چند روز پیش در مسیر تردد به مسئلهای برخورد کردم و برای برطرف شدن آن با مدیر نهاد مربوطه تماس گرفتم و ایشان با استقبال خوبی قول داد مشکل را برطرف کند؛ فردای آن روز در همان مسیر با مشاهده عدم حل مشکل، بهناچار خودم دست به کار شدم و بازهم تلفنی با مدیر مربوطه درباره آن صحبت کردم و در نهایت تعجب، درحالی که مسئله پیشآمده حداکثر 300 متر با آن نهاد فاصله داشت، اما جناب مدیر گفت محل مورد نظر را پیدا نکردیم! بعد از آن هم کارشناس مربوطه تماس گرفت و وقتی دید مسئله برطرف شده، تشکر کرد.
پیشتر نیز در یکی از ادارات با یک موضوع دیگر مواجه شدم؛ به یکی از مسئولان منتقل کردم و بعد از مدتی دوباره بررسی کردم تا ببینم مسئله حل شده یا خیر؟ که دیدم هیچ اقدامی انجام نشده است. با توجه به اینکه موضوع به معلولان عزیز بیشتر ارتباط پیدا میکرد، مدتی به این میاندیشیدم، آیا کارمندانی که طی این سالها از کنار موردی که پیگیری کردم عبور کردهاند، ندیدهاند این مشکل را؟ آیا کسی نبوده طی سالها که این مسئله را تا حل آن پیگیری کند؟
دو مورد مذکور و مواردی از ایندست، نویسنده سطوری که میخوانید را به این نتیجهگیری نزدیک کرد که بخش اعظم بدنه اداری ما لَخت و کُند هستند. در این مدت که ادارات ساعت 6 شروع به فعالیت میکردند، یکی از کارمندان در مقابل مراجعهکنندگان خطاب به همکار خود گفته بود، «اینها فکر میکنند زود بیایند، کارشان زودتر انجام میشود»! این یعنی عملاً آنچنان نظارت و سیستم ارزیابی در ادارات ما کماثر است که بسیاری از کارمندان کمترین میزان تلاش را انجام میدهند و کسی هم مؤاخذه و ارزیابی درباره کار و عملکرد آنها انجام نمیدهد! این درحالی است که انتظار میرود دائماً عملکرد همه افراد بررسی و امتیازدهی شود؛ مناسب با نیازهای سازمان کارمندان موظف به ارتقای دانش و مهارتها بهصورت واقعی باشند و درصورت ضعف در عملکرد، مدیران بدون لحاظ بدهبستانها، کارمندان کمکار یا ضعیف را از گردونه سِمتهای مؤثر، خارج کنند.
درواقع ما باید به سمتی حرکت کنیم که نیروی انسانی فعال در ادارات نتیجه مثبت تلاش و پویایی را دریافت کرده و درعینحال آن برخی کارمندان که تنبلی و فرصتسوزی را سرلوحه کار خود قرار دادهاند، برای این نوع عملکرد هزینه بپردازند؛ به عبارت دیگر مدیریت نهادها و ارگانها با استفاده از شیوههای گوناگون باید سازمان خود را در جهت فرهنگ کار به حرکت درآورند. این یک واقعیت غیر قابل انکار است که تحرک بخشیدن، هدایت و کنترل تمایل افراد برای کار اهمیت حیاتی در پیشرفت ملتها دارد. کار نقش کلیدی در توازن بخشیدن به ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه دارد؛ ازاینرو دوام یک سیستم اجتماعی و یک تمدن براساس قدرت آن در حفظ و هدایت تمایل به کار در جهت هدفهای مطلوب قرار دارد. درنهایت آنکه فرهنگ کار اگرچه در بسیاری از عوامل سازمانی بهویژه تولید و سودآوری مؤثر است، اما خود در حالت رونق تولید، تقویت میشود.
شناسه خبر 73697