یک جامعهشناس:
طلاق عاطفی پیش از تبدیل به بحران، نیازمند چارهاندیشی است
سپهرغرب، گروه اجتماعی: یک جامعهشناس گفت: هشدار بیشتر صاحبنظران و کارشناسان اجتماعی نسبت به فزونی پدیده طلاق عاطفی پیش از تبدیل به بحران، نیازمند پژوهش و چارهاندیشی است.
امانالله باطنی افزود: طلاق عاطفی به معنای حفظ اجباری و ظاهری پیوند ازدواج به بهانه آینده فرزندان، ترس از اَنگ اجتماعی و نبود استقلال مالی در شرایطی است که آنچه از رابطه عاطفی بین همسران انتظار میرود وجود ندارد.
وی افزود: طلاق عاطفی ناشی از ناکامی در سه رابطه کلامی، زناشویی و عاطفی بین زوجین است که مشاهدات فراوانی در خصوص این موارد در سطح جامعه وجود دارد.
استاد دانشگاه و پژوهشگر اجتماعی ادامه داد: وقتی که نرخ گفتوگوی زوجین در ایران کمتر از 17 دقیقه است، به معنای آن است که ناکامی در رابطه کلامی اتفاق افتاده و زوجها در بسیاری از موارد حرفی ندارند که با هم بزنند.
باطنی افزود: تعداد قابل توجه مشاوره تلفنی، فقدان ارزشهای مشترک، سوءظن، نبود سواد رابطه زناشویی، فقر و اعتیاد به ترتیب بهعنوان پنج دلیل وقوع طلاق به دست آمده است.
وی با بیان اینکه بر اساس نتایج پژوهشها، نشانههای ناکامی در رابطه زناشویی و رابطه عاطفی زوجین مشهود است، افزود: نظریهپردازان بسیاری معتقدند طلاق عاطفی در کشور دو برابر طلاق رسمی است و در این میان طلاق عاطفی بین افراد دارای تحصیلات سه برابر دیگر طیفهای جامعه است که جای تأمل دارد.
این جامعهشناس با بیان اینکه طلاق عاطفی ناشی از نوعی محرومیت نسبی است، افزود: هنگامی که در راه دستیابی افراد به اهداف و خواستههایشان مانعی ایجاد شود محرومیت نسبی اتفاق میافتد که نتیجه تفاوت بین خواستهها و داشتههای افراد است.
باطنی به انواع محرومیت نسبی اشاره و بیان کرد: در محرومیت نزولی، انتظارات افراد ثابت اماتواناییهایشان بهطور مداوم کاهش مییابد، در محرومیت ناشی از بلندپروازی، در حالی که تواناییهای افراد ثابت است انتظاراتشان افزایش مییابد، همچنین محرومیت صعودی یعنی در حالی که تواناییها کاهش شدیدی مییابد انتظارات همچنان حالتی صعودی دارند.
وی با بیان اینکه هرچه محرومیت نسبی ایجاد شده بر اساس تفاوت میان انتظارات و تواناییها شدیدتر باشد، نارضایتی و احتمال خشونت هم بیشتر خواهد بود، افزود: در بسیاری از موارد ورای طلاق عاطفی، محرومیت نسبی فزاینده صعودی قرار دارد؛ به این معنا که درک مشترک و توانایی تحمل تفاوتها در زوجین به شدت در حال پایین آمدن است و از سوی دیگر انتظارات آنها از رابطه مشترک در حال افزایش است که طلاق عاطفی در همین مرحله اتفاق میافتد.
وی افزود: برای کاهش طلاق عاطفی بیش از هر چیز لازم داریم که زوجین تصویر واقعی از تواناییها و انتظارات خود داشته باشند.
این جامعهشناس افزود: سپس برای کاهش ناکامی کلامی، باید بر روی افزایش مهارت گفت وگو در میان زوجین کار کنیم تا نرخ مکالمات باکیفیت و همدلانه آنها افزایش یابد.
باطنی اضافه کرد: نخستین مرحله از چهار مرحله طلاق عاطفی، اعتراضهای مکرر به رفتارهای یکدیگر است که اگر مهارت گفتوگو در این میان وجود داشته باشد طلاق عاطفی وارد مرحله دوم نمیشود.
وی گفت: همچنین برای کاهش ناکامی زناشویی، لازم است وضعیت جامعه پذیری جنسیتی را ارتقا دهیم زیرا جامعهپذیری جنسیتی ناقص باعث میشود فرد برای بر عهده گرفتن نقشها و پذیرفتن فرهنگ جنسیتی آماده نباشد.
این پژوهشگر اجتماعی با بیان اینکه برای کاهش ناکامی عاطفی نیز لازم داریم مهارت دوست داشتن و دوست داشته شدن را در سطح جامعه و در میان زوجین افزایش دهیم، افزود: مرحله دوم طلاق عاطفی، دعوا، کشمکش و خشونتهای لفظی و حتی فیزیکی است که در مرحله سوم به تنفر زوجین از یکدیگر منتهی میشود؛ اما در هر یک از این مراحل چنانچه مهارت دوست داشتن و دوست داشته شدن وجود داشته باشد، طلاق عاطفی وارد مرحله چهارم نمیشود.
باطنی اضافه کرد: مرحله چهارم از طلاق عاطفی مرحله بیتفاوتی است، در این مرحله زوجین با یکدیگر حرف نمیزنند و نسبت به عملکرد و کارهای همدیگر بیتفاوت هستند که در این مرحله باید منتظر طلاق واقعی باشیم.
این جامعه شناس افزود: در حالی که بسیاری از افراد بر این باورند که طلاق عاطفی باعث جلوگیری از طلاق واقعی میشود؛ باید گفت بر اساس پژوهشها، طلاق عاطفی در بسیاری از موارد مقدمه طلاق واقعی است و پیامدهای آن نیز کمتر از طلاق نیست.
**مسئله طلاق عاطفی در برنامه ریزیهای نظام خانواده مغفول مانده است
در همین راستا دیگر جامعهشناس و پژوهشگر اجتماعی گفت: اگرچه اکنون انتشار آمار رسمی وقوع طلاق نگرانکننده است اما در این میان نگران طلاقهای عاطفی که در نظام خانواده پنهان است نیز هستیم، موضوعی که با سلامت روان زوجین و فرزندان ارتباط مستقیم دارد.
مرضیه اکبری افزود: آسیب ها، پیامدها و چارهاندیشیها در موضوع طلاق عاطفی مغفول مانده و ذهن کارشناسان اجتماعی بیشتر معطوف بر طلاقهای واقعی است، بنابراین میتوان پدیده طلاق عاطفی را یکی از اولویتهای نگران کننده در پژوهشهای جامعهشناسی دانست که علاوه بر مطالعه و بررسی علمی به اتخاذ راهکار و برنامهریزی در سطح فردی و اجتماعی نیاز دارد.
وی بر این باور است ماهیت رابطه عاطفی بین زوجین بر مبنای احساس برابری در میزان دوست داشته شدن است، بنابراین سَبکهای ارتباطی و دلبستگی افراد میتواند در رُخداد طلاق عاطفی موثر باشد.
این جامعهشناس اضافه کرد: ضعف تعهد همسری، مشکلات عاطفی حل نشده قبلی، تفاوتهای فردی و اجتماعی، ازدواج اجباری و بدون علاقه، نبود مسئولیتپذیری، نابرابری قدرت در خانواده، دخالت اطرافیان، فقدان مهارتهای ارتباطی و تگناهای اقتصادی با ایجاد تعارض در خانواده ممکن است به طلاق عاطفی منتهی شود.
اکبری به تأثیر جوامع سنتی و مُدرن بر وقوع طلاق عاطفی اشاره و بیان کرد: بطور معمول در جوامع سنتی که زنان با وجود مشکلات جدی و غیر قابل رفع به طلاق روی نمیآورند رابطه عاطفی بهتدریج به سردی میگراید و طلاق عاطفی اتفاق میافتد که آسیبهای آن برای زوجین و فرزندان کمتر از طلاق واقعی نیست.
وی ادامه داد: این در حالی است که در فضای فرهنگی و فکری جامعه امروز، داشتن رابطه عاطفی خوب به محور زندگی زناشویی تبدیل شده است.
پژوهشگر خانواده افزود: آنچه با این واقعیتسِتیز دارد رشد فردگرایی در جوامع است که نوعی گرایش اجتماعی برای وقوع طلاق ایجاد کرده است.
باطنی با بیان اینکه پژوهشها در بیان دلایل وقوع طلاق عاطفی بیشتر ویژگیهای شخصیتی و فردی را بیان میکنند، تصریح کرد: اما در واقعیت، تضعیف روح جمعی و رشد فردگرایی در جامعه مُدرن ریشه این پدیده است که با برنامه ریزی، توسعه خدمات مشاوره و آموزشهای هدفمند در سطح فردی و اجتماعی میتوان آثار سوء آن بر نظام خانواده را مدیریت کرد.
به گفته معاون سلامت اجتماعی بهزیستی، اکنون نگرانی عمومی پیرامون اعتیاد و طلاق در کشور وجود دارد. آمار دقیق و مشخصی از میزان وقوع طلاق عاطفی در دسترس نیست اما به گفته دبیر ملی جمعیت، اکنون از هر سه ازدواج یک مورد منجر به طلاق میشود و 40 درصد طلاقها مختص خانوادههایی است که حداقل یک فرزند دارند.
براساس اعلام سازمان ثبت احوال کشور، در 10 ماهه سال 1401 و طبق اطلاعات ثبت شده 441 هزار و 419 ازدواج و در همین مدت، 168 هزار و 244 واقعه طلاق به ثبت رسید.
شناسه خبر 75322