مصطفی رحماندوست:
نویسندهها کودکان را خدایی نگه دارند
مصطفی رحماندوست با بیان اینکه صلح در وجود بچههای ما هست و کودکان جهان هیچ دعوایی باهم ندارند، گفت: آنها زمانی که بزرگ میشوند، دعوا را یاد میگیرند! کار ما نویسندهها باید این باشد که آنها را در کودکی خودشان بیشتر مستقر کنند. بچهها از بهشت خدا آمدهاند، هرچه بیشتر از زمان تولدشان میگذرد، بوی من و تو و جامعه را بیشتر میگیرند؛ بنابراین مدام باید به آنها تذکر بدهیم که تو از خدا آمدهای.
سپهرغرب، گروه - فاطمه فراقیان :
چندی پیش روز 18 تیرماه را پشت سر گذاشتیم که در ایران با عنوان «روز ادبیات کودک و نوجوان» نامگذاری شده است؛ 18 تیرماه مهدی آذریزدی، بهعنوان یکی از نویسندگان مشهور داستانهای کودک و نوجوان، دار فانی را وداع گفت و با توجه به اینکه وی «قصههای خوب برای بچههای خوب» را نوشته و توانسته ارتباط عمیقی بین ادبیات کلاسیک ما با بچههای امروز برقرار کند و همچنین کتابهای ارزشمندی را از ادبیات کلاسیک اقتباس و برای کودکان و نوجوانان بازنویسی کرده، روز وداع وی با دنیای خاکی را، روز ادبیات کودک و نوجوان نامیدند. بنابراین در این شماره درهای دری روزنامه سپهرغرب برای آشنایی بیشتر با این نوع از ادبیات که توجه به آن در کشور ما نوپا بوده و دیرینگی ندارد، به سراغ «مصطفی رحماندوست» رفتهایم که آثار بیشمار وی و شعر «انار صددانه یاقوت» این شاعر، معرف اوست و نیاز به معرفی بیشتر ندارد. این ادیب همشهری با ما و شما از اشعار و داستانهای مربوط به این قشر بانشاط و دوستداشتنی میگوید، در ادامه برای خواندن متن مصاحبه با ایشان، با ما همراه باشید:
* جناب رحماندوست بفرمایید نامگذاری یک روز در تقویم کشور بهنام روز ادبیات کودکان و نوجوان، تأثیری بر تولید کمی و کیفی آثار این حوزه دارد؟
در رابطه با نامگذاری این روز باید خدمت شما عرض کنم حداقل فایدهای که دارد، این هست که توجه عموم را جلب میکند؛ بنابراین برای هر موضوعی که نامگذاری اتفاق بیفتد، حُسن نخست آن جلب توجه عمومی است. موضوع ادبیات کودکان و نوجوانان هم خوشبختانه در 30 الی 40 سال اخیر بسیار جدی شده؛ 50 سال پیش خیلی کمرنگ، کممشتری، کمکتاب و کمنویسنده بود. اکنون تعداد کسانی که نویسنده ادبیات کودکان و نوجوان هستند (چه نویسنده، چه شاعر و چه تصویرگر ادبیات کودکان) زیاد است؛ همچنین کتابهای بسیاری در این حوزه منتشر میشود. هرچند پایین بودن سطح مطالعه باعث میشود این کتابها با شمارگان کم منتشر شوند، اما تعداد عناوین زیاد است و ترجمههایی که از کشورهای دیگر نیز داریم، تعداد مقبولی دارند.
اینجا جای بحث این نیست که بگویم ترجمهها خوب یا بد هستند؛ میخواهم بگویم توجه به ادبیات کودکان زیاد شده است، زیرا خانوادهها به اهمیت آن پی بردهاند و مردم دنبال این هستند که بچههایشان بهتر از دیروز زندگی کنند.
* بهواقع متوجه تأثیر این حوزه شدهاند؛ مثلاً میدانند شعر، داستان و ادبیات بر تربیت کودکان اثر دارد؟
بله، حال درنظر بگیرید وقتی چنین اتفاقی افتاده است؛ یعنی این ژانر در جامعه ایجاد و تأثیرگذار شده و خانواده هم اثر آن را فهمیده است، روز ویژهای نیز برای آن درنظر میگیرند. بهواقع تحت تأثیر پیشرفت ادبیات کودکان در جامعه، مسئولین مجبور میشوند یک روز را به آن در تقویم اختصاص دهند.
اختصاص پیدا کردن یک روز به کودکان نوجوانان، باعث میشود که هرسال یک گپوگفت، نشستوبرخاست، نمایشگاه و خلاصه توجه ویژهای به این قشر بشود و خانوادهها بهتر و دقیقتر با این ادبیات آشنا شوند.
* استاد در جایی خانم بنفشه حجازی گفتهاند از اهداف مهم ادبیات کودک و نوجوان، پیدا کردن مشترکات در آثار مربوط به این حوزه است که باعث میشود بچههای ما بدانند تفاوت جدی با کودکان سایر کشورها ندارند؛ نظر شما در این ارتباط چیست؟
صلح در وجود بچههای ما هست؛ کودکان جهان هیچ دعوایی باهم ندارند. آنها زمانی که بزرگ میشوند، دعوا را یاد میگیرند! حدیثی داریم که میگوید هر انسانی براساس فطرت سالم و صلح و آرامش، به دنیا میآید و این تربیتکنندگان جامعه هستند که آنها را به جان هم میاندازند. کار ما نویسندهها هم باید این باشد که آنها را در کودکی خودشان بیشتر مستقر کنیم؛ کار ما این باشد که آنها را به کودکی که پُر از صلح و آرامش است، نزدیک کنیم. در جاهای مختلف شما دیدهاید که یک سیاه با یک سفید، یک فقیر با یک غنی، یکی با لباسی شیک با یکی با لباسی وصلهدار، باهم بازی میکنند و هیچ بچهای تفاوتی بین خودش و دیگری نمیبیند؛ اما بزرگتر که میشویم، به این میرسیم که من با تو فرق دارم!
من در این ارتباط چند کتاب نوشتهام؛ مثلاً آخرینش که خیلی هم مورد استقبال قرار گرفته، کتاب «این تریزی، آن تریزی» است. مثلاً چون من به غذاهای نوع فلان علاقه دارم و تو به غذاهای دیگر، یا زبان من این است و زبان تو آن، بهانه میکنیم و جنگ و جدال راه میاندازیم. اما ما باید بچهها را از این راه برگردانیم، من همیشه میگویم بچهها از بهشت خدا آمدهاند؛ بوی بهشت میدهند، هرچه بیشتر از زمان تولدشان میگذرد، بوی من و تو و جامعه را بیشتر میگیرند. بنابراین مدام باید به آنها تذکر بدهیم و یادآوری کنیم که ببین تو اینجایی نیستی، از جای دیگری آمدهای، از نیستان وجود آمدهای، از خدا آمدهای و باید بازگشت کنی، باید آن گونهای که بودی، باشی.
* صحیح میفرمایید. جناب رحماندوست اشاره کردید به وظیفه نویسندهها برای تولید آثار فاخر که تعلیمی و تربیتی باشند؛ به نظر شما برای خلق اثر در حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان، فقط استعداد لازم و کافی است یا خیر؟
خیر، با استعداد در هیچ زمینهای نمیتوان کاری کرد. ببینید من استعداد پولدار شدن دارم! اما نمیشوم (با خنده)؛ دیگری استعداد تاجر شدن دارد، اما نمیشود یا همه استعداد بد شدن، اختلاس کردن و کلاه گذاشتن سر دیگران را دارند، همانطور که استعداد انسانی زندگی کردن را دارند. در مورد بدترین آدمهای روزگار هم اگر کمی در خلقوخوی آنها کنکاش کنیم، میبینیم میخواهند آدم دیگری بشوند. اما بهواقع، مهم این است که چگونه تربیت بشویم.
البته تربیت نه به معنای آموزشوپرورشی! تربیت آرامآرام انجام میگیرد. حضرت علی (ع) میگویند: اگر شما از صالحین هم نیستید، ادای آنها را دربیاورید تا کمکم رنگوبوی آنها را بگیرید. بنابراین همه ما استعداد همهچیز را داریم، اما باید دید چه نوعی از تربیت برایمان رقم خورده و یا در برخی از موارد تحمیل شده است؛ حال یا از طرف خانواده، یا از طرف مدرسه و یا از طرف جامعه. مسلماً ادبیات قدرت زیادی نسبت به عوامل متعدد مؤثر دیگر ندارد، اما چون با دل، خیال و روح بچهها سروکار دارد، مهم است. ما نویسندهها سعی میکنیم آنها را شاد کنیم، سعی میکنیم بچهها را درست، خوشنیت و نزدیک به بهشتی که از آن آمدهاند، نگه داریم. بنابراین در جواب شما میخواهم بگویم همه استعداد نویسندگی و هنرمند شدن دارند و این کار شاقی نیست که فکر کنیم خدا یک چیز استثنایی به نویسندهها داده است، با تمرین میشود به همهجا رسید و استعداد اصلاً کافی نیست.
بهخاطر اینکه در این حوزه راه سختی در پیش داریم، باید ذرهذره آموخت و جلو رفت و تمرین کرد؛ بدون تمرین و بدون نوشتن و بدون معلم، یکدفعه و یکشبه کسی نویسنده تأثیرگذار نمیشود؛ حالا ما کاری نداریم با کسی که با پول النگوی مادرش نوشته خود را چاپ میکند و روی دستش هم میماند که او نویسنده نیست.
در حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان ما با قشری طرف هستیم که حساس و پیچیده است، درواقع این حوزه بسیار پیچیده بوده، فقط شناخت ویژگیهای گروه سنی مخاطب را بگویم، باید بدانید ویژگیهای بچه دوساله با بچه چهارساله بسیار فرق دارد؛ بنابراین نیاز به مطالعه دارد تا بتوانیم مخاطبهای خود را بشناسیم. البته که شناخت تنها هم کافی نیست، چراکه ممکن است کسی روانشناس باشد و خصوصیات کودکان و نوجوانان را هم بشناسد، اما نویسنده ادبیات کودکان و نوجوانان نباشد. نویسنده علاوهبر شناخت مخاطبش، به رسمیت شناختن آن، باور کردن ویژگیهایش، شناخت مسائل روز و قدرت نوشتن نیز نیاز دارد که برای تمام اینها باید ذرهذره تمرین کند.
* درست است؛ استاد به نظر شما اینکه برخی ایدئولوژیهایی را که خودشان صحیح میدانند (حال چه درست و چه غلط) مستقیم در آثارشان وارد میکنند، اثرگذاری دارد یا خیر ازقضا اثرگذاری را کم میکند؟
اصلاً نیازی به بحث در این زمینه نداریم، چراکه تابهحال دیدهایم اثر ندارد. مستقیم و فرمایشی با بچهها صحبت کردن، تأثیر اصیل و زیادی ندارد؛ اکنون در مدرسههای ما بر درودیوار، در زبان معلم و برنامههای کتاب درسی انسان مسلمان، بینظیر و خداپسندانه تبلیغ میشود، همچنین در رادیو و تلویزیون و جامعه؛ اما چرا اینطور انسانهایی را نمیبینیم و یا کم میبینیم؟ یکی از عوامل متعدد آن همین هست که مستقیم آموزه دادن به کودک و نوجوان، به درد نمیخورد و تأثیر آن کم است.
* شما بهعنوان یک نویسنده موفق فکر میکنید علاوهبر مطالعه و تمرین، رمز ماندگاری یک اثر خوب در این حوزه چیست؟
این سؤال برای خود من هم دغدغه بوده و به آن فکر کردهام؛ من نمیدانم چرا اثری بهاصطلاح میگیرد و اثر دیگری نمیگیرد. گاهی میبینیم یک کار و اثر نویسندهای مقبول میافتد، اما نوشته دیگرش خیر. بارها از خودم پرسیدهام چرا فلان کتاب مورد توجه قرار گرفته و چه رازی در آن هست؟ اما تنها جوابم به این سؤال، «نمیدانم» است!
موفقیت یکسری رازهای قابل شمارش و ملموس دارد که برایتان قسمتهایی از آن را گفتم، اما رازهای غیر دیدنی که هنوز مطالعات جهانی به آنها نرسیدهاند هم دارد؛ گاهی نویسندهای بسیار ناشناخته کتابی نوشته که کارشناسان براساس ملاکهایی، گفتهاند به درد نمیخورد اما او به هر طریق برای مثال توسط ناشر ناشناسی آن را چاپ کرده و هم خودش و هم ناشرش را به ثروت انبوه رسانده است؛ بهواقع برخی مواقع جامعه پاسخ دیگری میدهد.
* بله، جناب رحماندوست امروزه معضلی در جامعه داریم که حتماً شما بهعنوان نویسنده به آن واقف هستید و آن رواج یافتن املای نادرست واژهها است؛ به نظر میرسد این آسیب میبایست در زمان کودکی و نوجوانی اصلاح و یا از ایجاد آن جلوگیری شود تا فرهنگ و ادبیات فارسی اصیل ما از بین نرود. نظر جنابعالی در این ارتباط چیست؟
دقیقاً زمان کودکی وقت انجام کاری است که میگویید؛ دلیل ایجاد آنهم سهلانگاری در رسانههای اجتماعی، دیجیتال و این موارد است. وقتی پیامک با تلفن ارسال میکنیم، بسیار سهلانگارانه این کار را انجام میدهیم. به صفحات اجتماعی که نگاه میکنیم، میبینیم آگاهانه غلط نوشتن را رواج میدهند؛ البته نمیخواهم افراد را متهم کنم، شاید همین واژه سهلانگارانه مناسب باشد.
حال باید بدانیم خواهناخواه و عامدانه یا غیرعامدانه، این معضل ایجاد شده و درحال رواج است؛ این مهم فقط مربوط به املا هم نیست، بلکه دور شدن از ادبیات، هویت ما را میگیرد. اگر ما اکنون فارسزبان و ایرانی هستیم، بهخاطر این است که فردوسی داشتهایم، بهخاطر این است که سعدی داشتهایم، بهخاطر این است که حافظ، مولوی و نظامی داشتهایم که از نقالی داخل قهوهخانهها گرفته تا کتابهای کتابخانهها و کتابهای درسی، به ما انتقال پیدا کردهاند. به این ترتیب است که ما ایرانی ماندهایم و اگر اینها نبودند، بیهویت میشدیم، هیچی نمیشدیم.
البته نباید فکر کنیم که اگر این موارد از بین بروند، مثلاً ما آمریکایی یا اروپایی میشویم! خیر آنها هم برای خودشان ذرهذره هویت ساختهاند؛ بنابراین باید در جامعه از این سهلانگاریها در نوشتن بهخصوص در شبکههای اجتماعی، پرهیز شود.
* انشاالله، پرسش آخرم این هست که برخی معتقدند شهر همدان خاستگاه ادیبان در حوزه کودک و نوجوان با وجود پرورش ادیبانی همچون شما و دیگران است، نظری در این ارتباط دارید؟
بله، تعداد نویسندگان و شاعران کودک و نوجوان در همدان خوب است، تعداد نقاشها و تصویرگرها هم در همدان زیاد است، الحمدلله.
شناسه خبر 85678