دکتر ابوالفضل اقبالی در گفتگوی اختصاصی با سپهرغرب:
دود نارضایتی مردم از وضعیت سیاسی و اقتصادی جامعه در چشم حجاب
مردم از حاکمیت و وضعیت سیاسی و اقتصادی جامعه ناراضیاند و ازآنجاییکه حجاب بهنوعی نماد هویتی این نظام و حاکمیت تلقی میشود با آن ناسازگاری و مقابله میکنند. یعنی دود این نارضایتی توی چشم حجاب میرود.
اندیشه و فرهنگ دینی ساختار اصلی جامعه اسلامی را تشکیل میدهد که اثر آن در رفتارهای فردی و اجتماعی شهروندان هویدا میشود و بازتاب باورها و دغدغههای افراد را در فضای حاکم بر جامعه میتوان دید. یکی از بدیهیترین این رفتارها توجه به پوشش است؛ از آنجا که اثرگذاری و اثرپذیری فرد و جامعه امری پذیرفته شده و انکارناپذیر است، برای ایجاد فرهنگ باید به دو مسئله توجه ویژه داشت؛ رفتارهای دینی گاه شخصی و درونیاند و آثار آن در اجتماع چه اندک یا بسیار، به چشم نمیآید و گاهی جنبه بیرونی دارند که آثار منفی آن در جامعه بر جای میماند. شارع مقدس درباره نوع دوم رفتارها، سفارشهای جدی و مهمی دارد. پس بیتردید حجاب و توجه به پوشش در این بخش قرار میگیرد و بیراه نیست اگر بگوییم جامعه و دولت اسلامی درباره گناه آشکار، باید با چارهاندیشی، سلامت روانی شهروندان خود را تضمین کند. به بیان سادهتر حجاب و عفاف ازجمله احکام اسلامی و ضروریات دین است که سیاستگذاران اجتماعی باید برای اجرای آن برنامهریزی کنند. نهادینهسازی فرهنگ «حجاب و عفاف» بهعنوان یکی از ضرورتهای دینی و اجتماعی، مستلزم برنامهریزی صحیح در سه حوزه فرد، خانواده و جامعه بوده و نقش حکومت اسلامی در ایجاد و ترویج این باور انکارناپذیر و در نگاهی عمیقتر، ضروری و اساسی است. چراکه حجاب فردی نبوده و ساحت اجتماع را دربرمیگیرد و از قضا از پربحثترین هنجارهای دینی جامعه امروز است.
توجه به این نکته هم ضروری است که حجاب و عفاف اگرچه در کشور ما هم قانون است و هم یک مطالبه عمومی، اما گسترش این معروف الهی و دعوت به التزام به آن نیازمند ظرافتهایی است تا مبادا به ضد خودش تبدیل شود.
با ذکر این مقدمه و در گفتوگوی حاضر با دکتر ابوالفضل اقبالی، جامعهشناس و پژوهشگر مطالعات جنسیت و خانواده تلاش داریم ضمن تبیین تحولات حجاب، شناسایی دلایل و عوامل عدم موفقیت در برخورد با این مسئله، چیستی و چرایی وجود گشت ارشاد و چالش مهم حجاب، راهکارهای ممکن برای برونرفت از این وضعیت را نیز بررسی کنیم.
بهعنوان نخستین سؤال، بفرمایید حجاب و پوشش چه تعریف و چارچوبی دارد و ارتباط آن با هویت چیست؟
اگر از نگاه شرعی و دینی بحث کنیم چارچوب حجاب و پوشش مشخص بوده و استانداردهایی بر پوشش از نظر اسلامی حاکم است که این چارچوبها از قبل تعیین شده اما میتواند در مصادیق و اشکال مختلفی ظهور پیدا کند. استانداردهای حجاب اسلامی گاهی با چادر محقق میشود، گاهی با مانتوی بلند و...، به هر ترتیب پوشش با فرمهای مختلف طراحی شده، بنابراین اگر حجاب را بهمثابه یک چارچوب ببینیم، در نگاه ما صرفاً توسط شریعت وضع میشود و عرف، غریزه و تشخیص زن اهمیت ندارد. البته که نحوه مصادیق و شکل پوشش با جغرافیای مختلف میتواند متفاوت باشد.
اما در پاسخ به قسمت دوم سؤال یعنی ارتباط پوشش با هویت باید عرض کنم، لباس و پوشش دلالتهای هویتی هم دارند، اینطور نیست که بگوییم حجاب رفتار فردی است، بلکه حجاب یک مقوله کاملاً فرهنگی بوده و دلالتهای هویتی و فرهنگی دارد که میتواند برای یک خانم هویت دینی، ملی یا هویت قومی و نژادیاش را بازنمایی کند. باید دید از این دلالتهای هویتی قرار است چه نتیجهای گرفته شود؟ اگر منظور این است که چون پوشش، هویت فردی افراد را نشان میدهد، میتواند تصمیم فردی بوده و زنها در کارکرد حجاب عاملیت داشته باشند، این نتیجهگیری غلط است، حجاب شرعی که اسلام گفته و حدود آن را هم مشخص کرده، خودش میتواند بهعنوان یک مسئله و امر هویتی برای زنان و مردان بازنمایی شود، اما بهطور کلی حجاب یک استاندارد پوششی بوده و چیز دیگری نیست.
وضعیت عفاف و حجاب را در جامعه امروز ایران چگونه ارزیابی میکنید؟ قبل از پاسخ به این سؤال کمی درباره عفاف توضیح دهید.
عفاف یک امر درونی بوده و قابل اندازهگیری با ابزارهای سنجش و کمی نیست، البته بیارتباط با مقوله حجاب و پوشش هم نیست، اما اینکه عفاف را به حجاب تقلیل دهیم غلط است، عفاف یک ملکه نفسانی و صفت انسانی بوده و باعث میشود فرد در موقعیتهای مختلف زندگی رفتارهای عفیفانهای از خود بروز دهد، در واقع عفاف یک صفت انسانی و درونی بوده و تحقق آن در ساحت پوشش پوشیدگی، مستوری پوشاندن بدن از نگاه نامحرم است، اما خود عفاف فرامادی بوده و صفت است.
اما اینکه وضعیت حجاب در جامعه چگونه است، پژوهشهای مختلف که توسط نهادهای پژوهشی انجام شده نشان میدهد روند تحولات پوشش به سمت بدحجابی بوده و جامعه ما هر روز بیشتر از دیروز به سمت عرفی شدن پوشش و فاصله گرفتن از استانداردهای شرعی پیش میرود اما هنوز برهنگی، وضعیت زننده و قانونشکنی در زمینه پوشش در اقلیت است. اگر بخواهیم حجاب را دستهبندی کنیم حجاب شرعی (که استانداردهای حجاب شرعی را رعایت میکنند) حدود 30 تا 35 درصد جامعه زنان را تشکیل میدهد، حجاب عرفی (نه شرعی و نه زننده و بینابین بوده و پوشش ساده بدون سویههای جنسی است) حدود 50 درصد جامعه را شامل میشود و 10 تا 15 درصد نیز افراد کاملاً بدحجاب و دارای پوشش زننده را شامل میشوند که در بین مترددین سطح شهر این نسبت مقداری به نفع حجاب عرفی و بدحجابی میچربد چون غالب کسانی که حجاب شرعی را رعایت میکنند معمولاً در سطح شهر تردد کمتری دارند و کمتر به چشم میآیند، نظیر خانمهای خانهدار و کسانی که فعالیتهای اجتماعی چندانی ندارند، اما اغلب کسانی که در سطح شهر از بانوان میبینیم کارمندان، دانشجویان، زنان شاغل و افرادی هستند که جزو 65 درصد (حجاب عرفی و بدحجابی) هستند. با این وصف وضعیت عفاف و حجاب در حال حاضر نه خوب است و نه بد، شرایط نرمال و متوسطی دارد اما جهت و روند آن به سمت بیحجابی است.
رویکرد شما درباره وضعیت جامعه فعلی و عفاف اجتماعی، به سمت بانوان گرایش دارد؟
مسئله پوشش بهجز مشارکت هر دو جنس حل نمیشود، یعنی حجاب زنان یک مقوله مرتبط با آقایان بوده و بهنوعی مشارکت آنها در حل مسئله حجاب را میطلبد، آیه قرآن هم وقتی در مورد حجاب سخن میگوید «قُلْ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ» یعنی زنان مردان مؤمن را خطاب میکند.
این مرد است که میتواند که در جایگاه شوهر، پدر یا برادر روی همسر، دختر و خواهر خود اثرگذار بوده و روی رفتار پوششی زنان تأثیر بگذارد، بنابراین بحث ما در حجاب منقطع از آقایان نیست، اگرچه وجه پررنگ آن کاملاً زنانه است و خود بانوان مخاطب هستند. ساماندهی آن را هم باید توسط زنان مطالبه کرد، درعینحال که بین زنها و مردها همافزایی وجود داشته باشد.
چالش اصلی ما در بحث حجاب چیست؟
چالش اصلی این است که حجاب با سبک زندگی امروز سازگاری چندانی ندارد و یک وصله ناچسب به این سبک زندگی است، یعنی در زیست مدرن که همه هنجارها و فرمهای زندگی را از سبک زندگی و ارزشهای مدرن گرفتهایم قرار دادن حجاب در این سبک یک امر نچسب و غیر قابل پذیرش است. سبک زندگی زنان کاملاً مدرن بوده و در نحوه زیستن و فعالیتهای اجتماعی به مردان شباهت پیدا کرده، یعنی آنها دوشبهدوش مردها درس میخوانند، فعالیت اجتماعی دارند، کار میکنند و اساساً جنسیت در جامعه رنگ باخته اما حجاب بهعنوان یک ارزش جنسیتی خاص از زنان میخواهد درحالیکه مثل مردان فعالیت میکنند یک پوشش هم روی سرشان بیاندازند که این نچسب است. به عبارتی ما با پدیده مرد چادری که یک پارادوکس است، مواجهیم! مرد چادری اساساً امکان تحقق ندارد. واقع انتظاری که ما از زنان داریم کاملاً شبیه مردان است، اینکه در گرمای 40 درجه تابستان مردها آستین کوتاه بپوشند اما زنان چادر سر کنند درحالیکه هر دو نقش یکسان ایفا میکنند؛ بنابراین مهمترین چالش حجاب این است که یک وصله نچسب به سبک زندگی مدرن است.
چه عواملی را در ایجاد و تشدید وضعیت کنونی عفاف و حجاب در جامعه، مؤثر میدانید؟
عوامل مختلفی وجود دارد؛ ازجمله نارضایتی مردم از وضعیت سیاسی و اقتصادی جامعه که دود آن توی چشم حجاب میرود، مردم از حاکمیت ناراضیاند و ازآنجاییکه حجاب بهنوعی نماد هویتی این نظام و حاکمیت تلقی میشود با آن ناسازگاری و مقابله میکنند. بنابراین یک بخشی از شرایط فعلی عامل سیاسی و اجتماعی دارد.
یک بخش دیگر مربوط به تحولات فرهنگی است که در تعامل با دنیای جدید در بستر رسانه و آمد و شد بینالمللی وارد آن میشویم؛ بهنوعی مدرن شدن جامعه ایرانی یکی از عوامل مهم تغییر نوع پوشش در ایران است. عناصر زیست سنتی ما کمکم به نفع مدرنیته در حال تغییر بوده و بالتبع پوشش و حریمهای جنسیتی این تأثیر را میپذیرد.
عامل دیگر نگرشی اندیشهای است، مانند نگاههای فمنیستی که در تزاحم و چالش با مسئله حجاب فعالیت میکنند و نگرش افراد جامعه بهویژه زنان و دختران را با ایجاد گرههای ذهنی نسبت به حجاب تغییر میدهند.
با توجه به آنچه در خصوص سیاسی شدن حجاب در ایران به آن اشاره کردید گویا حجاب به یکی از نمودهای بیرونی قدرت در ایران تبدیل شده و جریان مقابل از همین نقطه آسیب وارد میکند.
جریان فرهنگی دشمن بهخوبی این نکته را فهمیده و روی آن دست گذاشته که باید حجاب را با سیاست پیوند بزند. وقتی این کار را میکند چون نارضایتی سیاسی در ایران بالاست، اعتراض به حجاب و مقابله با این ارزش هم افزایش پیدا کرده و مقابله سیاسی تلقی میشود؛ یعنی دشمن هوشمندانه انتخاب کرده که حجاب را یک پروژه سیاسی در جامعه ایران معرفی کند و از این رهگذر هم یک تغییر فرهنگی ایجاد کند و هم یک اعتراض سیاسی را جهت دهد. در مواجهه با این مسئله ما هم باید هوشمندانه عمل کنیم و در پیوند حجاب به سیاست یک چرخش ایجاد کنیم.
بپردازیم به بحث پرچالش گشت ارشاد! نظر شما در مورد گشت ارشاد چیست؟ آیا رعایت حجاب با الزامات قانونی به این شکل ممکن است؟
گشت ارشاد را در دو سطح میتوان مورد بحث قرار داد؛ نخست ایده و طرح اجتماعی آن و دیگری سطح تجربه تاریخی است. این مسئله به لحاظ تجربه تاریخی تجربه بسیار بد و غیر قابل دفاعی است و پلیس در این زمینه عملکرد مثبتی نداشته که آنهم عوامل مختلفی دارد اما در سطح طرح اجتماعی و ایده، اینکه یک ضمانت اجرایی برای قانون حجاب وجود داشته و یک الزام ایجاد شود یا نه مسئله مهمی است و بنده از این طرح دفاع میکنم.
اساساً حجاب یک مقوله اجتماعی بوده و وقتی یک پدیده از ساحت فردی فراتر رفته و تبدیل به یک پدیده اجتماعی شود مداخله حاکمیت در آن توجیه پیدا میکند. در همه کشورهای دنیا سیاستهای پوشش امری طبیعی بوده و اعمال میشود اما نحوه سیاستگذاریها متفاوت است، یعنی همه جای دنیا سیاستهای پوششی را دارند.
این یک امر واضح است که یک پوشش امر اجتماعی بوده و امر اجتماعی عرصه مداخله حکومت، سیاستگذار و قانونگذار است. گشت ارشاد اگر قرار است بهمثابه یک ابزار مداخله حاکمیت در تنظیم پوشش جامعه باشد ایده قابل دفاعی است اما نحوه اجرای آن تاکنون طوری بوده که متأسفانه دفاع از ایدهاش را هم زیر سؤال برده و باعث میشود در این زمینه دستبهعصا حرکت کرد درحالیکه میتوان این دو عرصه را از هم جدا کرد.
برای اصلاح وضعیت کنونی عفاف و حجاب چه اقدامهایی باید صورت گیرد؟ وظیفه مردم و حاکمیت در قبال پدیده بیحجابی در جامعه چیست؟
مردم هیچ وظیفهای بهجز امر به معروف، آنهم به شکل تذکر لسانیِ صرف ندارند. آنها علاوه بر اینکه میتوانند فعالیت فرهنگی داشته باشند مهمترین کارشان این است که نسبت به ناهنجاری ترشرویی کنند و تذکر دهند نه اینکه دعوا و بحث کنند ولی به قانونشکنی ترشرویی کنند، مثلاً در صف پمپ بنزین یک نفر بپیچد جلوی شما چه میکنید؟ نگاه میکنید؟ اخم میکنید؟ برهنگی هم یک هنجار را زیر پا گذاشته است. ضمن اینکه انسان با برهنگی ناسازگار و با پوشیدگی و مستوری سازگارتر است، ذاتاً و فطرتاً انسان حیا دارد و حیا پوشش را به انسان یاد میدهد، کسی که در جامعه برهنگی را ترویج میکند در حد یک تذکر لسانی و اخم ساده میتوان با او مواجه شد.
وظیفه حاکمیت این است که رفتارهای تشدیدکننده بدحجابی را از بین ببرد و ساختارهای مقاوم و سازگار با حجاب را ایجاد کند، در مکانها و دستگاههای دولتی میتوان با یک مداخله ساده وضعیت حجاب را از این بل بشویی که در آن هستیم تغییر داده و یک استاندارد اسلامی و قابل پذیرش را اعمال کرد، این مسئله دست خود دولت است و از حاکمیت برمیآید ولی هیچ ارادهای در این زمینه وجود نداشته؛ به نظر میرسد اگر دولت از بدنه خودش شروع کرده و یک اصلاح ساختاری در این زمینه انجام دهد میتوان در سطح اجتماع هم موفق شد.
اگر رسانهها بهویژه بخواهند یک برنامهریزی اصلاحی در پیش گیرند تا وضعیت فعلی عفاف و حجاب را در رسانه ملی و اجتماع ایران رو به بهبود برد، چه اهداف، سیاستها و راهبردهایی را باید سرلوحه کار خود قرار دهند؟
رسانه در چند نقطه میتواند فعالیت کند، نخست اینکه تبیین کرده و گرهها و چالشهای ذهنی مردم با مسئله حجاب را بیان کرده و خلاصه از ذهن مردم رفع کند این یکی از مهمترین رسالتها در این زمینه است.
مسئله بعد این است که یک بازنمایی جذاب و تصویرسازی هنرمندانه در زمینه حجاب و سبک زندگی عفیفانه در رسانه اتفاق بیافتد. سیاست رسانهای ما تاکنون در جهت مخالفت ترویج حجاب و عفاف بوده است، بنابراین یک نوبت پارادایمی (نمونه و الگو) باید اتفاق افتاده و رسانهها در خدمت ترویج حجاب باشند که همانطور که عرض کردم با تصویرسازی و داستانسازی مناسب میتوان در این زمینه قدم برداشت. ترویج و تبیین این دو مهم از وظایف اصلی رسانهها است.
شناسه خبر 57750