم بالغ و مستقل تبدیل میشود. به همین دلیل شیوه انکار را درپیش میگیرند و سعی میکنند موضوع را نادیده بگیرند؛ بااینحال نشانههای بلوغ منتظر مادران نمیمانند و پیش میرود.
در آستانه بلوغ مادر بهعنوان فردی که هنوز کودک بهشدت به او وابسته است، میتواند نقش مهمی را مثل یک دوست ایفا کند. کارشناسان توصیه میکنند بهتر است مادر یا زنی که مورد اعتماد دختر نوجوان بوده، با او درباره دوران بلوغ صحبت کند؛ چون ناآگاهی از پدیدههای بلوغ، ممکن است او را در مواجهه با این موقعیتها دچار اضطراب و نگرانی کند و عواقب روانی بدی بهجا بگذارد. خیلی از دختران نوجوان احساسهایی شبیه نفرت از خود، ترس، اضطراب و افسردگی را تجربه میکنند.
آنها ممکن است احساس کنند که اتفاق ناخوشایندی برایشان افتاده و دچار نوعی بیماری شدهاند. ازنظر فرهنگی هم ممکن است دچار اختلال شوند، مثلاً اینکه نسبت به جنسیتشان دچار نارضایتی شده و از دختر بودن ناراحت شوند. این مسائل اگر نادیده گرفته شود، ممکن است آنها را در پذیرش نقشهای آیندهشان بهعنوان مادر و همسر دچار مشکل کند. وظیفه مادران این است که در زمان مناسب، شرایط دوران بلوغ و چگونگی این تغییرات را برایشان توضیح دهند تا دچار حیرت، احساس منفی در مورد خود، دوگانگی شخصیتی و ناسازگاری با شرایط نشوند.
بسیاری از مادران بهخاطر شرم و حیا و گاهی بیاطلاعی، مسئله بلوغ را در دخترانشان مسکوت میگذارند و آن را مشمول مرور زمان میکنند. به این ترتیب دختران نوجوان یا باید خودشان بهتنهایی با این مسئله مواجه شوند و یا اطلاعات مورد نیازشان را از گروههای همسال بگیرند.
در دوران نوجوانی ذهن انسان همانند سیستم بدن دستخوش تغییرات سریع میشود و بنابراین تصورات و باورهای غلط درباره دوران بلوغ میتواند مشکلآفرین باشد؛ مثلاً اگر دختر نوجوان را در این دوران از برخی فعالیتهای اجتماعی یا ورزشی دور نگه داریم، این مسئله میتواند تأثیرات منفی در ساختار شخصیت او بگذارد، تغییرات بلوغ در دختران سرآغاز توجه جدیتر به جنسیت آنها هم هست.
* مرا نمیفهمید!
«شما درک نمیکنید»! حق با اوست. دختر نوجوان همهچیز را از نگاه خود میبیند و مادر با پافشاری و سماجت میخواهد بفهمد افکار دخترش از کجا سرچشمه گرفته است. نوجوانان تصور میکنند در مرکز هستی قرار گرفتهاند و دنیا به تماشای آنها ایستاده است؛ به نظر نوجوانها نمیشود به بزرگترها اعتماد کرد، چون آنها اصلاً از دنیای نوجوانها سر درنمیآورند.
اگر مادری به فرزندش اعتماد دارد و این اعتماد و باور خود را با عشق و محبت به گوش نوجوان خود رساند و به او گفت که توافق نداشتنشان به دشمنی و دوری از همدیگر منجر نمیشود؛ در این صورت مادران و فرزندان به فکر حل اختلافشان میافتند، گفتوگو قطع نمیشود و صدای هیچکدام بالا نمیرود؛ آنها با آرامش به حرفهای همدیگر گوش میدهند و مادر هم از دیدگاههای متضاد نوجوانش دچار ترس نخواهد شد.
شناسه خبر 26582