سپهرغرب، گروه اندیشه - حامد محمدی متین: در شماره قبل گفته شد خداوند بیجهت کسی را وارد بهشت یا جهنم نمیکند. اعمال انسانها است که آتش جهنم را شعلهور ساخته و یا رودهای بهشت را به جریان درمیآورد. حال وقتش فرا رسیده است که به شبههای در این زمینه بپردازیم؛ شبهه از این قرار است: چرا گناهی محدود موجب عذابی ابدی میشود؟ آیا این ظلم نیست؟ همچنین چرا عبادتی کوتاه نعمتهای ابدی را به دنبال دارد؟ آیا بهشتیان لایق اینچنین نعمتها و جهنمیان مستحق آنچنان عذابها هستند؟

چرا نعمت و عذاب اُخروی با عبادت و گناه محدود دنیوی تناسبی ندارد؟
پاسخ چندان مشکل نیست. میتوان همین سؤال را در امور دنیوی تکرار کرد؛ چرا یک لحظه ضربه با چاقو بر چشم کسی تا آخر عمر او را نابینا میکند؟ چرا خوردن سم یا نیش مارهای سمی طعمه را از کار انداخته و فلج میکند؟ چرا در اثر انفجار بمب اتم در یک لحظه صدها هزار نفر ذوب شده، خاکسترشان بر باد میرود؟ «اساساً به چه دلیل باید میان فعل و نتیجه آن تناسب زمانی برقرار باشد»؟ اگر فعلی در یک لحظه صورت میگیرد آیا نتیجه آن هم باید آنی باشد؟ «آنچه ضرورت دارد این است که نتیجه عمل با نقش آن در تکامل یا انحطاط انسان در تناسب باشد؛ نه با زمانی که صورت میگیرد». گاه عملی کوتاه نقش بسزایی در پیروزی یا شکست در مقایسه با عملی مطول دارد.
بازیکنان فوتبال را درنظر بگیرید؛ بسیار اتفاق میافتد که در 90 دقیقه تلاش گُلی نصیبشان نمیشود، چون ترکیب یا راهبرد نامناسبی را بهکار میبرند یا راهبرد خوبی دارند، اما در مقام عمل نمیتوانند آن را بهکار برند، اما در دقیقه آخر با کار تیمی مناسب و اجرای موبهموی برنامه، نتیجه دلخواه را رقم میزنند؛ بنابراین آنچه اهمیت دارد نوع عمل است و نه زمان آن.
در همین نمونهها نظیر درد و رنجهای اخروی را شاهد هستیم. گاه عملی در یک لحظه انجام میشود، اما آثار و نتایج آن تا آخر عمر گریبان انسان را میگیرد. سخن قرآن و ادیان الهی این است که حیات انسان پس از مرگ ادامه مییابد و تبعات اعمال دنیوی در آخرت هم گریبان انسان را میگیرد؛ چراکه «حیات ابدی بیارتباط با حیات دنیوی نیست، بلکه در امتداد آن و باطنش است».
اما این میزان بهتنهایی برای پاسخ کافی نیست. سؤال این بود که چرا نعمت و عذاب ابدی است؟ به زبان عامیانه انسان گنهکار یکبار غلطی مرتکب میشود، اما چرا غضب الهی دستبردار وی نیست و نجات نمییابد؟ خطایی صورت گرفته و تمام شده است. چرا نتیجهاش همیشه ادامه دارد؟ گویا آن عمل همواره حضور داشته و تکرار میشود. اگر فردی الیالأبد خطاکار باشد، بهلحاظ منطقی عذاب ابدی و تنبیه وی قابل توجیه است؛ اما عملی که در دنیا تمام میشود، چرا باید برای درد اُخروی آن پایانی نباشد؟
نیت، عمل باطنی
در روایات بر این نکته پافشاری شده که نیت یک کار مهمتر از خودِ آن است: «نیت المؤمِنِ خَیرٌ مِن عَمَلِه» (کافی، ج 2، ص 82). ارزشی که اسلام برای نیت قائل شده است، قابل مقایسه با هیچ عملی نیست. ارزش نیت بالاتر از عمل است. میدانید چرا؟ چون نیت هم نوعی عمل است و بیشترین نقش را در سعادت انسان ایفا میکند! لازم نیست انسان کاری را با اعضای بدن خویش انجام دهد تا بگویند عملی انجام داده است؛ افعال درونی هم جزء عمل محسوب میشوند، ترس، طمع، حسادت و خساست عمل درونی هستند. ساعتی اندیشیدن از یکسال عبادت بهتر است: «تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَیرٌ مِن عِبادَةِ سَنَةٍ» (بحارالأنوار، ج 68، ص 327)؛ درحالی که تفکر از درونیترین کارها محسوب میشود. درست است که تمایلات درونی و تصمیمات باطنی منشأ بسیاری از رفتارهای ظاهری است، اما خود نیز نوعی عمل محسوب میشوند؛ درنتیجه، اعمال باطنی بهترین اعمال و منشأ رفتارهای ظاهری هستند. «ازنظر فلسفی، تنها اعمالی که حقیقتاً اختیاری محسوب میشوند، اعمال باطنی هستند و تنها عمل حقیقی انسان، نیت او است». اثبات عقلی این امر نیازمند مباحث فلسفی دشواری است؛ بنابراین به توجیهاتی از روایات که درخور فهم عمومی است، اکتفا میکنیم.
تناسب اجر اخروی با نیت
در روایات آمده است علت اینکه شقاوتمندان تا ابد در جهنم و اهل سعادت تا ابد در بهشت اقامت میگزینند، این است که گنهکار اگر حیاتش در دنیا الیالابد تداوم یابد، همچنان به خطاهای خویش ادامه میدهد و مؤمن نیز رویه خویش را الیالابد در پیش خواهد گرفت؛ اما بهدلیل محدودیت دنیا چنین توفیقی نصیبشان نمیشود؛ بنابراین، نیت چنین عملکردی را در درون خود میپرورانند. «نیت بهترین عمل بلکه اصلیترین عمل اختیاری انسان است». انسان بدون عمل نه تکامل مییابد و نه انحطاط پیدا میکند؛ یعنی اگر انسان بخواهد تغییری (چه مثبت، چه منفی) در وجود خویش ایجاد کند، باید کاری انجام دهد. وقتی شرایط برای چنین عملی فراهم نباشد، آنچه برایش میماند، نیت چنین عملی است.
بنابراین، «میان عمل و نتیجه اُخروی آن تناسب صددرصد برقرار است» و «ثواب و عقاب اُخروی متناسب با نیت انسان است». راه خلود در بهشت آن است که نیت انسان این باشد که اگر هزار سال هم زنده باشد، عمرش را در راه خدا صرف کند و دلیل سُکنای ابدی گنهکاران در جهنم این است که اگر هزار سال هم زنده باشند، به خدا پشت کرده و خواسته خویش را بر خواست خدا ترجیح میدهند؛ پس «کسی را بهدلیل یک خطا یا چندسال گناه الیالابد به جهنم نمیبرند» (هرچند این امر را نمیتوان تجویزی برای گناه قرار داد؛ چراکه کم پیش میآید که انحراف یکشبه اتفاق بیفتد)؛ همانطور که در روایات وارد شده است که یک قطره اشک برای اباعبداللهالحسین (ع) آتش جهنم را خاموش کرده و هزاران گناه را میشوید. «ابدی بودن عذاب بهجهت نیت معصیت، ابدی است و نه معصیت ابدی».
خلاصه آنکه «پاداش و کیفر الهی براساس نیت باطنی انسانها است». خداوند نیازی به امتحان ابدی انسانها ندارد؛ حیات محدود دنیوی برای کشف نیت باطنی آنها کافی است. البته خداوند نیازی به امتحان محدود انسانها برای اطلاع از باطن آنها نیز ندارد؛ چراکه او «عالِمُ الغَیبِ وَالشَّهادَةِ» (تغابن، 18) است و امتحان محدود در دنیا لازمه رشد اختیاری انسانها است. اگر انسانها در دنیا با اختیار قدم برندارند و سختیها و ناملایمات را به جان نخرند، گوهر وجودشان صیقل نمیخورد، اما آنچه که درنهایت موجب سعادت یا شقاوت ابدی آنها میشود، نیت آنها است؛ بنابراین انسان میبایست قصد کند اگر هزار سال عمر کرد، یک دروغ هم نگوید و یکبار هم دل کسی را نرنجاند و هیچگاه از صراط مستقیم الهی منحرف نشود. چنین شخصی قطعاً اهل سعادت است؛ هرچند گاه از صراط مستقیم منحرف شود.
شناسه خبر 67029