آنچه میخوانید ابعاد و اهمیت حادثه غدیر و حکومت اسلامی مبتنی بر بیانات رهبر انقلاب است.
*مسئله «غدیر» و راه درست حرکت امت اسلامی
مسئله غدیر جزو مسائلی است که در پیرامون آن «فکر کردن، امروز به جامعهی اسلامی و بخصوص به مردم و کشور ما خیلی کمک میکند برای اینکه راهِ درستِ حرکت را گم نکنند.» 1387/09/27
این حادثه که «تعیین جانشین برای پیغمبر بود، در ماههای آخر زندگی ایشان ــ تقریباً هفتاد روز به پایان زندگی پیغمبر ــ رخ داده است و در حقیقت، نشاندهندهی اهمّیّت مسئلهی حکومت و سیاست و ولایت امر امّت اسلامی از نظر اسلام است.» 1387/09/27
پس «ماجرای تعیین غدیر ماجرای تعیین ضابطه است، تعیین قاعده است. یک قاعدهای در اسلام درست شد؛ پیغمبر اکرم در ماههای آخر عمر، این قاعده را وضع کرد؛ آن قاعده چیست؟ قاعدهی امامت؛ قاعدهی ولایت.» 1395/06/30 جوامع بشری از دیرباز حکومت داشتند «بشر انواع و اقسام حکومتها را تجربه کرده است؛ اسلام این حکومتها را، این نوع قدرتمندیها و قدرتمداریها را قبول ندارد؛ «امامت» را قبول دارد. این قاعدهی اسلام است؛ غدیر این را بیان میکند.» 1395/06/30 مصداقش هم مشخّص است «امیرالمؤمنین کسی است که هیچ کس، نه در آن زمان و نه در زمانهای بعد، نتوانسته است کمترین خدشهای به شخصیّت والای او و به نمایندگی او از مفاهیم و معارف قرآن وارد کند.» 1395/06/30
*مسئله «غدیر»؛ نشانهای از جامعیت اسلام
مسئله «غدیر» یک مسئلهی تاریخیِ صرف نیست «نشانهای از جامعیّت اسلام است... یعنی نشاندهندهی جامعیّت اسلام و نگاه به آینده و آن چیزی که در هدایت و زعامت امّت اسلامی شرط است. آن چیست؟ همان چیزهایی که شخصیّت امیرالمؤمنین، مظهر آنها است: یعنی «تقوا»، «تدیّن»، «پایبندی مطلق به دین»، «ملاحظهی غیر خدا و غیر راه حق را نکردن»، «بیپروا در راه خدا حرکت کردن»، «برخورداری از علم»، «برخورداری از عقل و تدبیر»، «برخورداری از قدرت عزم و اراده»؛ این یک عمل واقعی و در عین حال نمادین است. امیرالمؤمنین را با همین خصوصیّات نصب کردند.» 1385/10/18
در عین حال «این نماد زعامت امّت اسلامی در طول عمر اسلام ــ هر چه بشود ــ همین عمل است؛ یعنی نماد زعامت و رهبری اسلامی در طول زمان همین است؛ همان چیزی که در انتخاب الهی امیرالمؤمنین تحقّق پیدا کرد. «غدیر» یک چنین حقیقتی است.» 1385/10/18 «وقتی «غدیر» اینقدر اهمّیّت دارد، آنوقت آن آیهی شریفهی دیگر که «یًّـاَیـُّهَا الرَّسولُ بَلِّـغ ماِّ اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ اِن لَم تَفعَل فَمـا بَلَّغتَ رِسالَتَه»سورهی مائده، بخشی از آیهی 67؛ «ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرساندهای....»، معنایش روشن میشود؛ [میفرماید] اگر این حکم را ابلاغ نکنی، اصلاً رسالتت را انجام ندادهای.» 1395/06/30 و در غدیر، معرّفی کردن امیرالمؤمنین به اینکه «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهٰذا عَلیٌّ مَولاه هیچ معنایی جز تعیین خطّ حکومت و ولایت در اسلام بعد از رحلت پیغمبر اکرم ندارد؛ معنایش فقط همین است.» 1386/10/8
*«ولایت» یعنی پیوستگی و پیوند
«ولایت» که عنوان حکومت در اسلام و شاخصهی نظام اجتماعی و سیاسی برای اسلام است، یک معنای دقیق و ظریفی دارد که «معنای اصلی «ولایت» عبارت است از پیوستگی، پیوند، درهمپیچیدن و درهمتنیدگی.... چیزی که مفهوم وحدت، دست به دستِ هم دادن، با هم بودن، با هم حرکت کردن، اتّحاد در هدف، اتّحاد در راه، و وحدت در همهی شئون سیاسی و اجتماعی را برای انسان تداعی میکند، ولایت است.» 1377/01/27 «اسلام حکومت را با تعبیر «ولایت» بیان میکند و شخصی را که در رأس حکومت قرار دارد، به عنوان والی، ولی، مولا ــ یعنی اشتقاقات کلمهی «ولایت» ــ معرّفی میکند.» 1376/02/06 معنای آن چیست؟ معنای آن، این است که «در نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در رأس قدرت قرار دارد و آن کسانی که قدرتِ حکومت بر آنها در اختیار او است، ارتباط و اتّصال و پیوستگیِ جداییناپذیری از هم دارند. این، فلسفهی سیاسی اسلام را در مسئلهی «حکومت» برای ما معنا میکند. هر حکومتی که اینطور نباشد، این «ولایت» نیست؛ یعنی حاکمیّتی که اسلام پیشبینی کرده است، نیست.» 1376/02/06
*دو قلمروِ اساسیِ «ولایت»
در باب «ولایت»، دو قلمروِ اساسی وجود دارد: «یکی قلمروِ نفْسِ انسانی است که انسان بتواند ارادهی الهی را بر نفْس خودش ولایت بدهد و نفْس خود را داخل ولایتالله کند؛ این، آن قدم اوّل و اساسی است و تا این نشود، قدم دوّم هم تحقّق پیدا نخواهد کرد. مرحلهی دوّم این است که محیط زندگی را در ولایتالله داخل کند؛ یعنی جامعه با ولایت الهی حرکت کند؛ هیچ ولایتی ــ ولایت پول، ولایت قوم و قبیله، ولایت زور، ولایت سنّتها و آداب و عادات غلط ــ نتواند مانع از ولایتالله شود و در مقابل ولایتالله عرض اندام کند.» 1372/03/19
«آن عاملی که در اسلام ضامن اجرای احکام است، حکومت اسلامی و حاکمیت احکام قرآن است؛ وَالا اگر آحاد مردم، ایمان و عقیده و عمل شخصی داشته باشند، لیکن حاکمیّت ــ چه در مرحلهی قانونگذاری و چه در مرحلهی اجرا ــ در دست دیگران باشد، تحقّق اسلام در آن جامعه به انصاف آن دیگران بستگی دارد.» 1378/01/16
«امامت یعنی پیشواییِ جسم و دل؛ فقط حاکمیت بر اجسام نیست، ادارهی زندگی دنیایی و روزمرّهی متعارف مردم نیست؛ مدیریت دلها است، تکامل بخشیدن به روحها و جانها است، بالا بردن فکرها و معنویتها است.» 1386/10/8
«امامت یعنی همان اوج معنای مطلوب ادارهی جامعه در مقابل انواع و اقسام مدیریتهای جامعه که از ضعفها و شهوات و نخوت و فزونطلبیِ انسانی سرچشمه میگیرد.» 1380/12/12 اسلام شیوه و نسخهی «امامت» را به بشریّت ارائه میکند؛ یعنی اینکه «یک انسان، هم دلش از فیض هدایت الهی سرشار و لبریز باشد، هم معارف دین را بشناسد و بفهمد ــ یعنی راه را درست تشخیص دهد ــ هم دارای قدرت عملکرد باشد.» 1380/12/12
«امام یعنی حاکمیت دین و دنیا در زندگی مردم. خب، این یک بُعد قضیّه است که این بُعد اعتقادی است و شیعه با این مشعل درخشان، با این منطق روشن، در طول قرنهای متمادی توانسته است حقّانیّت خود را برای همهی دلهایی که جستجوگر بودند و باانصاف بودند، اثبات بکند.» 1386/10/8 یک بُعد دیگراین است که «همهی ما بدانیم حکومت اسلامی و جامعهی اسلامی باید شخصیّت امیرالمؤمنین و جامعهای را که امیرالمؤمنین میخواست درست کند، الگو قرار بدهد. الگوی ما این است؛ به آن سمت باید حرکت کنیم.» 1386/10/8
*بزرگترین خطر برای نظام ما
«ولایت امام (رضوانالله علیه) پرتوی از چشمه فروزنده خورشیدیِ غدیر بود؛ لذا توانست اینهمه آثار را به وجود بیاورد، ملّت را بیدار کند، ایران را بازسازی معنوی و مادی بکند.» 1383/11/10
بزرگترین خطر برای نظام و حکومتی مثل نظام و حکومت ما که با نام اسلام به وجود آمده، این است که «فراموش کنیم الگوی حکومت ما امیرالمؤمنین است به الگوهای رایج دنیا و تاریخ نگاه کنیم و خود را با آنها مقایسه کنیم، به روش حکومتهای منحرفی که در طول تاریخ، روزبهروز به بشریّت ضربه زدند، نگاه کنیم که اگر یک جنبه از زندگی انسان را رونقی بخشیدند، جنبهی دیگری را دچار ضایعات جبرانناشدنی کردند.» 1380/12/12
منبع: khamenei.ir
شناسه خبر 84083