بازنشستگی فرصت است یا تهدید؟
دوست نـــدارم حکم بازنشستگی بگیرم
سپهرغرب، گروه متن زندگی: بازنشستگی خروج از نقش کاری افراد است. برخی مطالعات این زمان را فرصتی برای لذت از اوقات فراغت جدید جهت تمرکز روی روابط، استراحت، کشف و پیگیری علایق فرد بیان کردهاند، اما آیا به راستی این هدف در وضعیت فعلی جامعه ما قابل تحقق است؟! سؤال مهمتر اینکه آیا عموماً افراد بعد از بازنشستگی تمایل به قرار گرفتن در این چرخه را دارند یا خیر؟!
عموماً افراد بعد از بازنشستگی به دو دسته تقسیم میشوند؛ افرادی که تمایل به ادامه کار خود را دارند و افرادی که ترجیح میدهند در یک گوشه امن دنیا فارغ از سالها فعالیت در سایر نقشهای مهم زندگی خود حضور پررنگتری داشته باشند. این دسته از افراد فارغ از موضوعات مادی میتوانند چنین تصمیمی را بگیرند، اما بسیاری دیگر هستند که به دلیل نیازهای مالی امکان انتخاب روش دوم را ندارند. به هر حال تصمیمگیری برای هر دو روش سخت است، چراکه فرد بازنشسته گویی باید هویت جدیدی برای خود تعریف کند.
در واقع یک فرد بازنشسته هویت، هدفمندی، ساختارمندی زمانی، ارتباطات اجتماعی و مشارکت اجتماعی داشته و بر روابط اجتماعی آنان، خانواده و اوقات فراغتشان تأثیرگذار است که حالا باید بعد از سالها تمامی اینها را تغییر دهد. بسیاری از بازنشستگان معتقدند بعد از این دوران روابط کاری خود را از دست دادهاند. برخی اندیشمندان با یاد کردن از این دوران به عنوان زمان سخت دور شدن افراد از یک نقش اجتماعی و روبهرو شدن با مسائل و مشکلات مالی، آن را دورهای برای تغییری بزرگ در سبک زندگی افراد میدانند.
مجموعهای از تغییرات مثبت و منفی روانی و اجتماعی همچون ترس، استرس یا ترکیبی از این دو، انکار و خشم، شوک و ناباوری، درماندگی، تهدید هویت، بیم از تغییر روابط یا حس فقدان نقش در بازنشستگی وجود دارد که اگر این تغییرات به شکل صحیح مدیریت نشود، به کاهش کیفیت و رضایت از زندگی و تنزل خودارزشمندی، کاهش سلامت عمومی و بیماریهای روانی و حتی مرگ منجر میشود.
در نظریههای مختلف حوزه سالمندی، بازنشستگی یک چالش در زندگی فرد محسوب میشود. این چالش به صورت فرآیندی بر نقش و جایگاه فرد، الگوهای زندگی افراد، انتظارات و منابع در دسترس تأثیر دارد. با توجه به اهمیت نقش کاری یک فرد موضوع انتقال به بازنشستگی، عاملی در ناسازگاری و ناپایداری فرد است که نیازمند مدیریت پیامدهای آن در فرد، روابط و پیوندهای خانوادگی اوست.
محرومیت عاطفی، کاهش تابآوری روانی، فقدان نقش، انزوای اجتماعی و مسائل خانوادگی از جمله چالشهای بازنشستگی است که عمدتاً افراد با آن درگیر میشوند. برخی از این چالشها از این قرار است:
1- بارها و بارها همه ما شنیدهایم که افراد بازنشسته با سرخوردگی و احساس فاصله از بطن جامعه قبل از بانشستگی این جمله را بیان کردهاند که «از فردا کسی جواب سلام ما را هم نمیدهد!» جملهای که محرومیت عاطفی افراد را به دنبال دارد.
2- عدم پذیرش وضعیت جدید و واکنش به تغییر موقعیت دیگر چالش بازنشستگی است. جملاتی مثل اینکه « دوست ندارم حکمم را بگیرم»، حکایت از این عدم پذیرش دارد.
3- «زمانی که شما بازنشست بشید، میگن دیگه از گردونه خارج شدی؛ دیگه همچین ارج و قربی که باید داشته باشی، نداری»، این جمله نیز ناشی از فقدان نقش یک فرد بازنشسته در بدو ورود به نقش جدید خود است.
4- «رفقا مارو بعد از بازنشستگی کنار گذاشتند»، این جمله نیز حکایت از پذیرش احساس انزوای اجتماعی دارد.
5- عمدتاً خانمهای خانهدار از بازنشستگی همسر خود گلایهمند هستند و آرزو میکنند او تنها برای چند ساعت از خانه بیرون برود. حضور مداوم فرد بازنشسته میتواند عامل ناسازگاری در خانواده باشد.
در کنار چالشهای مطرح شده، بازنشستگی در واقع باید زمینه رشد افراد را فراهم کند، فرصتی که میتواند منجر به توسعه علایق و فعالیتهای فعالانه افراد شود. بسیاری از افراد هم هستند که با پسانداز مناسب در زمان بازنشستگی ترجیح میدهند در گوشهای دنج به فعالیتهایی بپردازند که سالها آرزوی آن را داشتند و حالا که بازنشسته شدهاند از زندگی لذت ببرند.
در واقع نوع نگاه فرد به بازنشستگی به واقعیت موجود و پذیرش بازنشستگی عاملی است که میتواند به فرد برای سازگاری بهتر با بازنشستگی کمک کند. اینکه افراد بپذیرند در یک سن خاصی بازنشسته میشوند و نقش کاری خود را باید به افراد جدید بسپارند، در مقابل این زمان فرصتی برای پیگیری فعالیتهایی است که سالها آرزوی انجام آن را داشتند.
پژوهشهای علمی حکایت از آن دارد که پذیرش، حمایت خانواده و مشارکت اجتماعی نقش مهمی در سازگاری فرد بازنشسته از لحاظ روانی و اجتماعی با مرحله بازنشستگی دارد. اینکه بازنشستگی فرصت است یا تهدید، بستگی به افراد دارد که نقش جدید خود را بپذیرند و از آن خلق فرصت کنند یا اینکه با ناسازگاری و مواجهه در نقش جدید، ادامه زندگی را برای خود سختتر کنند!
شناسه خبر 58170